Friday, Dec 6, 2024

صفحه نخست » آزادی و نظریه "پسا سکولاریسم"یورگن هابرماس، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_4.jpgبا فردیت است که آزادی معنا پیدا می‌کند. جامعه‌ای که نه فردیت را تجربه کرده و نه آزادی را، می‌خواهند مستقیم وارد "رواداری" شود! این همان لقمه را از پشت سر به دهان گذاشتن است. فردیت و عقلانیت را بسازید تا یک خروار "رواداری" ملاحظه کنید. منظورم این است اگر بر فرض قرار باشد "پسا سکولاریسم" داشته باشیم این امر منوط است به جاری شدن عقلانیت در جامعه و نه در شرایط تصلب و تصاحب دین در همه عرصه‌های جامعه و مردم. در این باره بیشتر توضیح می‌دهم.

مسئله امروز ما، مسئله آزادی است و این خود مسائل جدید و همگانی را روبروی ما قرار می‌دهد. در روند رتق و فتق "مسائل همگانی" و عمل مشترک است که نوع خاص رابطه و مناسبات ایجاد می‌شوند. آنچه هابر ماس از منظر پساسکولاریسم طرح می‌کند ناظر است به همین نوعِ خاصِ رابطه و مناسبات میان دین و عقلانیت در جامعه غرب. جامعه‌ای که عقلانیت دیده و آن را تجربه کرده و در همه زمینه‌ها پیشتازی می‌کند.

در جامعه‌ای چون جامعه ما وقتی دین و رفتار دینی و متعاقباً فرقه گرایی محض بر عقلانیت چیره باشند، سخن از "رواداری" در قالب "پساسکولار" نشان از سرگشتگیِ مدعیان است. آنچه مسلم است آزادی، می‌تواند امر مشترک باشد و در ایجاد آن کوشید اما اینکه موضوعات بعدی برآمده از آن چه هستند و چگونه باید با آنها روبرو شد موضوعاتی مربوط به همان زمانِ برآمدنشان هستند. بدون تجربه تاریخی، آگاهی تاریخی و عقلانیت میسر نمی‌شوند. ابتدا باید معلوم گردد جامعه و افراد آن کجا ایستاده‌اند و سپس از همانجا حرکت را به سمت جلو آغاز کرد.

وقتی جامعه و افرادش غرق در فرقه گرایی باشند با کدام تجربه آزادی و آگاهی تاریخی بایست به "رواداری" یا همان نظریه "پساسکولاریسم" اهتمام ورزید؟ از کجا معلوم است پس از آزادی، نظریه مذکور بخواهد موضوع افراد جامعه ایران شود؟ موضوعات مردمان هر جامعه برخاسته از رفتارهای تجربی و میزان آگاهی تاریخی‌شان است. درست است آزادی یا دموکراسی امر مشترک همه مردمان جهان است اما "همه مردمان جهان" در فرهنگ منحصر بفرد خود، کسب تجربه می‌کنند و بر اساس آن با موضوعات تازه روبرو می‌شوند و با آنها، راه آیند زیست اجتماعی را ممکن و میسر می‌کنند.

انقلاب زن زندگی آزادی یک تجربه است. تجربه‌ای که قلب نظام اسلامی را نشانه گرفته است. حتا اگر فرض را بر این گیریم روزی روزگاری نظریه "پساسکولاریسم" (رویکرد به رواداری میان دین و عقلانیت) چاره ساز جامعه ایران اسلامی باشد حداقل در حال حاضر کمترین کمک به این انقلاب نیست. چونکه این انقلاب برخاسته از همیاریِ نسل‌های ایرانی است که برای آزاد شدن می‌رزمند. بنابراین در حال حاضر الویت با آزادی است. درست است که زیست اجتماعی بر محور آزادی را تجربه نکردیم اما موضوع این انقلاب، آزادی است و نه "پساسکولاریسم"، که برای جامعه باز و آزاد غرب مطرح شد.

وقتی سخن از "پسا سکولاریسم" در میان باشد منظور رواداری میان دین و عقلانیت است که در غرب این دومی بر آن اولی رجحان دارد. انقلاب زن زندگی آزادی می‌خواهد از راه آزادی، عقلانیت را به کرسی نشاند. تا وقتی این امر محقق نگردد و خون عقلانیت در شریانهای کالبد فرهنگ نوین جاری نگردد، نظریه "پساسکولاریسم" مورد حمایت "نواندیشان و روشنفکران"دینی و بعضاً "روشنفکران" بی دین، نیرنگ است برای نجات دین. انقلاب زن زندگی آزادی به دنبال آزادی و عقلانیت است، نه "پساسکولاریسم" هابر ماس. بنظرم "روشنفکران" دینی و غیر دینی به جای تلاش برای تزریق اندیشه‌های غرب به جامعه ایران اسلامی، نحوه اندیشیدنِ اندیشمندان غرب را فرا بگیرند.

نیکروز اعظمی
[email protected]
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy