اگر سیاست زیر مجموعه ای از یک پدیده فراگیرتر بنام فرهنگ باشد، نخست بایستی عیار و دامنۀ تاثیر فرهنگ را مشخص کرد. این که آیا فرهنگ رایج خود را محدود به یک جغرافیای بسته تعریف میکند و بومی میماند یا اینکه میل دارد دستاوردهای خود را به سایرین ببخشد و از این مُهمتر از دیگران پرنسیپ ها و اصول درست و کارآمد را بیاموزد؟
البته یک مشاهده مبتنی بر مطالعه تاریخ جهانی نشان میدهد که فرهنگها نه در شکل بسته و بومی خود، بلکه هنگامی که از در داد و ستد با همتایان خود در نقاط دیگر جهان برآمده اند آن طعم خوشمزۀ تحول و تناوردگی را چشیده اند.
با این چشم انداز کُلی حال بطور مشخص از وضع سیاسی ایران بگویم. سیاستی که در چارچوب فرهنگ شش قرن قبلی، یعنی از قرن شانزده میلادی و با قدرت گرفتن صفویه و مذهب رسمی ساختن از شیعه، همواره زیر مجموعه ای از نیرنگ و حیله، تصمیم و اعمال نفوذ روحانیت مربوطه بوده است.
بر این منوال در چهار دهه و اندی سال پیش روحانیت شیعه به اوج "موفقیتهای" تاریخی خود رسید . چرا که گرایش قدرت پرستش، متجلی در ارادۀ خمینی برای راه اندازی خلافت اسلامی، جریان سیاسی موفق و برنده گشت. چون از اعتراض عمومی به دیکتاتوری پهلوی دوم نردبان ترقی ساخت و توانست با امکانات گسترده و نفوذ فراگیرش در کشور، ایران را در اختیار گیرد.
با پیروزی خلیفه شیعه همچنین و همزمان در روابط بین کشورها اتفاقی رُخ داد. سیستم متمرکز در دو اردوگاه نظامی و اقتصادی شرق و غرب دُچار پراکندگی گشت. چنان که برخی از کشورهای جهان دوباره به دنبال این امر و هدف شدند که دامنه نفوذ خود را گسترش داده و امپراتوریهای باب میل خویش را بپرورانند.
پدیده ای که اقتصاد جهانی را دستخوش بی مرزی بیشتری کرد. به طوری که کارشناسان از پدیدۀ گلوبالیزاسیون سخن راندند؛ که در واقع جهانگشایی با حدّت و شدّت جدیدتری بود.
چون بر وضع سیاسی و فرهنگی ایران متمرکز میخواهیم بمانیم، به پیامدهای آن جهانگشایی جدید در ضربه به محیط زیست سیاره ای و افزایش حرص و آز مصرف نزد بشریت نمیپردازیم؛ که بحث جداگانه ای است. گرچه نقش ویرانگر گلوبالیسم در جای جای جهان مشهود گشته است. بی آن که این امر توجیهی بر هویت پرستی و ستایش بومی گرایی افراطی در هر دیار عقب مانده و "پشت کوهی" باشد.
باری خلافت خمینی بر ایران، در نزد افراد اتاق فکر "شورای امنیت ملی" بدین بلندپروازی دامن زد که امپراتوری شیعه را بعنوان هدف کشورداری تعریف و تعیین کنند. البته بخاطر عادت رفتار فرهنگی به افراط و تفریط کاری، آن کشورداری ملایان با گرایش ساخت امپراتوری شیعه ، همزمان ایران و بهبود وضعش را گویی سه طلاقه کرد و پشت گوش انداخت.
الان چند روزی میشود که امپراتوری شیعه با سقوط خاندان اسد و نیز تضعیف "محور مقاومت" همچون عصای دست سد علی خامنه، در اُفق بن بست خویش را ببیند. البته این به بن بست رسیدن رقیب همتا به بنیادگرایی دیگری به سرکردگی موتلفۀ نتانیاهو و همدستان بال و پر بخشیده که پا از گلیم خود درازتر کند و امپراتوری خود را به هر قیمت و با هر کُشتاری گسترش دهد.
حال خاورمیانه اصلا خوب نیست. یکسری کشور قدیمی و جدید دستخوش بزرگ و کوچک شدن هستند. چند جراح نامریی دارند برخی را دلپسند و برخی را بی ریخت میسازند.
همچنین در سوی دیگر، اروپا که خود را مهد دموکراسی و مُدرنیته میدانست با بحران سیاسی در دو کشور محوری خود یعنی آلمان و فرانسه روبرو است. به طوری که فیلسوف جنجالی و جاذب آلمانی پتر اسلوتردایک، با الهام از عنوان رُمان رابرت موزیل "مرد بدون ویژگی"، نام اثر اخیر خود را "قاره بدون ویژگی " گذاشته است.
در این شرایط بنظر میرسد که سخت است و شانسی در کار نیست که ایران به جشنی دعوت شود. جشنی برای این که برقصد، بخواند و شادی کندو خود را از چنبره بومی گرایی ناکارا نجات دهد.
هدف باید داد و ستد با کاروان جهانیان پویا و مترقی باشد و پیوستن به شادی کارناوالی. کارناوال و کاروانی که از مزایای جدایی روحانیت ایدئولوژی زده از ریل گذاری سیاسی در کشور بهره میبرد. این جدایی البته دستاورد قرنها مبارزه فرهنگی است که برای تحول نظری و عملی زمینه سازی کرده است.
مطلب قبلی...
در کاروانسرای وطن، ابوالفضل محققی
در کاروانسرای وطن، ابوالفضل محققی
مطلب بعدی...
پرستو جان بهارست، رضا بی شتاب
پرستو جان بهارست، رضا بی شتاب