خداوند همه رفتگان شما را غریق رحمت بفرماید انشاالله!
ما یک دایی مم رضایی داشتیم که در تمامی عمر درازش هیچوقت پایش را توی هیچ مسجدی نگذاشته بود. اصلا دشمن خونی عمامه داران و جماعت اهل منبر بود.
یادم میآید هر وقت ماه رمضان
میشد و اهل محله مان از شکم خودشان و زن و بچههاشان میزدند برای آخوند محله مان فطریه جمع میکردند زهر خندی میزد و میگفت: یک مرید خر به از صد توبره زر.
تاریخ میهن مان سرشار از این بزرگ عمامه داران است که از نادانی و جهل عوام نان میخوردند، آنهم چه نانی!
یکی از این بزرگ عمامه داران سید باقر شفتی بود که بنا به نوشته کتاب «قصص العلما» از زمان حضرت آدم تاکنون هیچ آخوند و کشیش و خاخام و حجت الاسلامی ثروت و مکنت او را نداشته است.
این آقای حجت الاسلام که در زمان فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار برای خودش یک دم و دستگاه فرمانروایی در اصفهان براه انداخته بود بهنگام تحصیل در نجف قدرت خریدن نان روزانهاش را نداشت و گاه از گرسنگی غش میکرد!
همین آقای حجت الاسلام و المسلمین وقتی بسال ۱۲۰۶ به ایران باز گشت بقول خودش «جز یک دستمال که مقداری نان خشک در آن بود و یک جلد کتاب» هیچ نداشت. بعدها از طریق دزدیدن اوقاف و بالا کشیدن مال و اموال مردمان به یکی از ثروتمند ترین ملاهای جهان تبدیل شد که در ایران چهار صد کاروانسرا و هزار باب دکان داشت و صدها روستای اصفهان و بروجرد در تملک او بود.
در کتاب قصص العلما نوشته محمد بن سلیمان تنکابنی در باب سلوک این حجت الاسلام با خلق خدا چنین آمده است:
«در قتل نفوس فوق العاده اهتمام داشت!». یعنی دست خلخالی و لاجوردی و آن آقای رحمت الله علیه! و همین آقای لوکوموتیر مرحوم را از پشت بسته بود.
اشتیاق این حجت الاسلام در قتل مردمان چنان بود که هنوز هم قبرستانی که نزدیک خانهاش بود و کسانی که بدست او کشته شده در آنجا دفن شدهاند در اصفهان موجود است و به «قبله دعا» معروف است.
در متون تاریخی آمده است که بیش از یکصد و بیست نفر بدست همین اهریمن گردن زده شدهاند.
نوشتهاند وقتی گناهکاران رابه حضور او میآوردهاند نخست با مهربانی و ملایمت و اینکه «من در روز محشر پیش جدم شفیع گناهانتان خواهم شد» آنان را به اعتراف وا میداشته، سپس با دست خودش آنها را گردن میزده، آنگاه بر جنازه آنها نماز میخوانده و گاهی هم حین نماز غش میکرده است!.
آیت الله بهجت در باره همین سید باقر شفتی گفته است «از هندوستان برای سید شفتی وجوهات و جواهر با فیل میآوردهاند!»
بنا به گفته آیت الله بهجت، شخصی که در همان زمان به دیدار سید شفتی رفته بود حکایت کرده است که «آنقدر طلا و جواهر جلویش ریخته بود که من نمیتوانستم ایشان را ببینم»
در زمان فتحعلیشاه قاجار بهنگام جنگ ایران و روس چون خزانه خالی شد گفتند برویم از سید شفتی پول قرض کنیم چرا که اندوختههای او از کل خزانه ممالک محروسه بیشتر بود
پس بی جهت نیست که میگویند: یک مرید خر به از صد توبره زر.
یغمای جندقی میفرماید:
سید و حاجی و ملا سه گروه عجبانداند
که در این ملک از این هرسه بود غوغایی
خاک ایران را ایزد ز کرم پاس دهاد
که تو هم سید و هم حاجی و هم ملایی
«گیله مرد»
*