اسدالله خان میگوید: رفته بودم مشهد زیارت بارگاه ملکوتی ثامن الائمه، آنجا چند بسته کوچک تربت سید الشهدا خریدم به ده میلیون تومان!
میگویم: زیارتتان قبول باشد انشاالله تعالی! خداوند از عمر ما بردارد بگذارد روی عقل حضرتعالی. شما که آنجا به آقای باریتعالی نزدیک بودی کاشکی کمی هم سفارش مارا میکردی! والله با این بار گناهانی که بر دوش ماست ما از عرصات محشر و درکات جهنم و اسفل السافلین و درخت زقوم و جحیم و سقر و هاویه و اژدهای هفت سر بد جوری میترسیم. خب، میشود بما بفرمایی تربت امام حسین به چه دردی میخورد؟
میگوید: انگار شما هم پاک کفر و کافر شدهاید پسر عمو جان؟ پس راست است که میگویند این فرنگستان آدم را کفر و کافر میکند و از مسلمانی میاندازد. تربت امام حسین درمان همه درد هاست، از قولنج و درد مفاصل بگیر تا سردرد و کمر درد و اسهال وزخم اثنی عشر و شقاقلوس و طاعون و هاری و تیفوس و حتی آنفلو آنزای خوکی و مکزیکی و اسپانیایی!
میگویم: یعنی آقای سید الشهدا از بارگاه حضرت کبریایی درجه دکترای پزشکی دارند؟
میگوید: استغفرالله! استغفرالله! از این حرفهای کفر و کافری نزنید آقا! سوسک میشویها!
میگویم: باز جای شکرش باقی است که استخوان مردگان را به نجف و کربلا نمیبرید. قدیم ندیمها قبل از اینکه این رضا خان خائن! بیاید اسلام را بر باد بدهد پدربزرگها یمان استخوانهای پوسیده مردگان خودشان را توی توبره میریختند، در گرما و سرما سوار یابو میشدند به کربلای معلی و نجف اشرف و کاظمین و سامرا میرفتند تا مردگانشان را آنجا دفن کنند و یکراست بفرستندشان بهشت برین. خب، حالا با این تربت پاک امام حسین چیکار کردی؟ بین قوم و خویشها تقسیمش کردی؟
میگوید: نه آقا! به یک مشکلی بر خوردم.
میپرسم: چه مشکلی؟
میگوید: نمیدانی پسر عمو جان! نمیدانی توی چه انشر و منشری گیر افتادهام.
میگویم: چه اتفاقی افتاده پسر عمو جان؟
میگوید: روی جعبه تربت پاک سید الشهدا نوشته است:
Product Of China (محصول چین)
«گیله مرد»