مقدمه
قتل هولناک امیرمحمد خالقی، دانشجوی نخبه ۱۹ ساله دانشگاه تهران، بازتابی از وضعیت بحرانی ایران امروز است؛ جامعه ای که در آن، سرقتی ساده به جنایتی وحشیانه بدل میشود و جان یک جوان به بهایی ناچیز از دست میرود. اما واکنش حکومت به این فاجعه نه با اصلاحات ساختاری، بلکه با همان نمایشهای همیشگی خلاصه شد: پخش اعترافات متهمان در صداوسیما، برگزاری محاکمههای نمایشی، و در نهایت اعدام در ملأ عام.
این چرخه تکراری نه تنها خشونت را کاهش نداده، بلکه به بازتولید آن کمک کرده است. در این مقاله از منظر جامعه شناسی و جرم شناسی به بررسی دلایل وقوع این جنایات، ناکارآمدی سیاستهای حکومتی، و تأثیرات مخرب نمایشهای پلیسی بر جامعه میپردازیم.
مصاحبههای تکراری صدا وسیما؛ بازتولید خشونت به جای پیشگیری
یک هفته پس از قتل امیرمحمد خالقی، صدا وسیما طبق روال همیشگی مصاحبهای با قاتلان ترتیب داد، مصاحبهای که نه تنها هیچ کمکی به شناخت علمی جرم نکرد، بلکه بار دیگر ثابت کرد که هدف از این نمایشها، تنها قدرت نمایی نیروی انتظامی و ایجاد رعب و وحشت در جامعه است.
در این برنامه، مجری صداوسیما با لحنی تهدید آمیز از متهمان میپرسید:
» چرا قتل کردی؟
» پشیمان نیستی؟
» اگر زمان به عقب برگردد، باز هم این کار را میکنی؟
پرسشهایی که نه تحلیلی هستند و نه راهی برای درک ریشههای جرم ارائه میدهند. بلکه صرفاً به دنبال این هستند که مجرم را هیولا نشان دهند و حکومت را منجی جلوه دهند. اما واقعیت چیز دیگری است:
۱. نمایش قدرت حکومت به جای بررسی علل جرم
این مصاحبهها به جای بررسی عوامل اقتصادی، اجتماعی و روان شناختی که زمینه ساز این جنایات هستند، برخورد پلیسی و سرکوب گرانه را به عنوان راه حل معرفی میکنند. درحالی که تجربه ۴۶ سال گذشته نشان داده که نه اعدام، نه نمایش قدرت پلیس و نه رسانه ای کردن مجرمان، باعث کاهش جرم نشده است.
۲. ترویج خشونت و عادی سازی جنایت
میشل فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه نشان میدهد که نمایش خشونت دولتی، به جای پیشگیری از جرم، جامعه را به سوی بی رحمی بیشتر سوق میدهد. وقتی جوانان بارها و بارها تصاویر جنایت، شکنجه و اعدام را از رسانهها میبینند، به مرور زمان نسبت به آن بی تفاوت یا حتی متمایل به تکرار آن میشوند.
۳. سرکوب به جای اصلاحات اجتماعی
این نمایشها تلاش میکنند مشکلات عمیق اجتماعی را به یک عامل فردی تقلیل دهند. حکومت نمیخواهد بپذیرد که فقر، بیکاری، شکاف طبقاتی و سرکوب سیاسی، مجرم پروری را به یک روند سیستماتیک تبدیل کرده است. در نتیجه، صدا وسیما به جای نقد ساختارهای حکومتی، تنها بر «عبرتآموزی» از سرنوشت یک قاتل تأکید میکند درحالی که جامعه همچنان به تولید مجرمان جدید ادامه میدهد.
خشونت، محصول جامعه ای بحرانی
قتلهای خیابانی در ایران دیگر اتفاقی استثنایی نیستند؛ بلکه نشانه ای از یک بحران اجتماعی عمیق تر هستند. در اینجا دو نظریه جامعه شناختی میتوانند به تحلیل بهتر وضعیت کمک کنند:
۱. نظریه بی سازمانی اجتماعی (Social Disorganization Theory)
این نظریه میگوید که جرم در جوامعی بیشتر رخ میدهد که در آن پیوندهای اجتماعی تضعیف شده باشند. در ایران، فشارهای اقتصادی، فروپاشی ارزشهای اخلاقی، و افزایش ناامیدی اجتماعی دقیقاً همان شرایطی را ایجاد کرده که به افزایش جرمهای خشن منجر میشود.
۲. نظریه فشار اجتماعی (Strain Theory)
رابرت مرتن میگوید که اگر فرصتهای مشروع برای پیشرفت در جامعه وجود نداشته باشد، افراد به روشهای غیرقانونی متوسل میشوند. در ایران، جوانان نه امیدی به آینده دارند و نه امکان رسیدن به یک زندگی باکرامت. در چنین وضعیتی، قتل برای یک لپ تاپ دیگر یک «اتفاق عجیب» نیست، بلکه نتیجه ناگزیر یک جامعه بیمار است.
حکومتی که خود عامل نا امنی است
حکومت ایران، به جای پذیرش مسئولیت خود در افزایش فقر، نابرابری، فساد و سرکوب اجتماعی، با اعدام و نمایشهای تلویزیونی سعی میکند خود را منجی نشان دهد. اما سوال اینجاست:
>>اگر اعدام بازدارنده است، چرا پس از هزاران اعدام طی ۴۶ سال گذشته، آمار جرمهای خشن کاهش نیافته؟
>>اگر پلیس قدرتمند است، چرا جامعه همچنان با بحران نا امنی و خشونت روبروست؟
>>اگر مجرمان «هیولا» هستند، چرا بسیاری از آنها از طبقات محروم و قربانی شرایط اقتصادی-اجتماعی هستند؟
--------------------
--------------------
نتیجه گیری: جامعهای که سقوط اخلاقی را تجربه میکند
قتل امیرمحمد خالقی نتیجه طبیعی یک حکومت ناکارآمد، سرکوبگر و فاسد است. جامعه ایران، در سایه ۴۶ سال حاکمیت استبدادی، به نقطهای رسیده که در آن:
# جان انسانها بیارزش شده
# جرم و خشونت عادیسازی شده
# نظام قضایی و رسانه ای به ابزار سرکوب و قدرتنمایی تبدیل شدهاند
تنها راه جلوگیری از تکرار چنین فجایعی، اصلاحات ساختاری، پایان دادن به سرکوب، بهبود وضعیت اقتصادی، و بازگرداندن اخلاق به جامعه است. اما در کشوری که حکومت خود عامل اصلی خشونت است، آیا امیدی به تغییر وجود دارد؟!
پارسا زندی (مشاور حقوقی)
*

تربت سید الشهدا، گیله مرد