Wednesday, Feb 26, 2025

صفحه نخست » چگونه می‌توان فضای رکُود جامعه را تغییر داد؟ امیرجواهری لنگرودی

Amir_Javaheri_Langroudi.jpg[email protected]


ای درختانِ عقیم ریشه تان درخاک های هرزگی مستور،
یک جوانه ی ارجمند ازهیچ جاتان رُست نتواند.
ای گروهی برگ چرکین تارچرکین پُود،
یادگارخشک سالی های گرد آلود،
هیچ بارانی شما را شُست نتواند.

مهدی اخوان ثالث (م.امید) ازشعربلند:" پایان همین حوالی ست..."

این حرف‌ها را با هم مرور کنیم: «خطر تداوم وضع موجود انفجار جامعه است. جامعه مدت‌هاست تاب‌آوری خود را از دست داده است، همین امروزهم مساله مردم ایران بقاست. اگر دستمزد‌ها در ۱۴ سال پیش را ۱۰۰ بگیریم با دستمزد‌های امروز قدرت خرید مردم به زیر ۲۵ درصد رسیده است» یا در قبال پاسخ به این پرسش: از نظر شما شرایط مردم و کشور امروز چگونه است؟

پاسخ: «در این شرایط مردم ایران گرفتار فقر، نابرابری‌ها، مفاسد اقتصادی، تبعیض، نابرابری فرصت‌ها، ناترازی انرژی، ناترازی محیط زیست، سوءاستفاده برخی افراد و جریانات خاص از ثروت‌های عمومی، کاسبان تحریم‌ها و... هستند. بخش عمده مردم ایران، یعنی بیش از ۷۰ درصد ایرانیان زیر خط فقرهستند. اینها آمار‌هایی است که وزارت کار که یک نهاد حاکمیتی است ارائه کرده است» (۱)

آنچه تا اینجا خواندید، حرف من نیست. پاسخ آقای عیسی کلانتری وزیراسبق کشاورزی در پاسخ به سوالاتی‌ست که خبرگزاری رکنا از ایشان پرسیده است.

پرسش اساسی این‌ست که: درشرایطی که بخش میلیونی و توده‌ای جامعه ما، با اعمال نظرچنین حاکمیتی، درفقرمطلق به سر می‌برد، حتی غریزه بقای خود را ازدست داده‌اند، چگونه می‌توان چنین فضا و جامعه‌ای را تغییر داد؟

وقایع هر روزه در ایران، آدمی را به تفکر وا می‌دارد. وقتی حاکمیتی به معلولان و رزمندگان جنگ هشت ساله ضد انقلابی ایران وعراق که نماز و احکام دینی خود را در برابر مذهب رسمی و حاکم، ناباورانه به جا می‌آورند و باورخود را دراساس برمبنای قضاوت و داوری رژیم حاکم قرار نمی‌دهند. بلکه با دینمداری خود دوستداراستقلال وآزادی ایرانند و همواره بدان می‌اندیشند و مبارزه می‌کنند، یورش می‌برد و تاب انتقاد ومطالبات آن‌ها را ندارد که پیشتر اعلام داشتند: «ما با اطلاع رسانی قبلی به مقامات اجرایی، روز ۲۵ بهمن از حق قانونی خود برای بیان اعتراض، استفاده کرده و ضمن اعلام مخالفت جدی با تداوم ۱۴ ساله حصر ظالمانه و غیرقانونی، ضرورت آزادی آن‌ها و همچنین تمام زندانیان سیاسی وعقیدتی بیگناه و مظلوم را اعلام خواهیم کرد.» (۲) همگان شاهد بودیم که چگونه درمقابل فراخوان همایش اعلان شده آنان با عنوان: «من ۲۵ بهمن، هستم!»، حاکمیت چگونه آرایش نظامی سازمان داد و به این معلولان جنگ هشت ساله یورش بردند که بالای ۵۰۰ تن آنان را درکناردانشجویان درهمان ساعات اولیه۲۵بهمن تجمع با خشونت بازداشت کرد. درآنروزنیروی ضد شورش وامنیتی نظام دراقدامی خشن برابرحرکت مسالمت آمیز این معلولان جنگی که با شعارشکستن "حصرخانگی" خانم«زهرا رهنورد»وآقایان «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» تجمع کرده بودند،برخورد خشن کرد وهنوزکه هنوز است خبری ازآقای «رحیم قمیشی»، مسئول این فراخوان نیست.

یک پرسش اساسی دیگرهم این است: در رو در رویی با چنین واکنش کثیف غیر قابل کنترل حکومت ، چه می‌توان کرد و جامعه چگونه ظرفیت سازماندهی را می‌طلبد؟!

توده فقر زده در حال درد و زخم درون جامعه که زنانش تا کمر در سطل‌های زباله از نیمه‌های شب تا صبح دنبال یک لقمه غذا می‌گردند وکودکان خیابانی در دام گروه‌های مافیایی وابسته به شهرداری شکارمی‌شوند وازآنان برای بردگی درکارجمع آوری پسماندها، بیگاری می‌کشند در کنار دردمندان، بیکاران، گدایان وندارها، عمله‌ها وکارگران روزمزد وپیمانی وقراردادی که ماه‌ها حقوق نگرفته‌اند، زنان و جوانان دختر و پسرتحصیل‌کرده و بیکار، و آن بخش ازجوانان روستایی که از درد نداری و بیکاری راهی شهرها شده و درشهرها مانده‌اند، کُولبران و سوخت‌بران و شوتی‌ها که برای لقمه‌ای نان، به ناگزیرجانشان را کف دست گرفته‌اند وهمه‌ی دیگرمالباختگان و مطاالبه‌گرانی چون بازنشستگان و سهامداران صنایع ورشکسته‌ی دولتی و... که باید در ارزیابی از وضعیت موجود از همه آنان یاد کرد!

مردمی که پایشان روی زمین ازفرط نداری کشیده می‌شود و دست‌های‌شان وبال گردنشان است. چگونه قیافه‌های مغموم وگرسنه، خود را درخیابان‌ها می‌کشند، درحالی‌که آهی ته بساط ندارند و قوای سرکوبگرنظام با سازماندهی نیروهای امنیتی، همواره به قلع و قمع آنهامشغول است، چگونه می‌توان به نجات آنها اندیشید و برایشان دست به اقدامی موثر زد؟ اساساً چگونه ساز و کاری برای تغییر این وضعیت لازم است؟

امروز انتظارات زحمتکشان روستایی کوچانده شده از روستا به شهر و در کنار توده ندار شهری، با وجود گسترش فقر و فلاکت روزمره آنان برابر رشد روز افزون گرانی و تورم فراتر از نقطه به نقطه، فاصله دستگاه ولایت، دولت، مجلس و قوه قضایی، با مردم سراسر کشور چنان است که ادامه حکومت حاکمیت اسلامی حتی برای یک روز هم، بدون اعمال سرکوب، سرنیزه، دستگیری، زندان و شلاق و فزونی اعدام ،امکان پذیر نیست!

جامعه ایران درانتصابات جایگزین رئیس جمهوری که با ساقط شدن هلیکوپترش باعبا و ردای خود سوخت وسقط شد وجنبش دادخواهی و دادخواهان کشوربه خاطر داغ جنایات آیت الله مرگ «ابراهیم رئیسی» در تابستان خونین سال ۱۳۶۷ بر پیشانی او، فرصت نیافتند تا محاکمه‌اش کنند، به اجبار به سمت رأیگیری زودهنگامی رفت که با تکرارمضحکه‌ی مبتذل دوگزینه‌ی بد و بدتر در بین دو چهره پزشکیان وجلیلی، تجلی یافت. پزشکیان با نوعی استحاله طلبی لیبرالی درچهره اصلاح طلب ظاهر گردید با نقشه‌ی راهنما اززیرعبای خامنه‌ای و ازدرون جعبه‌های مارگیری بیرون آمد تا افزایش تورم درسطح جامعه را با دلار بالای ۹۰ تومن رقم بزند!

خود او در برابر موج وسیع اعتراضات و مطالبات می‌گوید: «خیال می‌کنید من جعبه جادویی دارم؟ نه، من شش ماه پیش در مجلس قدم می‌زدم و حالا رئیس‌جمهور هستم. هرجا را نگاه می‌کنیم ناترازی داریم؛ در آب، برق، گاز، پول، زمین، مدرسه، تخت بیمارستان... تقاضا نامحدود و توان ما محدود است» (۳)

با توجه به شرایط بحرانی جامعه، تضاد بین توده مردم و حاکمیت و تنفر توده‌ای از کل حاکمیت به چنان حدّتی رسیده است که رژیم اسلامی حتی امکان کمترین مانوری درجهت اصلاح نظام، دموکراتیزه کردن حیات سیاسی جامعه به‌غایت بحران‌زا را ندارد. چرا که جامعه از هر فرصتی برای دشمنی با حاکمیت سود می‌جوید. ازاینرو هرنوع ایجاد فضای بازسیاسی به مثابه آغاز یورش همگانی و زمینه پردازش بلوک قدرتمند سرنگونی طلبان، بین ذینفعان جامعه با شکل دادن به وسعت همگرایی‌های موثرمبارزاتی وایجاد همبستگی و اتحاد عمل پایدار و پیوندهای استوار میان مبارزات معلمان، کارگران،بازنشستگان همه‌ی گروه‌بندی‌های جامعه، پرستاران و مددکاران و پزشکان انسان دوست، دانشجویان و استادان مال اندیش، زنان، فعالان محیط زیست، کِولبران درخطه کردستان و سُوخت بران درخطه سیستان و بلوچستان، کارگران ماهیگیر، کارگران کشاورز شالیکار و چایی کار وعموم دادخواهان وحامیان حقوق شهروندی وخاصه حقوق مردم تحت ستم درجای جای کشور، یگانه مسیری است که درشرایط وخیم و بحرانی کنونی باید دراشل سراسری به پیکاری کارآمد و سازمان یافته بدل گردد.

شرایط انقلاب به لحاظ عینی همیشه فراهم است و این شرایط ذهنی انقلاب است که نیازمند آمادگی است. بنابراین وظیفه پیشتاز و روشنگر انقلابی، آفرینش شرایط ذهنی انقلاب است.

امروزبا پشت سرگذاشتن جنبش «زن، زندگی، آزادی» و جابجایی مهره‌ها، بالا کشیدن پزشکیان به جای آیت الله مرگ ابراهیم رئیسی، اگرنخواهیم خیلی ملانقطی باشیم. وضعیت موجود همگامی، همفکری، همکاری همه کسانی که خواستار آزادی و استقلال و نجات ایران از چنگال اختاپوس حاکمیت دینی و ولایت فقیه می‌باشند، تنها با حفظ استقلال عمل فردی و گروهی یکایک آحاد جامعه در فراهم آوری سازماندهی همه جانبه و سراسری و کارپیوسته فراهم می‌آید.

به زبان امروز گسترش فقر، نداری، بیکاری، اعتیاد، فحشا، بی خانه‌مانی، خالی شدن سفره توده‌ها، عذاب جان یک جامعه ۹۰ میلیونی شده و این مردم هر لحظه ممکن است طناب‌ها را بالا بکشند و پرده برافتد و مالکان خونریز کشور مانند بشار اسد سوریه، فلنگ را ببندند و فرار را بر قرار ترجیح دهند. از اینرو باید آماده بود تا دیگران برای جامعه ما تصمیم نگیرند و بار دیگر انقلاب یا تحول اجتماعی به شکست نیانجامد.

این وظیفه‌ای است که تمامی نیروهای چپ و تحول طلب جامعه ما باید در راستای آن به سازماندهی هر چه گسترده‌تر توده‌های مردم همت گمارند.

امیر جواهری لنگرودی

منابع:

۱) سایت رکنا ، گفتگو با عیسی کلانتری

۲) کانال تلگرامی دلنوشته‌ها - رحیم قمیشی

۳) سخنان پزشکیان در نشست با مدیران غرب تهران



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy