Monday, Mar 10, 2025

صفحه نخست » خامنه‌ای و شرکاء در لبه پرتگاه! ـ در هر دو حالت؛ چه مذاکره و چه درگیری نظامی، علی فیاض

Ali_Fayaz.jpgترامپ می‌گوید که نامه‌ای برای علی خامنه‌ای - رهبر رژیم جمهوری اسلامی ایران - ارسال کرده است. (۱) برخی از سران رژیم اما، این بار برعکس واکنش خامنه‌ای در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ در دیدار با نخست وزیر پیشین ژاپن که از موضع بالا نامه ترامپ و حتا پذیرش آن را رد کرده بود، دریافت چنین نامه‌ای را انکار کرده‌اند.

علی خامنه‌ای خود اما این بار در پاسخ به ترامپ و دیگر سران غربی بر این امر تاکید کرد که پای میز مذاکره نخواهد نشست. قابل درک است که برای او رفتن پای میز مذاکره بسیار سخت باشد. چرا که این بار نه تنها برنده مذاکره احتمالی نخواهد بود، که برعکس، مجبور خواهد شد به خیلی از خواست‌های ترامپ و شرکا تن در دهد. خامنه‌ای پس از جنگ اسراییل با حماس و حزب الله و از دست دادن اسماعیل هنیه در قلب تهران، و حسن نصرالله در لبنان و همچنین از دست رفتن حیات خلوت سالیان خویش، سوریه و حتا محدود شدن در عراق، دیگر برگ برنده‌ای در دست ندارد. تهدیدهای ترامپ، حوثی‌های یمن را نیز به سکوت کشانده است. پس خامنه‌ای به درستی می‌داند که در موضع ضعف مفرط قرار دارد و طرف مقابل با دستی پر و خواست هایی حداکثری به پای میز مذاکره خواهد آمد. او به درستی می‌داند که بازنده نهایی مذاکره احتمالی چه کسی خواهد بود.
آلترناتیو دیگر برای رویارویی با خامنه‌ای و رژیمش، بمباران گسسترده از سوی هم آمریکا و هم اسراییل - اگر نگوییم جنگ - خواهد بود. بر این اساس چنین به نظر می‌آید که تعیین کننده این وضعیت - مذاکره یا درگیری نظامی - هم خود خامنه‌ای و شرکا خواهند بود.
رژیم جمهوری اسلامی و سید علی خامنه‌ای ظاهرا دو "دشمن" اصلی خارجی دارند. آنها اسراییل و آمریکا هستند. در این میانه نقش اصلی و راهبردی را اسراییل بر عهده دارد. آمریکا همواره تمام قد حامی اسراییل بوده است. چه در نشست‌های عمومی سازمان ملل و چه در نشست‌های شورای امنیت سازمان ملل با حضور پنج کشور دارای حق وتو. این موضوع هم در رابطه با مساله فلسطین و هم در رویارویی با رژیم جمهوری اسلامی صدق می‌کند! نقش مخرب و مداخله جویانه رژیم جمهوری اسلامی در منطقه - سوریه و اسد، لبنان و حزب الله، غزه و حماس، عراق و حشدالشعبی، یمن و حوثی‌ها و... - نیز، نه تنها با سیاست‌های این دو "دشمن" دیرینه همخوانی ندارد که در تقابل با مواضع و منافع آنها می‌باشد.
خامنه‌ای اکنون در شرایطی قرار دارد که می‌بایست بین درگیری نظامی یا مذاکره یکی را انتخاب کند. در واقع بین حفظ نظام به قیمت به زانو درآمدن و تن به مذاکره دادن آن هم از موضع ضعف، و یا آماده شدن برای حملات نظامی اسراییل و آمریکا! خامنه‌ای غیر از این دو گزینه دیگری ندارد! شرایط اما به گونه‌ای است که هر دو گزینه، نقشی مشابه یکدیگر را بازی می‌کنند. رفتن پای میز مذاکره و پذیرفتن شروط طرف مقابل، به همان اندازه مخرب است که بمباران نظامی.
از سوی دیگر رفتن پای میز مذاکره مفهومی به جز گفتگو با "قاتل" فرمانده سپاه قدس "سردار" سلیمانی ندارد که نتیجه آن هم تسلیم خواست‌های حداکثری آمریکا و اسراییل شدن است! این موضوع می‌تواند کار را برای وجهه خامنه‌ای و شرکا در داخل و به ویژه بین نیروهای متعصب خودی سخت سازد. با توجه به اینکه در چنین معامله و مذاکره‌ای، دیگر برد بردی در کار نخواهد بود و او می‌بایست تسلیم خواست‌های حداکثری ترامپ شود.
عملیات نظامی از سوی آمریکا و اسراییل که در صورت عدم پذیرش مذاکره از سوی رژیم حاکم بر ایران آلترناتیو بعدی به شمار می‌رود نیز خوشایند سید علی و شرکا نخواهد بود. پس چه راهی باید در پیش گیرند؟ به نظر می‌آید که نه مذاکره منافع آخوندها را تضمین خواهد کرد، و نه بمباران تاسیسات اتمی، پدافندی و پایکاه‌های موشک پرانی. هر دو حالت می‌تواند زمینه ساز ناآرامی‌های اجتماعی و اعتراضات خیابانی گردد.
اما تجربه و ماهیت آخوندیسم نشان داده است که آنها، در مواقع ضروری و اضطراری، حاضر به نوشیدن جام زهر، نرمش قهرمانانه و عقب نشینی استراتژیک هستند. آنها بالاخره بهانه‌ای به نام چین، روسیه و یا حتا قطر و عمان پیدا خواهند کرد تا به مذاکرات رسمی - نیمه رسمی، آشکار و یا پنهان تن در دهند. چرا که راه دیگری ندارند. هزینه‌های جنگ و بمباران، این بار بسیار سهمگین خواهد بود و می‌تواند حداقل زمینه ساز به هم ریخته گی درونی و آشفته گی اجتماعی و جرقه جنبش‌های گسترده و بنیان کن اعتراضی شود. از سوی دیگر برای آخوندیسم حفظ نظام از هر مورد دیگری حیاتی تر است. حتا از نماز و حج و روزه و توحید و دیگر "واجبات" دین. آنها این درس را از بنیانگزار این رژیم وحشی و سرکوب گر آموخته‌اند.
در هر حال در این شرایط، خامنه‌ای و شرکا، دو راه بیش در پیش ندارند:
رفتن پای میز مذاکره و یا تن دادن به جنگ. که در هر دو حالت بازنده نهایی رژیم جمهوری اسلامی خواهد بود. پذیرش مذاکره در حالی که رژیم در موضع ضعف قرار دارد، مفهومی به جز تن دادن به خواست‌های حداکثری ترامپ ندارد. تحمیل خواست‌های ترامپ و احتمالا حفظ برخی از تحریم‌ها و شل کردن برخی دیگر. در هر حال در چنین شرایطی چیز چشمگیری دست رژیم را نخواهد گرفت. علاوه بر این که در صورت عملی شدن چنین سناریویی، توده‌های مردم به خودباوری بیشتری خواهند رسید و به این موضوع که خود باید کاری کنند و نباید منتظر آن ماند تا آن که؛ "دستی از غیب برون آید و کاری بکند".
جنگ و درگیری نظامی نیز پی آمدهای خاص خود را خواهد داشت. خامنه‌ای و پاسدارانش به هیچ وجه در شرایطی قرار ندارند که در یک رویارویی نظامی در مقابل اسراییل و آمریکا دوام بیاورند. و آنها خود نیز به خوبی از این موضوع آگاه هستند. تنها سلاح آنان شاید پرتاب چند موشک به پایگاه‌های آمریکا در منطقه و نا امن ساختن کشورهای همسایه باشد. واقعیت این است که کشورهایی چون عربستان، قطر و امارات نیز از همین در هراس هستند که در صورت بروز جنگ، تمامی زیرساخت‌ها و سرمایه گذاری‌های خود را در معرض خطر ببینند. این است که این کشورها هم به شدت علاقه مند به مذاکره می‌باشند. همانطور که منافع چین و حتا روسیه نیز، با جنگ همخوانی ندارد.
در نهایت آنچه مشخص است، این است که ترامپ دنبال قراردادی است که دست و پای رژیم را کاملا ببندد، و گر نه او هرگز قرار داد برجام را پاره نمی‌کرد. به هر حال سرانجام این کار هر چه که باشد، این بار به زعم رژیمی‌ها برد برد نخواهد بود. بندهایی بر پای رژیم بسته خواهد شد که او را از هر نوع پیشروی باز خواهد داشت. بندهایی که می‌تواند رژیم را با بحران‌های اقتصادی و سیاسی مضاعفی مواجه سازد که پی آمدهای آن می‌تواند به بحران اجتماعی و اعتراضات خیابانی ختم شود!

علی فیاض
_________________
۱) اگر متن نامه که بیرونی شده است، درست باشد، محتوای آن دقیقا همان است که ترامپ در مواضع بیرونی خود مطرح کرده بود. مذاکره و یا عملیات نظامی. البته با زبانی دیپلماتیک!
*



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy