(به یاد ابول کورکور، جانباخته راه میهن)
جانفدایی میهن ابول کور کور، فرزند ایران کیان پیر فلک، جانباختگان گرانمایه ایذه از ۹۶ به اینسو و شش گور دسته جمعی پاکبازترین فرزندان گمنام مسجدسلیمان در دهه ۶۰، هر کدام سندیست بر پایمردی دلاورمردان خطه بختیاری و خوزستان!
دست به ماشه بودن خامنهای از یک سو و فشار کمرشکن اقتصادی و دورنمای تیره زندگی در ایران امروز از سوی دیگر، زمینه ساز انفجار قریب الوقوعی است که صحنههایی از آن را فرزند دلاور ایران، ابول کورکور، به نمایش گذاشت.
اگر برای اشاره جان لاک، پدر لیبرالیسم، مبنی بر اینکه "در مقابل زور، حق مردم است که از زور استفاده کنند" زمانی را مصداق بدانیم، همین زمان سراسر سیاهی و تباهی حکومت نکبت اسلامی است! خشونتپرهیز بودن با ایستادن در برابر خشونت، دو مقولهی کاملاً متفاوت است. روی آوردن فرزندان یک ملت به خشونت، به مثابه تنها راه مقابله، نتیجه حکومتی است که پاسخ هر اعتراض جدی را با بگیر و ببند و شلیک به سر و بدن معترضان میدهد. اعمال زور، سرکوب و جنایتهای یک حکومت ضد مردمی، شاید بتواند برای مقطعی بازدارنده باشد اما از یک جایی به بعد، آتش خشمی را فروزان خواهد کرد که نشانهای از آنرا در ایذه دیدیم؛ جایی که در طول سالهای اخیر، ظلمی بیاندازه و خشونتی عریان بر آن رفته است. در ایذه و در میان مردمان بختیاری و ایلاتی آن، راه نهایی ایستادن تا لحظه آخر، تا بدان اندازه جدی است که میتوان طغیان ملی فردای ایران را در آن دید.
مسئولیت این خشم و مقاومت، بر عهدهی نظامی است که از بدو روی کار آمدن، اعدام و کشتار را در کارنامه خود داشته و توسل به خشن ترین شیوههای سرکوب را تنها راه ادامهی حیات ننگین خود میداند.
گرانی بیسابقه، فشار روانی ناشی از استیصال عمومی، بی خبری همه اقشار جامعه از فردای خود و رها شدن کشور در دست کسانی که از یادآوری قتلهای برونمرزی میهن پرستانی چون شهریار شفیق و اویسی و بختیار و فریدون فرخزاد و... قهقهه میزنند، به حد غیر قابل تحمل خود رسیده است. مذاکرات خفتباری که ولیفقیه با عاملیت ولی خود، پوتین، برای کشور رقم میزند، موجودیت کشور را بهطور جدی تهدید میکند. دهها هزار ابول کورکور به مرزی رسیدهاند که اینبار نه در خانههای خود، بلکه در خانههای صاحبمنصبان بیکفایت و دشمنان این آبوخاک، نه مقاومت که حمله را پیش خواهند گرفت.
تاریخ گواه روشن آن است که کنار زدن یک دستگاه حکومتی، مرکب از یک جمع محدود در بالا و یک اقلیت مطلق در پایین که میخواهند خود را دستنیافتنی جلوه دهند، بسیار آسانتر از آنی است که تصور میشود. این حکومت راهی جز رفتن ندارد. ابول کورکور، جوان شجاع و پادشاهیخواه دلیر، زنگ رفتن آن را زد. وقت آن است که این صدا شنیده شود. وقت آن است که نیروهای نظامی و انتظامی و مجموعهی قوای مسلح، ندای یک ایران را که از آنها میپرسد: "منتظر چه هستید؟ " شنیده و دوشادوش ملت و در همراهی با دلیرمردانی چون ابول کورکورها، نقش ملی و تاریخی خود را ایفاء کرده و یکبار برای همیشه، میهن بلا زده را از این دام اهریمنی که ۴۶ سال است گرفتار آمده، نجات دهند.
بهروز فتحعلی
*