وقتی «انقلاب» را هراس مینامند و «آزادی» را اشتباه؛ هنرمند مردمی یا حکومتی؟ از جعفر پناهی تا مهدی فخیم زاده، روایت دو مسیر متضاد
در روزگاری که جامعه ایران از دل خراش ترین بحرانهای معاصر عبور میکند از قتل مهسا امینی و سرکوب خونین اعتراضات تا اعتصابهای سراسری معیشتی نظیر اعتصاب رانندگان، اظهارات برخی از هنرمندان که با لحن تمسخرآمیز و توجیه گرانه، این جنبشها را کوچک جلوه میدهند، نه تنها مایه تأسف است، بلکه نشان دهنده شکاف عمیقی میان "هنرمند مردمی" و "هنرمند حکومتی" در ایران امروز است.
مهدی فخیم زاده، بازیگر و کارگردان که سابقه ای طولانی در سینما و تلویزیون دارد، در گفت وگویی با برنامه اینترنتی «درجه یک» وابسته به رسانههای حکومتی، درباره اعتراضات پس از قتل مهسا امینی در سال ۱۴۰۱ گفت:
«چند نفر هول شدند و فکر کردند انقلاب میشود... اشتباه کردند.»
او همچنین اعتراض کامیون داران را مسئله ای ساده دانست که باید از طریق "دیالوگ با دولت" حل شود، بی توجه به سرکوبها، توقیف کامیونها و قطع اینترنت در شهرهای صنعتی. این سخنان، بار دیگر یادآور نقش منفعل و محافظه کارانه برخی هنرمندان است که به جای همدلی با مردم، جانب قدرت را میگیرند و تاریخ را تحریف میکنند.
هنرمند حکومتی، هنرمند مردمی
در طول دهههای اخیر، بخشی از جامعه هنری ایران به دو دستهٔ مشخص تقسیم شده است: هنرمندانی که برای حفظ منافع خود، سکوت یا مجیزگویی در برابر حاکمیت را برگزیدهاند، و هنرمندانی که با تمام هزینهها، در کنار مردم ایستادهاند.
نمونه نخست، چهرههایی چون داریوش ارجمند و مهدی فخیمزاده هستند که یا در نقش توجیه گر سیاستهای رسمی ظاهر شدهاند یا با بیتفاوتی خود را از مسئولیت اجتماعی هنر تبرئه کردهاند. اینان در مواجهه با درد عمومی مردم، یا سکوت کردهاند یا دست به تحقیر و تحلیلهای سطحی زدهاند.
اما در سوی دیگر، تاریخ هنر ایران به نامهایی مزین است که با ایستادگی در کنار مردم، خود را جاودانه کردهاند:
- زنده یاد محمدعلی فردین، نماد سینمای عامه پسند و مردمی ایران، که با وجود طرد شدن از سینما پس از انقلاب، هرگز از مردم جدا نشد.
- زنده یاد ناصر ملکمطیعی، چهرهای که محبوبیتش از قلب مردم میآمد، نه تریبونهای رسمی، و با وجود دههها ممنوعالکاری، بازگشتش به صحنه با موجی از احساسات مردمی همراه شد.
- بهروز وثوقی، هنرمندی که اگرچه در خارج از کشور زیسته، اما هیچگاه صدای مردم ایران را فراموش نکرده و در همه جنبشهای آزادی خواهانه ایرانیان در کنار آنان ایستاده است.
جعفر پناهی؛ صدای خفهشدهای که جهان شنید
شاید برجسته ترین نمونه هنرمند متعهد در عصر حاضر، جعفر پناهی باشد، فیلمسازی که نه فقط با آثار سینماییاش، بلکه با زندگیاش به نماد مقاومت فرهنگی تبدیل شده است. پناهی، سالهاست که ممنوع الخروج، ممنوعالکار و در مقاطعی زندانی است، اما با وجود همه فشارها، هرگز دست از روایت حقیقت برنداشته. آثار او از «طلای سرخ» تا «تاکسی»، روایتگر درد مردم ایران است.
در جدیدترین موفقیت، جعفر پناهی موفق به کسب جایزه نخل طلایی در جشنواره کن فرانسه شده است، افتخاری جهانی که بیش از آنکه دستاوردی فردی باشد، فریاد عدالت خواهی یک ملت تحت فشار است.
این جایزه را او برای فیلم «یک تصادف ساده» دریافت کرد، فیلمی مینیمال اما تلخ که در قالب یک داستان روزمره، بی پرده خشونت ساختاری و ناامیدی اجتماعی را در ایران به تصویر میکشد. این اثر، هم از نظر هنری و هم سیاسی، انعکاس صدای میلیونها ایرانی خاموششده است.
سکوتی تحمیلی بر صدای زنان هنرمند
در میان هنرمندانی که در ایران صدایشان خفه شده یا به اجبار تبعید را برگزیدهاند، چهرههای برجستهای نیز دیده میشوند:
- گلشیفته فراهانی، بازیگری که برای داشتن حق انتخاب، از وطن رانده شد و امروز در سینمای جهان خوش درخشیده، اما همچنان درباره ایران و آزادی زنان ایرانی حرف میزند.
- باران کوثری، پگاه آهنگرانی، فاطمه معتمدآریا، هنگامه قاضیانی، کتایون ریاحی و ترانه علیدوستی از جمله زنانیاند که با محدودیت، تهدید و بازداشت مواجه شدند، تنها به دلیل دفاع از حقوق زنان و حمایت از جنبش "زن، زندگی، آزادی".
- شیرین نشاط، هنرمند شناخته شدهٔ جهانی که آثارش تصویری نمادین از وضعیت زنان و سرکوب در ایران ارائه میدهد و همواره با زبان هنر، صدای زنان خاموش بوده است.
هنر، در کنار قدرت یا در کنار مردم؟
هنر، در اصل خود، ابزاری برای روایت حقیقت و انتقال رنج انسانیست. هنرمندی که در برابر قدرت سکوت میکند یا بدتر، در نقش توجیهگر آن ظاهر میشود، نه تنها از رسالت هنریاش فاصله گرفته، بلکه خود به ابزاری برای عادی سازی ظلم بدل میشود.
تاریخ قضاوت خواهد کرد: نامهایی مانند جعفر پناهی، زنده یاد فردین، زنده یاد ملک مطیعی، بهروز وثوقی و گلشیفته فراهانی، در حافظه ملی ایران باقی خواهند ماند، چون صدای مردم بودند. در مقابل، آنان که در برابر رنج مردم سکوت کردند یا آن را تحقیر نمودند، شاید در لحظهای کوتاه در قاب تلویزیون بدرخشند، اما در حافظه تاریخی این سرزمین، جایی نخواهند داشت
پارسا زندی( مشاور حقوقی )

اعترافات ایرانیان نخبه، مهدی استعدادی شاد