Thursday, Jun 12, 2025

صفحه نخست » رویه دیگری از میراث خمینی، علی فیاض

Ali_Fayaz.jpgدست آوردهای خمینی برای اسلام و "روحانیت"!

درباره این رژیم، جنایات و ویرانگری هایش طی این سال ها بسیار نوشته و گفته شده است. و به صراحت می توان مدعی شد که دیگر چیزی برای افشاگری و روشنگری باقی نمانده است. هیچ ابهامی وجود ندارد. حتا برای کسانی که از بدو پیدایش این رژیم تا سال ها بعد در این توهم به سر می بردند که شاید این رژیم اصلاح پذیر باشد.

آنچه پاپ ها، کاردینال ها و کشیشان در قرون وسطا متداول کردند، خمینی در پایانه قرن بیستم در جامعه ایران انجام داد. با این تفاوت که آنچه کشیش ها انجام دادند، متعلق به عصر خرافات بود. عصر روشنایی هنوز آغاز نشده بود. جهل و نادانی بیداد می کرد و ... اما، خمینی در عصری همان اعمال را انجام داد که عصر فضا و عصر آگاهی خلق ها به شمار می آمد. در بخش های وسیعی از جهان، دین به حاشیه رانده شده بود، در قلمرو قوانین حکومتی دخالتی نمی کرد و بیشتر جوامع بشری با تدوین قوانین سکولار و منشور حقوق بشر اداره می شدند.

روحانیت که هم در دوره مشروطیت - با سردمداری شیخ فضل الله نوری - و هم در دوره جنبش ملی شدن صنعت نفت - به سردمداری شیخ ابوالقاسم کاشانی - به نوعی در مسائل سیاسی دخالت کرده و به اندازه کافی چهره خود را عریان ساخته بود، در مجموع و به دلیل اینکه موفق به ورود در محوریت قدرت سیاسی نشده بود، در چشم توده مذهبی و مردم کوچه و بازار کماکان از نیمچه آبرو و نیمچه احترامی برخوردار بود. هنوز هم قشرهایی از مردم به آنها مراجعه می کردند و انتقادات آنها نسبت به "ظلم و ستم" را نشانه ای از سر خیرخواهی و مردم دوستی آنها می پنداشتند. برای بخش هایی از جامعه آنها "مردان آخرت" تلقی می شدند که "روحانی" بودند و نه "جسمانی"! و دل به قدرت و "جیره پست دنیوی" نبسته بودند!

خمینی اما، پس از رسیدن به قدرت و همراه ساختن تقریبا تمامی آخوندها با خود، همه ی این توهمات عامیانه را فرو ریخت و نشان داد که می توان "روحانی" بود، اما بیش از هر چیز دیگر به دنبال قدرت و "جسمانیات" بود. خود را "مرد خدا" نامید، اما به تمامی "مرد دنیایی" بود و از هر غیر "روحانی" حریصانه تر به دنیا چسبید و همچون هیولایی هفت سر، تمامی امکانات مادی یک جامعه را در کام خود فرو کشید و نه تنها از "آخرت" و "بهشت و جهنمی" که دیگران را به آن حواله می دهند و می هراسانند، نترسید، بلکه تمامی این باید و نبایدهای مذهبی - امر به معروف و نهی از منکر - را نیز به کلی نادیده گرفت.

دین و مذهب، چه درست و چه غلط، تا پیش از "انقلاب اسلامی" نقشی اخلاقی و رفتاری در جامعه ایران داشت. فرد "دیندار" به یک سری از معیارها و ارزش های اخلاقی پای بند بود و از خدای مذهب هراسی در دل داشت. و معتقد بود که هر عملی که در این جهان انجام می دهد، در "جهان دیگر"، با نتیجه آن مواجه خواهد شد. (1) بر مبنای چنان معیاری، سعی می کرد مراقب اعمال و رفتار خود باشد. اما پس از به حاکمیت رسیدن آخوندیسم متوجه شد و مشاهده کرد که کسانی که مدام بر بالای منبر وعظ می کردند و می کنند و مردم را از "جزا" در جهان دیگر می هراسانده و می هراسانند، خود به عاقبت هیچ عملی نمی اندیشند. و "چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند"! دست به هر جنایتی می زنند و هیچ نگرانی هم از "آتش دوزخی" که همواره دیگران را از آن می ترساندند، ندارند. در کتاب دینی که آنها مدعی پیروی از آن هستند، آمده است که "اگر یک نفر بی گناه را بکشید مثل این است که تمامی بشریت را کشته باشید"(2) اما، خمینی "با گناه" و "بی گناه" را بدون هیچ دغدغه ای دینی و یا اخلاقی از دم تیغ گذراند، در زندان ها شکنجه را رواج و گسترش داد، اجازه تجاوز به دختران جوان را صادر کرد، تمامی وعده و وعیدهای خود را زیر پا نهاد و روحانیت را به تمامی بر جامعه حاکم کرد. این رفتارها و اعمال خمینی و همدستانش که تمامی به نام دین و "روحانیت" - آخوندیسم - صورت پذیرفت، علاوه بر ضربات وحشتناکی که بر مردم ایران و منافع ملی آنان وارد ساخت، ناخواسته و ناخودآگاه زمینه ساز "خدماتی" نیز شد. هر چند که برای رسیدن و دریافت چنین موقعیتی، جامعه ایران بهای بسیار سنگینی پرداخت. بهایی که در یک شرایط معمول و رایج شاید در یک پروسه تکامل اجتماعی و بدون کم ترین هزینه به دست می آمد.

اما چند پیامد ناخواسته خمینی علیرغم جنایات بی شمارش و ضرباتی که به مسیر تکاملی جامعه وارد ساخت، و علیرغم اینکه در پس و پشت اندیشه اش همه هم و غمش "اسلام" و "روحانیت" - آخوندیسم - بود، بزرگ ترین ضربه را خود به هر دو وارد ساخت. ضرباتی که ضد مذهبی ترین سیستم های سیاسی نیز توانای انجام آن را نداشتند:

یک - پرونده حکومت دینی و مذهبی را برای همیشه در ایران بست. درست همانگونه که حکومت پاپ ها و روحانیان مسیحیت باعث شد که پرونده حکومت دینی برای همیشه در اروپا بسته شود.

دو - "روحانیت" را که همواره، مزورانه و فریبکارانه، خود را در کنار ملت نشان می داد، به طور عریان و آشکار رو در روی ملت قرار داد و مردم را از آنها منفور ساخت. به گونه ای که از این به بعد نه تنها به عنوان "تهدید" و یا قدرت سیاسی محو شده و خواهند شد، بلکه بقای زیست سنتی و دکاندارانه شان نیز به شدت مورد تهدید و تحدید قرار خواهد گرفت. و چگونه گی موجودیت آنها در آینده ایران زمین نیز در هاله ای از ابهام قرار خواهد گرفت.

سه - با اعمالی که طی این پنج دهه به نام دین انجام شده و می شود، گرایش و توجه به سکولاریسم و گرایش به حاکمیت سکولار و لاییک، تبدیل به تنها آلترناتیو حاکیت آینده مردم ایران شده است.

در نتیجه می توان به صراحت بر این امر تاکید ورزید که؛ برآیند و نتیجه اعمال خمینی برای "اسلام" و "روحانیت"، بیانگر این ضرب المثل معروف پارسی است که:

بر زمینت می زند نادان دوست!

که صد البته این برایند را می بایست به فال نیک گرفت.

_______________

1) پس هر كس به قدر ذره‌اى كار نيك كرده باشد (پاداش) آن را خواهد ديد و هرکس به قدر ذره ای کار بد انجام داده باشد جزای آن را خواهد دید. (سوره زلزال، آیه 7 و 8)

2) هر کس فردی را به ناحق و به ‌گناه ناکرده در زمین بکشد، مانند آن است که همهٔ مردمان را کشته باشد. (سوره مائده آیه 32 )



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy