جهل با بنیادِ ایران کینه توخت
این وطن را آتشِ اسلام سوخت
:
عده ای نامُخته درس از روزگار
این جهنّم را شدند آتش بیار
:
آن یکی از راست، هیزُم می خرید
وآندگر از چپ ، بر آتش می دمید
:
بیش و کم، با سعی قومی پَست و دون
اینچنین شد بختِ ایران واژکون
:
دین، علمدارِ جنون و جهل شد
کار، بر آتشفروزان سهل شد
:
دشمنان، اندر لباسِ دوستان
دزدِ رَه بودند و میرِ کاروان
:
آن یکی طبلِ حسینی می نواخت
واندگر بهرِ لنین، دل می گداخت
:
تا شدند اهلِ نظر، مردِ عمل
کشور ایران به ویران شد بَدل
:
در عمل،، کس با وطن یاری نکرد
کوششی از بهر بیداری نکرد
:
خوش نشینانِ خِرَد را خواب برد
کشتیِ بی ناخدا را آب برد
:
تا بچرخد چرخ و تا گردد زمان
ننگِ تاریخند این نامردمان!
:::
م.سحر
پاریس

در پاسخ به یک یاوه گو، نیکروز اعظمی

رژیم از آمریکا شکست خورد، سیروس فیروزیان