Tuesday, Jun 24, 2025

صفحه نخست » تفاوت آزادی با دموکراسی و فعال سیاسی با کنشگر مدنی: وقت بازتعریف نقش‌ها در نبرد با استبداد، بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgدر این روزهای سرنوشت‌ساز، که نفسِ تاریخ در سینه‌ی ایران حبس شده، در میانه‌ی خروشِ خشم و امید، متأسفانه شاهد صحنه‌ای دردناک در شبکه‌های اجتماعی هستیم: حمله‌ی بی‌رحمانه‌ی برخی هواداران افراطی به رهبرانِ دو جناح، بی‌آن‌که درک دقیقی از مسئولیت‌ها و جایگاه‌های متفاوت آنان داشته باشند.
رهبران سیاسی و پیشگامان مدنی، هر یک نقشی یگانه و ضرورتی انکارناپذیر در مسیر رهایی ملت دارند. یکی زبانِ دیپلماسی در محافل بین‌المللی است، دیگری پژواک درد مردم در خیابان‌های ایران. اما در روزگاری که دشمن در کمین است و ایران، زخمی و تشنه‌ی وحدت، این‌گونه خُرد کردنِ چهره‌های اثرگذار، نه نشانه‌ی دلسوزی، که زخم زدن بر پیکر زخمی جنبش آزادی‌خواهی ملت ایران است.
به جای آن‌که رهبران را در برابر هم قرار دهیم، باید آنان را دو بال یک پرواز بدانیم؛ پروازی به‌سوی آینده‌ای آزاد، آباد و انسانی. نباید بگذاریم اختلاف‌نظرها، جای همدلی را بگیرد، یا جوهر نقد، به مرکب تخریب بدل شود.
این مقاله را با درد و دغدغه نگاشته‌ام، به امید آن‌که فریادی باشد برای هوشیاری، آوایی برای اتحاد، و یادآوری‌ای برای همه‌ی آنان که دل در گرو آزادی ایران دارند: اکنون، بیش از همیشه، باید به جای تفرقه، دست در دست هم بگذاریم و از چهره‌های جنبش، چه در سنگر سیاست، چه در میدان مبارزه‌ی مدنی، چون شمع‌هایی فروزان در شب تاریک میهن پاسداری کنیم.
تا وقتی اپوزیسیون ایران، همچون پازلی ناقص و واژگون، هر قطعه‌اش در جهتی متفاوت ایستاده باشد، رویای آزادی فقط در قاب اشک و حسرت خواهد ماند. این حقیقت تلخ را باید با صدای بلند فریاد زد: ما نه بر سر دشمن، که با خود در جنگیم. گویی هنوز نمی‌دانیم «آزادی» یعنی شکستن زنجیر، و «دموکراسی» یعنی ساختن خانه‌ای نو، بر ویرانه‌ی سلطه، نه در آن.

در هیاهوی تبعید، هرکس پرچمی برافراشته و راهی می‌پیماید، بی‌آن‌که دریابد، ابزار این نبرد، یکپارچگی‌ست. فعال سیاسی، آن‌کس است که در بازی قدرت مهره می‌چیند؛ کنشگر مدنی اما، صدای بی‌صدایان است، زبان جامعه‌ای است که در زیر فشارهای رژیم اسلامی خرد شده ،اما هنوز می‌خواهد زیستنی انسانی داشته باشد. هر دو شریف‌اند، اما جایگاه‌ها یکی نیست. کارزار براندازی، نیاز به هر دو دارد ، به سیاستمداری که راه نشان دهد و به مدنی‌ای که وجدان جمعی را بیدار نگه دارد.
در سال‌های اخیر، این دو نقش گاه با هم خلط شده‌اند؛ فعالانی که خود را کنشگر مدنی جا زده‌اند تا از مسئولیت‌های سیاسی بگریزند، و کنشگرانی که به نام اخلاق، از مشارکت فعال در مبارزه با رژیم طفره رفته‌اند. نتیجه؟ شکاف، سردرگمی، و ناامیدی در بدنه جامعه.
شاهزاده رضا پهلوی،شخصیتی که می تواند نیاز امروز به آزادی از استبداد را بسازد. اما او نیز تنهاست، اگر دیگران، او را نه چون سرمایه، که همچون رقیب ببینند. در کنار او، چهره‌هایی چون شیرین عبادی و نرگس محمدی، ستون‌های مقاومت مدنی‌اند؛ زنانی که با گوشت و استخوان خود، تاوان ایستادگی بر حق را پرداخته‌اند.
اما مسئله این است: صدای رضا پهلوی، صدای نرگس محمدی، فریاد عبادی، هیچ‌کدام به تنهایی کافی نیست، اگر که از هزار دهان دیگر، نغمه‌ای دیگر برخیزد. هر روز بیانیه، هر ساعت مناظره، هر دقیقه جنگ لفظی؛ و در این میان، آن‌که پیروز است، نه ما، که هیولای جمهوری اسلامی‌ست. او از تفرقه ما جان می‌گیرد، از درگیری ما قدرت می‌سازد، و از ناآگاهی‌ ما، سلاح می‌تراشد.
ای کاش می‌فهمیدیم که «آزادی» و «دموکراسی» یکی نیستند. آزادی، مرحله‌ای‌ست که در آن قفل‌ها می‌شکنند، دهان‌ها باز می‌شوند و دیوارها فرو می‌ریزند. اما دموکراسی، ساختنی‌ست، با زمان، تجربه، رقابت سالم و نهادسازی. با فروپاشی رژیم اسلامی و رفع موانع آزادی، مسیر به‌سوی رقابت‌های سالم سیاسی هموار خواهد شد، مسیری که در گذر زمان، به دموکراسی خواهد انجامید. پس نیازی نیست که امروز، در خلأ آزادی، ادای دموکراسی درآوریم و از پیش‌ساخت‌های حزبی، جدل‌های انتخاباتی و رقابت‌های زودرس، نردبان خیالی بسازیم.
اکنون، وقت یکی شدن نیست ، وقت کامل شدن است. هرکسی باید بداند در کدام جبهه ایستاده: در میدان سیاست یا در سنگر مدنیت. و اگر هرکدام کار خود را با بلوغ، فروتنی و باور به دیگری انجام دهد، روزی خواهد آمد که نام‌ها کنار هم، نه در رقابت، که در پیروزی خوانده شوند: از رضا تا نرگس، از شیرین تا بی‌نام‌ترین شهیدان وطن.
فقط اگر امروز بفهمیم که دشمن، ما نیستیم. دشمن، جای دیگری‌ست



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy