در حالیکه بحرانهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده، حاکمیت بار دیگر سناریویی آشنا و نخنما را پیش گرفته است: افزایش موج بازداشتها، این بار با تمرکز بر اقلیتهای مذهبی مانند بهاییان و یهودیان، به بهانه واهی جاسوسی برای اسرائیل. آنچه در رسانههای وابسته به نظام بهعنوان "عملیات ضدجاسوسی" تبلیغ میشود، بیش از آنکه شواهد مستند ارائه کند، بازتابی از ترس و درماندگی رژیمیست که مشروعیت خود را در میان مردم از دست داده و اکنون با توهم توطئه، تلاش دارد افکار عمومی را منحرف و اقتدار از دست رفتهاش را بازیابد.
هر روز در خبرها آمار دستگیری در اکثر استانهای کشور از هفتصد تا هزار و پانصد نفر جابجا می شود. حکومت می گوید دستگیرشدگان کارهای عجیب و غیر واقعی انجام داده اند که از شهروندان عادی ایران بسیار بعید است ( هدایت و کنترل ریز پرنده ها یا پهپادها انتحاری، ساخت بمب، تصویربرداری از مراکز حساس حکومتی و غیره ) در کجا شهروندان ایرانی درگیر غم نان چنین دوره های عالی و تخصصی را گذرانده اند چیزی مشخص نیست.
حاکمیت بدون اهرم نظامی و امنیتی مانند فردی استخوان شکسته و دندان کشیده می ماند که هیچ قدرت حرکتی ندارد و این حاکمیت جبران شکستهای خود را در انتقام وحشیانه اسلامی خود دیده است. قوه قضاییه می گوید قانون جاسوسی تغییر می کند تا برخوردها تشدید شود و متهم های خیالی به شکل عبرت آموز در دادگاه های اوباش انقلاب اسلامی مجازات و اعدام شوند. تنها اهرم باقیمانده برای رژیم در تهران برخوردهای وحشیانه و سرکوبهای غیرانسانی اقلیتهای مذهبی است تا بار دیگر رافت و رحمت اسلامی را به تماشای جهانیان بگذارد و اما جامعه مملو از خشم و نفرت ایران را هم به جاسوسی تشویق کرده اند که مشابه سالهای هزار و سیصد و پنجاه هفت و هشت پس از ورود خمینی به ایران، برای حاکمیت خبرچینی کنند و افرادی را که با اسراییل همکاری کرده اند به رژیم معرفی کنند. قوه قضاییه مجری عدالت مورد نظر ملاهای اسلامی میخواهد سز ا ی خیانتها را مشخص کند و واقعا کسی نمی داند خیانت در چه؟ البته خیانت اصلی را خامنه ای و اوباش او در کشیدن کشور به جنگ انجام داده اند، تاراج کردن ثروت و اموال کشور برای هزینه کردن در تروریسم اسلامی مصرف شده است.
این دستگیری های عجولانه و هراس آلود نشانگر پایان خط برای دستگاه استبداد دینی و حاکمیت اسلامی در تهران است. لایه های درون ساختار قدرت، متوجه وخامت اوضاع شده اند، مانند جنایتکاران جنگی رفتار می کنند و زندانیان ایران را با وضعیت مبهم و غیرانسانی روبرو کرده اند. از یکسو مردم ایران فشار جنگ و اقتصاد فاجعه آمیز را تحمل می کنند و از دیگر سو موج تازه و گسترده بازداشتها با اتهامات احمقانه بدون هیچ سند و مدرکی شروع شده کسی نمی داند سرنوشت زندانیان بندهای امنیتی چیست؟
رهبر متوهم حکومت ایران هم نمی خواهد شکست و ذلت خود را که لمس کرده بپذیرد، تنها با وقاحت مثال زدنی جلوی دوربین می نشیند و هنوز هم مشغول لاف زنی خود است.
موج جدید دستگیریهای بیپایه و اساس و پروندهسازیهای شتابزده علیه اقلیتهای مذهبی و شهروندان عادی، نشانهای روشن از پایان یک ساختار پوسیده است؛ ساختاری که در نبود مشروعیت مردمی، تنها از سرکوب، ارعاب، و تکرار دروغهای نخنما برای حفظ بقا استفاده میکند. رفتارهای امنیتی، صدور احکام اعدام بیپایه و تهدید جامعه به "پاکسازی"، نه نشانه قدرت، بلکه نشانه ضعف و ترس از سقوطی است که حتی درون ساختار نظام نیز احساس شده است. رژیمی که خیانت به کشور را خود در طول دههها با جنگافروزی، تاراج منابع ملی، و ترویج نفرت رقم زده، حالا میکوشد بار گناهان خود را بر دوش بیگناهان بیندازد - اما تاریخ در آستانه داوریست.

درسهایی از جنگ اسرائیل و ایران، احمد فعال