جنبش آزادیخواهی ایران پس از جنگ با اسرائیل
مقدمه
در هر جنگی، نخستین قربانی حقیقت است. رسانهها، حکومتها و نظامهای تبلیغاتی در هر سوی مخاصمه میکوشند تصویر خود را «محق» و دیگری را «شیطان» بنمایانند. اما در ورای این پروپاگاندا، مردمان عادیاند که خاکستر جنگ بر چهرهشان مینشیند. حمله اخیر اسرائیل به خاک ایران، با حمایت آمریکا و در پاسخ به فعالیتهای نظامی و هستهای جمهوری اسلامی، بار دیگر نشان داد که آنچه قربانی میشود، حقیقت است، و آنکه میمیرد، مردماند.
این مقاله کوششی است برای یافتن معنا در دل این تاریکی--به زبان آلبر کامو، نه از مسیر توهم، بلکه با «عصیان اخلاقی»، با ایستادگی، با دفاع از زندگی در برابر ماشین مرگ دوگانهای که از تهران و تلآویو بر آسمان ایران سایه انداخته است.
1. دوگانهسازی جنگ: تقابلهای دروغین و سرکوب حقیقت
جنگها همواره روایتهای دوقطبی میسازند: «ما» علیه «آنها»، «خیر» علیه «شر». این دوگانهسازی ذهنی، آنچنان در ساختار رسانهای جنگ ریشه دارد که هر مخالفتی با آن، به اتهام همدستی با دشمن تعبیر میشود. جمهوری اسلامی، با شعار «مقاومت»، سعی در مشروعیتبخشی به سیاستهای ویرانگر خود دارد، در حالی که دولت اسرائیل با ادعای «حق دفاع مشروع»، بمباران مناطق مسکونی را توجیه میکند. هر دو طرف، حقیقت را زیر آوار ایدئولوژی و دروغ دفن میکنند.
2. ارزیابی حقوقی جنگ: نقض قوانین بینالملل توسط اسرائیل و ایران
حمله نظامی پیشدستانه به خاک یک کشور دیگر، بدون مجوز شورای امنیت، و بمباران سایت های هسته ای آن کشور، نقض ماده ۲ منشور سازمان ملل و نقض اصول بنیادین حقوق بشر بینالمللی است. اسرائیل با بمباران شهرهای ایران، بهویژه زیرساختهای حیاتی، مرتکب تجاوز آشکار شده است. هم زمان، فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی، بهویژه در صورت نظامی شدن، نقض تعهدات پیمان NPT و تهدیدی علیه صلح جهانی محسوب میشود. هیچکدام از این دولتها مدافع حقوق بشر نیستند، هر دو ناقض آناند.
3. تحلیل ژئوپلیتیکی و سیاست بینالملل
جنگ اخیر بخشی از رقابت استراتژیک گستردهتری است که شامل ایران، اسرائیل، آمریکا، متحدان عرب منطقهای آنها، چین و روسیه است.
اسرائیل با شکستن تابوی حمله مستقیم به خاک ایران، بهدنبال سه هدف با اولویت های مختلف بود؛ ابتدا مقابله با یک توافق هسته ای احتمالی بین ایلات متحده و ایران و بازتعریف موازنه بازدارندگی، در مرحله دوم تضعیف ساختار حکومتی در ایران و در نهایت با شورش مردمی برچیده شدن حکومت جمهوری اسلامی، و در مرحله سوم در دورنمای ایجاد یک خاورمیانه جدید، تجزیه ایران و تبدیل آن به یک کشور کوچکتر یکی از ارکان این سیاست است.
در حالی که ایران نیز در پی حفظ جایگاه منطقهای خود در یک عمق استراتژیک از طریق نیروهای نیابتی که پس از وقایع 7 اکتبر 2023 بسیار تعضیف شده، و برنامه هستهای در بالا بردن سطح غنی سازی، به منظور چانه زنی در مذاکرات برای رفع تحریمات علیه خود بود. نقش قدرتهای جهانی، بهویژه آمریکا و چین، در تعیین مسیر آینده این بحران بسیار حیاتی است.
4. پیامدهای نظامی و اقتصادی برای منطقه
از نظر نظامی، این جنگ توازن قوا در منطقه را بهشدت بیثبات کرده و ممکن است به درگیریهای بیشتر با حضور کشورها و بازیگران نیابتی دیگر منجر شود. از منظر اقتصادی، ایران در آستانه فروپاشی زیرساختهای حیاتی، افزایش بیکاری و فقر گسترده قرار دارد. اسرائیل نیز با بحران داخلی، تورم بالا و فشار جهانی فزاینده روبرو است. کشورهای حوزه خلیج فارس، لبنان، عراق و سوریه هم متأثر از تبعات سیاسی-نظامی این جنگ خواهند بود.
5. وظیفه اپوزیسیون و شهروندان آزادیخواه
در این تاریکی، امید باید بهمثابه عصیان اخلاقی فهم شود؛ مفهومی که آلبر کامو در نامههایش به «دوست آلمانی» ترسیم کرد: «ایستادگی در برابر بیعدالتی، حتی وقتی بهظاهر شکست قطعی است».
اپوزیسیون دموکراسیخواه وظیفه دارد:
- نه به جنگ بگوید، نه به تجاوز و دخالت خارجی.
- نه به جمهوری اسلامی و غنی سازی اورانیوم.
- آری به صلح، آری به گفتوگو، آری به رفراندوم، و آری به جامعهای آزاد و دموکراتیک.
ابزار این مبارزه نه موشک، بلکه مقاومت مدنی، اعتصابات، روشنگری و اتحاد میان نیروهای آزادیخواه است.
6. آینده مذاکرات هستهای: آزمون آخر عقلانیت سیاسی
پس از جنگ، ایران دیگر همان ایران سابق نیست. برنامه هستهای جمهوری اسلامی شدیدا آسیب دیده، سپاه پاسداران بعنوان بازوی امنیتی-نظامی حکومت ضربه خورده، و فشار افکار عمومی و بینالملل افزایش یافته است. نظام یا باید به مسیر مذاکره و توافقی پایدار با غرب بازگردد، یا با تشدید سرکوب داخلی، افول مشروعیت و تشتت بینالمللی مواجه خواهد شد.
راه حل واقعی، توافقی شفاف، صلحآمیز و همراه با نظارت بینالمللی است که هم حق مردم ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را تضمین کند، و هم مسیر جنگ را ببندد.
7 .از خاکستر تا شکوفایی: آیندهای که میتوان ساخت
ایران، با تاریخ و فرهنگی کهن، ظرفیت آن را دارد که از دل بحران، راهی نو بسازد. این مسیر نیازمند شجاعت، همبستگی، و ایمان به آیندهای بهتر است. همانطور که دیگر ملتها توانستند، ایران نیز میتواند.
نخبگان هر جامعه، بهویژه در دوران بحران، نقش کلیدی در شکلدهی مسیر آینده آن کشور دارند. در جامعهای مانند ایران، که تاریخ و فرهنگ کهنی دارد ولی با چالشهای فراوانی روبهروست، مسئولیت نخبگان سنگینتر و حساستر است. در ادامه، مهمترین راهکارها و اولویتهایی که نخبگان باید مدنظر داشته باشند را بررسی میکنیم:
7.1) بازسازی اعتماد اجتماعی
در یک گفتمان همزاد پندار و همدلانه با مردم با شفافیت و صداقت سخن بگویند و در عمل نیز نمونهای از همبستگی و فداکاری باشند.
7.2) تقویت جامعه مدنی و نهادهای مستقل
مشارکت در ایجاد و تقویت نهادهای غیردولتی، فرهنگی، آموزشی و حقوق بشری.
پشتیبانی از رسانههای آزاد و مستقل برای آگاهیرسانی و رشد تفکر انتقادی.
7.3) سرمایهگذاری بر آموزش و آگاهیبخشی
نشر دانش، برگزاری کارگاههای آموزشی، حمایت از آموزش در مناطق محروم و ارتقای سواد رسانهای.
بازگرداندن امید به نسل جوان از طریق برنامههایی که «آینده را قابل تغییر نشان دهند»
7.4) شبکهسازی بینالمللی و بومی
ایجاد پلهای ارتباطی با نخبگان ایرانی خارج از کشور و انتقال دانش، تجربه و سرمایه انسانی به داخل.
تعامل با نهادهای جهانی برای حمایت از دگرگونی دموکراتیک، بدون وابستگی سیاسی.
7.5) توسعه گفتمان امید و امکانپذیری تغییر
روایتسازی از آیندهای قابل دستیابی به جای ترس از سرکوب و دلسردی.
استفاده از هنر، ادبیات و فناوری برای انتقال پیامهای سازنده.
7.6) پرهیز از قطبیسازی و تلاش برای اجماع ملی
پذیرش تنوع فکری، دینی و سیاسی در جامعه، بدون حذف یا انکار دیگران.
ایفای نقش میانجی میان گروههای مختلف برای ساخت یک روایت ملی مشترک از آینده.
8. سوگ برای قربانیان، عهدی برای آینده
ما در برابر قربانیان این جنگ بیمعنا، سر فرود میآوریم--چه ایرانی، چه اسرائیلی. این مردمان بودند که قربانی شدند، نه حکومتها. باید سوگمان را به عهدی بدل کنیم: عهد به ساختن جهانی بدون جنگ، بدون سرکوب، بدون فقر و ترس.
آلبرت کامو به ما میآموزد که معنا را باید ساخت، حتی در دل تاریکی. راه ما از امید کور نمیگذرد، بلکه از انتخابی اخلاقی و آگاهانه: برای زندگی، برای کرامت، برای صلح و آزادی.
معنای زندگی، همان است که ما از دل تاریکی میسازیم. آینده را نمیتوان پیشبینی کرد، اما میتوان آن را ساخت--با ایستادگی، با اخلاق، با مهربانی، با هنر، و با همدلی.
ما شهروندان ایران میان دو جبهه شر، نه بیطرفیم و نه شریک؛ ما در کنار زندگی میایستیم.
نه به جنگ، نه به استبداد، نه به تجاوز بیگانگان--آری به آزادی، به دموکراسی، به آیندهای انسانی. ما انتخاب کردهایم که به زندگی، به آزادی، به صلح و به انسانیت "آری" بگوییم.