نقدی بر مقاله «رهبری در آینه مسئولیت و واقعیت، از امیر دها»
مقالهی «رهبری در آینه مسئولیت و واقعیت» نوشتهی امیر دها، تلاش دارد تا شاهزاده رضا پهلوی را بهعنوان چهرهای ممتاز و مسئول در اپوزیسیون ایران معرفی کند. آن مقاله با زبانی ستایشگرانه، او را رهبر قابل اتکای دوران گذار میداند و از مسئولیتپذیری و صداقت او تمجید میکند.
در مقالهی حاضر، ضمن حفظ احترام به دیدگاه نویسنده، نقش واقعی رضا پهلوی در فرآیند گذار دموکراتیک بازخوانی میشود. این بررسی با تکیه بر دادههای تجربی، پروژهی «وکالت»، منطق وکیلالرعایا، و خطرات تکیه بر کریدورهای خارجی، سعی دارد تصویری واقعگرایانه و تحلیلی از جایگاه او ارائه دهد.
۱. بررسی مقاله امیر دها: ستایش یا تحلیل؟
این مقاله با تمرکز بر شخصیتپردازی مثبت از رضا پهلوی، او را «تنها چهرهی مسئول» در اپوزیسیون معرفی میکند که حاضر شده «انگها و خدنگها» را به جان بخرد. اما زبان ستایشگرانه، بدون تحلیل دقیق از عملکرد میدانی، تجربهی ارتباط با مردم، یا میزان پذیرش درونجنبشی، آن را بیشتر به تبلیغ شخصی نزدیک کرده تا نقد سیاسی.
فاصلهگذاری مقاله با سایر نیروهای سیاسی، از جمله چهرههای مدنی و زندانیان سیاسی که بیوقفه در میدان حاضر بودهاند، موجب نوعی تکصدایی در روایت میشود. مسئولیتپذیری، اگر قرار باشد معنا داشته باشد، باید با حضور میدانی، تحمل هزینه، و پاسخگویی همراه باشد--نه صرفاً با نیت و نطق.
۲. پروژهی «وکالت»: مردمباوری یا وکیلالرعایایی؟
پروژهی «من وکالت میدهم»، با هدف تثبیت جایگاه رضا پهلوی بهعنوان نمایندهی مردم ایران نزد قدرتهای خارجی، در ابتدا با استقبال نسبی روبهرو شد، اما با گذشت زمان، نقدهای قابل توجهی را برانگیخت:
- مفهوم «وکالت» در این پروژه، برخلاف وکالت در ساختار دموکراتیک، تعیینگر بود، نه پاسخگو.
- اصل انتخاب از پایین و گفتوگو با جامعهی مدنی، جای خود را به امضاهای بیهویت اینترنتی داد؛ چیزی که بیشتر به «تأیید» شباهت داشت تا مشارکت.
- مخالفان، این سازوکار را بازتولید منطق وکیلالرعایا دانستند--که در آن مردم به جای کنشگری سیاسی، صرفاً اختیار خود را به یک فرد «موروثی» میسپارند.
- خطر مهمتر، آن بود که مشروعیت مبارزه، نه از مردم ایران، بلکه از قدرتهای خارجی طلب شد؛ چیزی که با منطق استقلال و برساخت ملی در تضاد است.
۳. کنش سیاسی واقعی و رابطه با مردم
در مقایسه با چهرههایی چون نلسون ماندلا که ۲۷ سال زندان را در راه آزادی مردمش تحمل کرد، یا گاندی که با راهپیماییها و اعتصابات، سیاست تغییر را از پایین سامان داد، رضا پهلوی تجربهای میدانی ندارد. جملهی معروف او که گفت:
> «من الآن یک فرد آزاد هستم و حاضر نیستم اولین قربانی آزاد شدن مردم بشوم.»
برای بسیاری از فعالان مدنی، تصویری روشن از فقدان آمادگی برای فداکاری در مسیر رهایی بود. در حالی که مردم ایران، از دی ۹۶ تا زن زندگی آزادی، هزاران شهید، زخمی و زندانی دادهاند، چنین مواضعی، فاصلهای بارز با بدنهی اجتماعی ایجاد میکند.
۴. اعتماد به سازماندهی درونی، نه کریدورهای قدرت خارجی
در فضای مقاله امیر دها، راه عبور از جمهوری اسلامی، بیشتر از مسیر حمایت جهانی و لابیهای خارجی ترسیم شده تا سازماندهی درونی. این نگاه، چند آسیب اساسی دارد:
- بیاعتمادی عمومی را تقویت میکند، زیرا مبارزه را وابسته به ارادهی خارجی نشان میدهد.
- هویت ملی و استقلال سیاسی را تضعیف میکند، بهویژه در لحظهای که ایران نیازمند بازسازی درونیست.
- جنبشهایی چون معلمان، زنان، دانشجویان، کارگران، کردستان، بلوچستان و ترکمن صحرا، با وجود سرکوب، میدان را خالی نکردهاند و شایستهی نمایندگیاند.
۵. رهبری شورایی، تجربهای آزموده و مستند
جایگزین رهبری فردمحور، نه خلأ رهبری بلکه مدل شورایی و مشارکتیست. تجربههای معتبر نشان دادهاند:
- در لهستان، جنبش «همبستگی» با مشارکت شوراهای کارگری توانست پایههای رژیم را به چالش بکشد.
- در آفریقای جنوبی، کنگره ملی، با ساختار شورایی و تصمیمگیری جمعی، انسجام لازم برای گذار از آپارتاید را تأمین کرد.
- در ایران نیز، پژوهشی علمی در سال ۱۴۰۳ با عنوان «مدل رهبری اشتراکی در تیمهای کاری دانشبنیان» نشان داد که رهبری اشتراکی در تیمهای تخصصی موجب افزایش اعتماد، مسئولیتپذیری، نوآوری و انسجام میشود. این تحقیق با روش آمیخته (کیفی و کمی) و تحلیل دادههای ۴۹۰ نفر از ۱۰۰ تیم کاری انجام شده و نتایج آن بهصورت آماری تأیید شده است.
بنابراین، رهبری شورایی نهتنها در سطح سیاسی، بلکه در محیطهای تخصصی و پیچیده نیز کارآمدتر از مدل کاریزماتیک و فردمحور عمل کرده است.
. نتیجهگیری: تصویرسازی یا شجاعت مسئولانه؟
رضا پهلوی، بهعنوان فردی شناختهشده در اپوزیسیون، دارای ظرفیتهایی است--اما ظرفیت سیاسی نه با وراثت و نمادگرایی، بلکه با کنش واقعی و پاسخگویی تعریف میشود. پروژههایی مانند «وکالت»، اگر بدون مشارکت واقعی، تحلیل دقیق، و تعامل با جامعهی مدنی باشند، نه تنها به بازسازی اعتماد کمک نمیکنند، بلکه به دلسردی و واگرایی میانجامند.
اگر قرار است نقش او در گذار مطرح شود، باید در کنار دیگر نیروها و در قالبی شورایی، پاسخگو و متکی بر مردم باشد--نه در جایگاه فردی بدون تجربه میدانی و با تکیه بر تأیید خارجی

جنگ، ایرانیاری و دشمنیاری، اکبر کرمی

پسا جمهوری اسلامی و رهبری دوران گذار، پارسا زندی