ایستاده بر قلههای توهم و ناتوان از دیدن واقعیت
نه مشروعیتی باقی مانده، نه امیدی؛ فقط لجاجتی خطرناک بر بقای قدرتی پوشالی
مهدی محمودیان - زندان تهران بزرگ
▫️در حالی که کشور در بحرانیترین وضعیت تاریخ معاصر خود قرار دارد، آنان که مسئول مستقیم این ویرانیاند، نه تنها پاسخگو نیستند، بلکه هنوز هم برای حفظ ظاهرِ اقتدار، به ابزارهایی چون تهدید، پروندهسازی و احضارِ به زعم خود به خفه کردن صدای منتقد متوسل میشوند. در برابر هر نشانهای از هشدار، به جای تأمل، سرکوب میکنند؛ و به جای شنیدن، ساکتکردن را تمرین میکنند.
▫️بی شک این راه به هر کجا ختم شود با حل مسئله منجر نخواهد شد. مشکل اصلی، نبودِ یک تصمیم تاریخیست: فرماندهای که خود را بر قلهی قدرت نشانده، هنوز نپذیرفته که شکست خورده است. او، به جای اینکه مانند یک رهبر مسئول، پذیرای پیام مردم باشد، همچنان بر همان منطق معیوب پافشاری میکند: "نه جنگ میشود، نه مذاکره میکنیم!" را یادتان هست؟ نتیجه چیست؟ یک کشور فرو رفته در هرجومرج، خشم، و بیچشماندازی مطلق.
▫️اقتصاد، در سراشیبی فروپاشیست. ریال، ارزش خود را از دست داده و میلیونها نفر زیر خط فقر زندگی میکنند. جوانان، نه شغلی دارند، نه امیدی، نه آیندهای. نخبگان، دستهدسته مهاجرت میکنند و در ازایش، یک فساد نهادی همهچیز را در خود میبلعد. سیاست، بیمعنا شده است. حاکمیت حتی در مهندسی انتخابات هم شکست خورده و با رکورد کمترین مشارکت تاریخ خود مواجه شده.
▫️نظام، حتی دیگر قادر به تولید چهرهای نمایشی برای اداره کشور نیست؛ آنقدر تهی و بیاعتبار که دلقکی مانند پزشکیان رئیس جمهور شده است که حتی خودیها نیز آن را جدی نمیگیرند. محیط زیست، در آستانهی فروپاشیست. تالابها و دریاچهها و سدها خشکیدهاند، زمینها فرونشستهاند، آلودگی هوا نفس مردم را گرقته است، و هیچ برنامهای برای نجات باقی نمانده.
▫️انرژی، در بحران است. زمستانها گاز نیست، تابستانها آب و برق نیست، نیروگاهها مازوت میسوزانند، آیندهای برای صنعت کشور باقی نمانده است. در منطقه، آن پروژهی پرطمطراق صدور انقلاب ،هلال شیعی و محور مقاومت، حالا به جایی رسیده که خود فرمانده میگوید «میخواستیم کمک کنیم، آسمان و زمین را بر ما بستند!»
▫️این نه روایت مظلومیت است، نه نشانهی اقتدار؛ این، خودِ شکست است. با این همه، خامنهای بهجای آنکه این وضعیت بحرانی را ببیند و مسئولیت آن را بپذیرد، همچنان به گشودن پرونده برای منتقدان و قفل زدن بر دهان معترضان دلخوش است. اما دیگر نه مشروعیتی برایش باقی مانده، نه پشمی بر کلاهش.
▫️ادامه مسیر خفتوار فعلی، فقط عمق سقوط را بیشتر میکند؛ نه برای او اقتدار میآورد، نه برای مردم امید و نه برای کشور امنیت. تاریخ، گاه فرماندهانی را دیده که پس از شکست، با شرافت کنار رفتند و کشور را به مسیر بازسازی سپردند و گاه نیز دیدهایم که چگونه اصرار بر ماندن، کشورها را به کام فاجعه کشانده است. لیدل هارت در جایی گفته بود: «گام نخست بازیابی برای ارتش شکستخورده، پذیرش شکست از سوی فرمانده کل است. بدون اعتراف به شکست، احتمال بازسازی و نوسازی ممکن نیست؛ سهل است که زمینهای برای شکستهای بعدی خواهد بود.»
▫️خامنهای امروز در یکی از همان نقطههای بیبازگشت ایستاده است. یا باید شجاعت پذیرش شکست را داشته باشد و با کنارهگیری از قدرت، راه را برای نجات ایران باز کند، یا تن بدهد به گذار مسالمتآمیز، دمکراتیک و ملی از وضعیت موجود؛گذار از ولایت مطلقه به حاکمیت ملی. از حکومت بسته و فردمحور، به نظامی آزاد، شفاف، و پاسخگو..
▫️مسیر این گذار، روشن است:
- برگزاری رفراندومی آزاد زیر نظارت نهادهای بیطرف و مستقل،
- تشکیل مجلس مؤسسان منتخب ملت برای تدوین قانون اساسی نوین،
-سپس برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی برای سپردن قدرت به مردم.
این، نه یک رؤیاست، نه یک تهدید؛ بلکه تنها راهیست که از دل ویرانههای امروز، میتواند آیندهای برای ایران بسازد. همین امروز هم برای راهگشایی دیر است، البته که اگر کسی بر سر این راه بایستد مردم خود راه را خواهند گشود.

فرمانده پایگاه مقاومت بسیج در زاهدان ترور شد