
و اینک در سال ۲۰۲۵، جهان بار دیگر شاهد حضور دونالد ترامپ در مقام ریاستجمهوری ایالات متحده است؛ چهرهای که تقریباً هر روز، یا با توییتی تازه و یا در قالب مصاحبهای جنجالی، خود را در صدر اخبار نگاه میدارد. ترامپ بهوضوح علاقهمند است نبض رسانهها را در دست داشته باشد, اما نتیجه این حضور مداوم در فضای رسانهای، گاه به سردرگمی و حتی تناقضگویی منجر شده است. او برخی اظهارات پیشین خود را تکذیب میکند، گاه مواضعی متضاد اتخاذ مینماید و در مواردی نیز آشکارا واقعیت را وارونه جلوه میدهد.
در چنین فضایی، تحلیلگران سیاسی بهسختی میتوانند اظهارنظرهای او را بهعنوان مبنای تصمیمگیری جدی تلقی کنند. با این حال، ترامپ این شیوه را,که میتوان آن را «روش ترامپی» نامید,بهگونهای تعمدی و هدفمند به کار میگیرد: سردرگم کردن دوستان و دشمنان بهگونهای که توان پیشبینی رفتار کاخ سفید و اتخاذ تصمیمهای مؤثر از آنان سلب شود.
در رابطه با رژیم اسلامی ایران نیز همین الگو دیده میشود. اظهارنظرهای متناقض ترامپ درباره رژیم اسلامی، نظام مذهبی حاکم بر ایران را دچار نوعی استیصال سیاسی کرده است؛ تا آنجا که واکنشهای مقامات جمهوری اسلامی، بیشتر رنگی از اضطراب و تدافعی بودن دارد تا برخوردی راهبردی و قاطع.
به همان دلایلی که نگارش این مقاله را آغاز کردم، یعنی مواجهه با دوگانگیها، گاه چندگانگیها، و حتی گاه تکذیبهای صریح گفتههای پیشین ،در سراسر این نوشته ناگزیر بارها از واژهی «شاید» استفاده کردهام: واژهای که نه از سر تردید، بلکه از سر احتیاط در تحلیل رفتاری سیاستمداری به کار رفته که بسیاری از معادلات جهانی را دستخوش دگرگونی کرده است. امید آن دارم که در پرتو این تأملات، بتوانم تصویری واقعبینانه از اهداف و سیاستهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور جنجالی ایالات متحده که جهانی را به بازی شطرنج قدرت کشانده، ترسیم کنم.
ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، پس از پیروزی مجدد در انتخابات ۲۰۲۴، طوفانی نو آغاز کرد. تنها چند ماه از آغاز دوره دومش نگذشته بود که جهان لرزید: جنگ ۱۲ روزهای که با حمله سایبری سپاه آغاز شد و با پاسخ کوبنده اسرائیل و دستور تاریخی ترامپ برای بمباران تاسیسات هستهای ایران، به نقطه اوج رسید.
آیا ممکن است دروغ، اینبار ناجی شود؟
پرسش بنیادی این است:
اگر خمینی با دروغ مردم را به بند کشید، آیا ترامپ با دروغ و خدعه، همان مردم را آزاد خواهد کرد؟
این قیاس، تنها بازی با کلمات نیست. بلکه چالشیست برای فهم ماهیت قدرت، نیت، و فریب در سیاست.
سیاستورزی ترامپ، با همه تناقضها و بازیهای رسانهای، بیهدف نیست. همچون قماربازی که کارتهایش را پنهان نگه میدارد، او نیز هرگز تمام نقشهاش را آشکار نمیکند؛ نه برای دوستان، نه برای دشمنان. اما هر حرکتش، تکانهایست حسابشده، بر صفحه شطرنج جهانی.
ایرانیان، که طی چهار دهه طعم تلخ اصلاحطلبی دروغین، اصولگرایی فریبکار و وعدههای غربی بیپشتوانه را چشیدهاند، شاید امروز آمادهاند تا دروغ را با نگاهی دیگر ببینند.
دو دروغ، دو سرنوشت
خمینی فریاد زد:
«آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی»
اما به بند کشید و تار و پود جامعه را در هم شکست، ارتش را تکهتکه کرد و شبح ولایت فقیه را بر جان مردم سایه انداخت.
و ترامپ؟ او میگوید:
«نمیخواهم رژیم ایران را تغییر دهم. مذاکره نزدیک است.»
اما تنها ۲۴ ساعت بعد، فرمان بمباران میدهد.
آری، هر دو دروغ گفتند.
اما یکی برای تاریکی و تسلط، و دیگری "شاید " برای فروپاشی همان تاریکی.
مردم ایران، با زخمهای سال ۱۳۵۷ زندگی میکنند. اما اینبار، شاید دروغ از جنسی دیگر باشد: دروغی که نه برای فریب مردم، بلکه برای برهمزدن خواب رژیم، درهم شکستن ثباتش و شکاف انداختن در بنای پوسیدهاش خلق شده است.
خدعههای شیرین خمینی: زهرهایی با طعم آزادی
او وعده داد که روحانیون در حکومت دخالت نخواهند کرد.
گفت به قم بازخواهد گشت و سیاست را رها خواهد کرد.
ادعا کرد ایران میتواند سوئیس شود، جمهوری بدون دین، مدرن و آزاد.
زنان، کمونیستها، و اقلیتها، همگی از آزادی گفتند، و به بند افتادند.
و همزمان، اسناد درونی بیت خمینی، نقشه ساخت ولایت مطلقه فقیه را ترسیم میکردند.
قانون اساسی با رأی مردم تصویب شد، اما اصل ولایت فقیه بعدها، بی رأی و بی رضایت، تحمیل گشت.
ترامپ: دشمنی با چهرهای خشن و نیتی مبهم
ترامپ نه ادعای زهد دارد، نه لبخند اخلاق میزند. صریح است، خشن است، گاه فحاش، گاه مبهم. اما همین تناقضات، سلاح اوست.
میگوید نمیخواهد رژیم را ساقط کند، اما همان شب، خاک ایران را میلرزاند.
میگوید آماده گفتوگوست، اما همزمان، اسرائیل را برای حمله مسلح میکند.
او همچون روحالله، دروغ میگوید. اما دروغش، سازوکار دیگری دارد: ایجاد ترس، تردید، و ابهام در بالاترین لایههای حکومت اسلامی.
نمونههای متعدد وجود دارد:
در ۲۰۱۸، پیشنهاد مذاکره بیپیششرط داد، و همان هفته، تحریمهای فلجکننده وضع کرد.
در ۲۰۱۹، تهدید به نابودی ایران کرد، و همان ماه، به ظریف پیام دیدار داد.
و در حادثه معروف پهپاد، ابتدا فرمان حمله صادر کرد، و ده دقیقه پیش از اجرا، عقب نشست.
همه اینها نشان میدهد که ترامپ، نه بر اساس اخلاق، بلکه بر اساس یک بازی چندلایه عمل میکند؛ بازیای که دشمن را از درک نیت واقعی بازمیدارد. و همین، میتواند نقطه ضعف رژیم باشد.
اگر خدعه و فریب، اینبار پادزهر باشد؟
در دهه ۵۰ خورشیدی، دروغ از تسبیح و عمامه زاده شد. امروز، شاید دروغی دیگر از کاخ سفید برخاسته که هدفش برچیدن همان ساختار دروغین است.
ترامپ، برخلاف رئیسجمهورهای پیشین آمریکا، رژیم ایران را شریک بالقوه نمیبیند، بلکه آن را همچون «امپراتوری شر» مینگرد؛ همانگونه که رونالد ریگان اتحاد شوروی را دید.
ریگان، بدون جنگ مستقیم، با کلمات، فشار، و فریب، شوروی را از درون پوساند. "شاید" ترامپ نیز، با روش خاص خود، در پی همان هدف است.
سرنوشت ما میان دو دروغ، دو خدعه، دو آینده
ملت ایران، اسیر دروغی شد که آزادی را نوید میداد، اما به بند کشید.
"شاید" اکنون، با دروغی دیگر، با خدعهای دیگر، نجات یابد.
نه از اصلاحطلبی بیریشه، نه از اپوزیسیون پراکنده خارج و داخل نشین؛ بلکه از ضربهای خارجی که نه شفاف است، نه صریح، اما مؤثر.
و اگر روزی خمینی با چهرهای آرام و کلماتی شیرین، ویرانی آفرید، "شاید" ترامپ با فریاد و خشونت و ژست های دروغین ، همان ویرانی را پایان دهد.
تفاوت در هدف است، نه در ابزار
دروغ، همان است.
خدعه، همان است.
اما هدف، فرق دارد.
و تاریخ، با زبان استعاره به ما گوشزد میکند: گاه، دروغ میتواند زهر باشد.
و گاه، پادزهر.
مطلب قبلی...

دشمن شناسی، اکبر معارفی

دشمن شناسی، اکبر معارفی
مطلب بعدی...

در دل تاریکی، نوری برافروز، داوید پارسیان

در دل تاریکی، نوری برافروز، داوید پارسیان