مقدمه:
در تاریخ فرهنگ ایرانی و اسلامی، مفهوم آزادی به معنای آزادی فرد بهعنوان یک اصل بنیادین، به هیچ رو مورد توجه قرار نداشته است. به همین دلیل، شکلگیری یک جامعهٔ باز و آزاد و همچنین نظام سیاسی مبتنی بر آن، اهمیت نیافته است. بخش قابلتوجهی از تنشها و مناقشات سیاسی معاصر نیز، ریشه در همین پیشینهٔ تاریخی فرهنگی دارد. با این مقدمهٔ کوتاه، بهاختصار به موضوعات این یادداشت میپردازیم.
یکی از پیامدهای بی تجربگیِ آزادی در نزد ما:
اگر حکومت آینده ایران بایست مبتنی بر آزادی شهروندان بنا شود تا ایرانی آزاد داشته باشیم پس آزادی نسبت به نوع حکومت ارجح است. ما تجربهٔ بسیار از حکومتداری داریم، اما تجربهٔ آزادی، بهویژه آزادی بهمثابهٔ رهایی فرد، را هرگز نچشیدهایم. همین بیتجربگی در آزادی است که باعث میشود نوعِ حکومت، در نگاه ما برجستهتر از خودِ آزادی جلوه کند. همه جنگ و جدال ها در صحنه سیاسی اپوزیسیون، از همین منشأای سرچشمه می گیرد که بی تجربگی در آزادی و آزاد زیستن است .
تقدم آزادی نسبت به حکومت:
تأسیس هر نوع حکومت تازه در ایرانِ پس از نظام اسلامی، همواره امری پسین است؛ آزادی اما، آغاز راه است. برای ما ایرانیان، نقطهٔ همگرایی باید نه شکل حکومتِ پس از فروپاشی جمهوری اسلامی، بلکه آزادی و حق شهروندی باشد. حکومتها میآیند و میروند، اما آزادی یگانه است؛ از جنس طبیعت انسان و جاودانه. تا زمانی که آزادی بر ایدئولوژی و شکل حکومت تقدم نیابد، جامعه اسیر جدالهای پیش از رهایی خواهد ماند؛ درگیریهایی که آیندهٔ قدرت را گروگان میگیرد. پافشاری بر تعیین نوع حکومت پیش از آزادسازی ایران، همان دام تاریخی است که فرصت رهایی را میرباید.
عبور از فرقه گرایی:
فرقهگرایی سیاسی، این آفت مزمن، همچنان به نامهای گوناگون مانع روشن شدن تکلیف ما با حکومتی ایرانبرانداز و ویرانگر است. هر گروه، خیزش انقلابی "زن، زندگی، آزادی" را با عینک خود تفسیر میکند و آن را به قالب ایدئولوژی خاصی فرو میکاهد. اما تجربهٔ امروز گواهی میدهد: جامعهای که با فریاد "زن، زندگی، آزادی" برخاسته، آماده است آیندهٔ خویش را(نوع نظام سیاسی را) در فضای آزاد و با ارادهٔ جمعی تعیین کند. وجدان بیدار میگوید: جامعهٔ آزاد، برتر از هر ایدئولوژی و هر قالب حکومتی است. پس تلاش برای استقرار آزادی و فکر ایران آزاد، باید مشترکترین خواست ما در سرنگونی حکومت ضدآزادی باشد. در فضای آزاد است که میتوان بیهراس و بیتحمیلِ نیروی اجتماعی ویژه، شکل حکومت را برگزید و بنیان نهاد.
نتیجه:
واقعیت این است، گرهگاهِ فروبستهٔ جبههٔ همبستگی ایرانی، در برابر این حکومتِ تبهکار، آن است که ما نوعِ حکومتِ برآمده از فرقه و باور خویش را بر فرازِ مفهومِ والای آزادی نهادهایم؛ حال آنکه آزادی، باید سرچشمه و کانونِ همداستانی همهٔ ما باشد، بیاعتنا به هر گرایش و مرزبندی. بیآزادی، هیچ پرچمی برافراشته نمیماند و هیچ خانهای استوار نمیگردد. نخست باید ایران را از بند برهانیم و آنگاه، در سایهٔ این رهایی، به سامانِ حکومت بیندیشیم.
نیکروز اعظمی

عصبانی نشو آقا جان! گیله مرد