Tuesday, Aug 19, 2025

صفحه نخست » اندر فواید آمارسازی به سبک جمهوری اسلامی، شاهین جهانبانی

graphic.jpg- در جمهوری اسلامی، آمار به «ابزار فریب و نمایش» بدل شده است؛ اعدادی پوک مانند طبل غازی که از دور پرهیبت و از نزدیک توخالی‌اند

- این آمارسازی‌ها نوعی طنز تاریخی هستند: هر عدد خیالی نیشخندی بر عقل و هر ادعای عجیب قهقهه‌ای بر حقیقت

:::

شاهین جهانبانی - حکایت کنند در دیاری که عقل کالای قاچاق است و حساب و کتاب جرم کبیر، آمار و ادعا چنان است که سنگ بر آسمان زنند و گویند ستاره‌ای شکار کردیم.

اول قصه از آن شهر پنجاه‌هزار نفری است که مسئول‌اش دعوی کرد: «ما یک‌ونیم میلیون ورزشکار پرورده‌ایم.» مردمان گفتند: «ای شیخ، مگر هر طفل در گهواره وزنه زده و هر پیرزن در گور، کشتی گرفته است؟» گفت: «از روی آمار می‌خوانم.» و آمار در اینجا همانند الواح مقدس است که هرچه بر آن نوشته شود، شک و پرسش را حرام گرداند.

حکایت دوم از ولایت گیلان است، که مسئول اربعین آن افاضه نمود: «برای راهپیمایی اربعین از این استان سی میلیون نام‌نویسی کرده‌اند.» یکی به اعتراض برخاست: «ای مرد، جمعیت کل استان یک به ده به این تعداد نرسد!.» فرمود: «آن شب خسته بودم؛ با موتورسیکلت به این دیار رهسپار شدم، اگر بیدارتر می‌بودم تا سی‌ویک میلیون هم می‌نوشتم.» مجری چون این بشنید، فریادی برکشید و جُل و پلاس خویش ببست؛ در دل می‌گفت بارالها خوش مسئولانی بر این مُلک گمارده‌ای! اعداد همچون کشمش در سفره است: هرچه خواهند بیفزایند.

و اما کرامتی دیگر از جنس علم و تکنولوژی: ویروس‌یاب «مستعان» را ساختند، دستگاهی که می‌توانست ویروس کرونا را از صد متری بو کشد و به فرمانی، با موشک تاو آن ویروس نگون‌بخت را سربه‌نیست سازد. سبحان‌الله! عجبا و اسفا که با این «مستعان»، نیما و حافظ و سعدی را از دل خاک برنیاوردند و به جلسات شعرخوانی خویش نبردند.

باز حکایتی است از حکیم حداد، که گفت: «از هر صد کودک که به دنیا می‌آید، صد و پنجاه نفر می‌میرند.» یعنی زاد و ولد در این دیار چنان پر برکت است که مردگان نیز از زهدان مادر بیرون جهند. و اگر چنین است، عجب مدار که رونق قبرستان و حرمت‌اش بیش از زایشگاه‌ها باشد.

و حکایتی دیگر از شیخی در منبر تلویزیون. مجری از او خواست: «ای شیخ، بین هزار تا هزار و ده، عددی برگزین.» شیخ در تفکر عمیق به حالتی خلسه رفت و ندا در داد: «هزار و دویست... هزار و سیصد... تا هزار و نهصد و نود و نه... و هزار و نهصد و نود و هشت.» و نتوانست از میان هزار و یک تا هزار و نُه، هیچ برگیرد. گویی اعداد کوچک بر او حرام بود و تنها با هزارگان انس و الفتی دیرینه داشت.

این است حال آمار و منطق در نظامی که حقیقت در آن اسیر مبالغه است. هرچه بزرگ‌تر، بهتر؛ هرچه غریب‌تر، صادق‌تر. اعداد نه به قصد بیان واقعیت، که برای ساختن افسانه به کار ‌آیند. و مسئولین، هر یک شاعری‌اند در دیوان مبالغه: یکی از شهرکی کوچک لشکر ورزشکار ‌سازد، دیگری از کرونا هیولایی که با موشک شکار شود، یکی از مردگان قبور زایشگاه ‌آفریند، و دیگری از هزار و ده، دو هزار رقم بیرون کشد.

ای برادر، در این سرزمین آمار را نه به مثابه شمارش، بلکه به مثابه شعر خوانند. اعداد همچون قافیه‌اند و جمله‌ها همچون مصراع؛ غرض، وزن و آهنگ است نه حقیقت. چنان‌که شاعر‌گوید فلان عاشق در فراق معشوق خون گریست، اینان نیز‌گویند فلان شهر کوچک میلیون‌ها ورزشکار پرورید. فرق آن‌که شاعر می‌داند مبالغه می‌کند، اما مسئول می‌پندارد حقیقت می‌گوید.

ای عزیز، در دیارِ ما حقیقت را پناهی نیست. در این ملک، آمار و ارقام را چنان وارونه ‌کنند که گویی آیینه را از پشت سر نشان دهند و نامش را «واقعیت» نهند. اینجا عدد نه برای شمارش، که برای قدرت‌نمایی است؛ استعاره‌ای است از جبروت مسئول که می‌گوید: «هر چه من گویم همان حقیقت است، خواه راست، خواه دروغ.»

هان بِنگر که اگر گفتند چند میلیون ورزشکار از شهری پنجاه‌هزار نفری برآمده، یا سی میلیون در ولایتی فقیر نام‌نویسی کرده‌اند، مقصودشان حقیقت نیست؛ که عظمت و شوکت دروغین است. واقعیت اگر زنده هم باشد، در این بازار به یک قِران نَیَرزد. آنچه متاعی پربهاءاش دانند، «حقیقتی» است که از دل حساب و کتاب خیالی تراشیده‌اند. که هرچه شکاف میان عدد و واقعیت بیشتر گردد، سماجت گوینده نیز در اصرار بر همان دروغ، افزون‌تر شود. آمار در دست اینان، همچون قصیده‌های حماسی است؛ قهرمانانش نه رستم و سهراب، که میلیون‌ها و میلیاردهایی‌اند که از دوات مسئولان بیرون می‌جهند.

پس بدان، مسئولان در اینچنین دیاری، طنزنویسان حقیقی تاریخند؛ لیک طنز ایشان نه در قالب حکایت و لطیفه، که در لباس اعدادِ غریب و ادعاهای عجیب ظاهر ‌شود. هر رقم، نیشخندی است بر صورت عقل؛ و هر آمار، قهقهه‌ای است که بر حقیقت ‌زنند.

آری، در این جهان، آمار تنها علم اعداد نیست؛ هنر اغراق، مهارت داستان‌سرایی و حتی گونه‌ای از اسطوره‌سازی است. همان‌گونه که در اساطیر باستانی پهلوانان با نیرویی هزار برابر انسان عادی ظاهر ‌شوند، در آمارهای این نظام‌ها هم مردمان و شهرها ناگهان ده‌ها و صدها برابر گردند. و درست در همین اغراق است که طنز و تراژدی به‌هم می‌پیوندند: طنز از آن‌رو که پوچی و بی‌پایگی ادعا بر همه آشکار است، و تراژدی از آن جهت که همین ادعاها، با همه مضحک بودن‌شان، می‌تواند سیاست و زندگی واقعی مردمان را جهت دهد. در بازارِ این مکاران عمامه به سر، صداقت کالایی است بس کمیاب و مبالغه، سرمایه هر دکاندار. اعداد به روایت ایشان، به جای آن‌که چراغی بر تاریکی جهل بیفکنند، باید به نقابی از برای پنهان‌کاری بدل شود.، تا بلکه عوام آن را پرده‌ای از شعبده‌بازی و تردستی مسئولین خویش انگارند. آمار در دست ایشان چون طبل غازی است؛ از دور بانگ پرهیبت دارد، اما از نزدیک پوک و توخالی است.

پس، ای عزیز، اگر شنیدی در قریه‌ای کوچک لشکر میلیونی ساخته‌اند، یا در استانی فقیر، ده‌ها میلیون برای راهپیمایی نام‌نویسی کرده‌اند، بدان که این نیز حکایتی است از جنس همان قصه‌های عبید: طنزی تلخ که هم خنده بر لب می‌آورد و هم آه از دل.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy