Thursday, Aug 21, 2025

صفحه نخست » بی پرده با مردم، راهپیمایی اربعین؛ ایمان، سیاست یا معامله‌ای بی‌صدا، محمود زهرایی

Mahmoud_Zahraei.jpgراهپیمایی اربعین، که هر ساله میلیون‌ها نفر از شیعیان را به سوی کربلا می‌کشاند، از سال ۱۳۸۲ توسط جمهوری اسلامی و با انگیزه کاملا سیاسی راه اندازی شد. این حرکت به ظاهر مذهبی و با محوریت عزاداری برای امام حسین، امروز به صحنه‌ای سیاسی و پرسش‌برانگیز تبدیل شده که در آن مرز میان ایمان، منافع و مشروعیت‌سازی حکومتی مخدوش شده است.

بر طبق آمار داده شده توسط حکومت جمهوری اسلامی، امسال حدود ۴ میلیون ایرانی در راهپیمایی اربعین شرکت کرده اند. دولت عراق میزان ایرانیهایی که از مرزهای قانونی وارد عراق شده اند را دو میلیون و پانصد هزار نفر ذکر کرده است. با درنظرگرفتن بزرگنمایی ها و آمار های نادرست جمهوری اسلامی و مقایسه أن با آمار داده شده از طرف دولت عراق و همچنین احتمال گذر کردن شمار زیادی از مرزهای غیر قانونی، می توان عدد سه میلیون شرکت کننده برای این راهپیمایی را قابل قبول و باورکردنی دانست.

عده ای این رقم سه میلیون را افت معنادار شرکت کنندگان امسال در این راهپیمایی می دانند و استنادشان به رقم ۴ میلیون شرکت کننده در سال قبل است هرچند این رقم ۴ میلیون سال گذشته نیز از منبع جمهوری اسلامی اعلام شده است.

حتی اگر این افت شرکت کنندگان را بپذیریم و خوشحال باشیم که رژیم به لحاظ قدرت بسیج کنندگی یک گام به عقب رفته است اما نمی توانیم پس از دوره یک ساله ویران کننده ای که بر جمهوری اسلامی گذشت و زوال چشم گیر قدرت و نفوذ داخلی و خارجی و بویژه ناتوانی و ضعف و سرشکستگی داخلی و بین المللی در جنگ دوازده روزه، از شرکت ۳ میلیون ایرانی در این راهپیمایی نگران نباشیم و شگفت زده نشویم.

علیرغم افت یک میلیونی ، اگر این افت واقعی باشد، رقم سه میلیون شرکت کننده امسال در مقایسه با حدود ۵۰،۰۰۰ شرکت کننده در اولین راهپیمایی که با همین نام در سال ۱۳۸۲ شمسی آغاز شد، با رشدی شصت برابری همراه بوده است. این رشد نجومی حتی هیچ تناسبی با رشد جمعیت هم ندارد. رشد جمعیت از سال ۱۳۸۲ با حدود ۶۲ میلیون تا سال۱۴۰۴ که حدود ۹۲ میلیون است، رشدی ۳۹ درصدی داشته، در حالیکه تعداد شرکت کننده در این راهپیمایی در همین بازه زمانی ۲۲ سال، اگر به صورت تمثیلی و‌نه ریاضی بیان شود، رشدی معادل ۶۰۰۰ درصد داشته است.

چرا مردم در راهپیمایی اربعین شرکت می‌کنند؟

پاسخ به این پرسش ساده نیست، زیرا شرکت‌کنندگان طیف متنوعی از مردم را شامل می‌شوند:

۱- باور مذهبی خالص:

بسیاری از مردم، به خصوص در طبقات سنتی و مذهبی، با نیت خالصانه و ایمانی عمیق در این راهپیمایی شرکت می‌کنند. آن‌ها این سفر را نوعی زیارت، وفاداری به امام حسین و تمرینی معنوی برای تحمل سختی‌ها می‌دانند.

۲- تجربه فرهنگی/اجتماعی و گروهی:

برای بعضی، اربعین یک اجتماع بزرگ مذهبی-فرهنگی است؛ یک کارناوال و فرصتی برای باهم‌بودن، تجربه سفر جمعی، و تعامل با مردم عراق و دیگر کشورهای شیعه‌نشین.

۳- منافع مادی و امکانات رفاهی:

بخشی از مردم به دلایل غیرمذهبی به این سفر می‌روند. از حمایت‌های مالی دولتی، غذاهای رایگان، اقامتگاه‌ها، مرزهای باز، کمک هزینه‌ها، و حتی کار در موکب‌ها یا بازاریابی مذهبی بهره‌مند می‌شوند. این افراد، اربعین را فرصتی برای «مسافرت ارزان» یا «درآمد موقت» می‌بینند.

۴- تحت فشار یا همراه با نهادها:

بعضی شرکت‌کنندگان توسط نهادها یا ارگان‌های دولتی، بسیج، هیئت‌ها، مساجد یا حتی محل کار، به‌نوعی «تشویق» یا «بسیج» می‌شوند.

۵- بخشی از شرکت کنندگان این راهپیمایی نیز بی شک بسیجی ها، پاسداران و نیروهای وابسته و وفادار رژیم هستند.

آیا این شرکت گسترده، برای حکومت مشروعیت‌ساز است؟

پاسخ به این سئوال مثبت است؛ بله، از منظر سیاسی مشروعیت ساز است.

راهپیمایی اربعین در ایران به شدت رسانه‌ای و سازمان‌یافته برگزار می‌شود و حکومت آن را نه فقط به عنوان «حرکت شیعی»، بلکه به‌عنوان نمایش «اقتدار معنوی و مردمی نظام» معرفی می‌کند.

در این فضا تصاویر حضور میلیونی مردم در رسانه‌ها، به‌عنوان وفاداری به ارزش‌های دینی-سیاسی جمهوری اسلامی بازنمایی می‌شود. شرکت گسترده مردم، عملاً بی‌صدا مشروعیت‌زایی می‌کند؛ حتی اگر نیت فردی زائران چیز دیگری باشد.

نتیجه این وضعیت، گسست دردناکی میان گروهی از مردم (به‌ویژه نسل جوان معترض) و ساختار سنتی و حکومتی است که این مراسم را مصادره کرده است.

صرف نظر از این واقعیت که راهپیمایی اربعین هیچ مبنا و ریشه اسلامی و شیعی ندارد و توسط رژیم جمهوری اسلامی و با انگیزه های سیاسی و رقابت با جهان سنی مذهب و ایجاد دکانی در مقابل مراسم حج، ایجاد و راه اندازی شده است، آیا شرکت دینداران واقعی و ناوابسته به رژیم در این راهپیمایی توجیه پذیر و قابل درک است؟

اگر با مسامحه بپذیریم که دینداران را نمی توان و نباید از انجام فرایضی که فکر می کنند جزیی از ایمان آنهاست، بازداشت و یا نمی توان آنها را برای انجام آن سرزنش نمود، آیا می توان شرکت بخش عظیم تری از مردم با انگیزه های مادی و خوراکی را پذیرفت و آنها را برای انجام این کار سرزنش ننمود؟

فقر مردم امری واقعی است. نیمی از جمعیت ایران زیر خط فقر زندگی می کنند و از داشتن مایحتاجات زندگی محروم هستند و به سختی قدرت خرید اجناس ضروری از جمله گوشت را دارند. آنها برای بهره مندی خود و خانواده از وعده های غذایی مناسب و در عین حال شرکت در یک مسافرت خارجی، شرکت خود در این راهپیمایی را توجیه می کنند.

پس اگر انگیزه اعتقاد و ایمان داشتن، شرکت در این راهپیمایی را توجیه می کند، چرا انگیزه محرومیت های مادی نتواند توجیه مناسبی برای انجام این عمل باشد؟

شاید کم نباشند افرادی که با انگیزه های سرقت و سو استفاده های دیگر در این راهپیمایی شرکت کنند. این بخش از جامعه هم حتما حق دارند شرکت خود را تحت عنوان فقر توجیه کنند.

آیا توجیهاتی نظیر اعتقادات مذهبی و گرسنگی و فقر مادی می تواند ما را قانع کند که چنین جمعیت عظیمی خود را با خواسته رژیمی همراه کنند که نیت اصلی اش از برگزاری چنین مراسمی صرفا مشروعیت بخشیدن به نظام در حال فروپاشی و خیز برداشتن برای توطئه در خارج و سرکوب در داخل است؟

آیا شرکت در اربعین به قیمت پشت کردن به خون هایی است که برای دفاع از آزادی بر زمین ریخته شده است؟

جنبش های آزادیخواهی در ایران و تازه ترین آنها یعنی جنبش «زن، زندگی، آزادی» با شعارهایی چون «مرگ بر دیکتاتور» و خواست پایان سلطه سیاسی-مذهبی، هزینه‌های جانی زیادی را در برداشته است. ده‌ها جوان در خیابان‌ها کشته شدند، صدها نفر بازداشت، شکنجه یا اعدام شده اند.

در چنین فضایی، حضور میلیونی مردم در مراسمی دولتی، ولو با نیت شخصی یا مذهبی، برای بسیاری از معترضان نوعی بی‌توجهی به فریاد آزادی‌خواهی و بی‌حرمتی به خون هایی که ریخته شد و چشمهایی که بی فروغ شد، تلقی می‌شود

شاید این حضوربازتاب‌دهنده شکاف اجتماعی و تفاوت دیدگاه‌ها باشد؛

اما به همان اندازه می‌تواند ناخواسته به ادامه وضع موجود کمک کند؛ چون هر تصویر از بسیج مردمی، برای دستگاه قدرت «دلیل بقا» می‌شود.

راهپیمایی اربعین در ایران، چیزی فراتر از یک مراسم مذهبی است. این رویداد امروز به میدانی برای تعارض روایت‌ها تبدیل شده است: از یک‌سو صدای مؤمنان و یا متظاهرانی که به نام حسین قدم می‌زنند، و از سوی دیگر سکوت خون‌هایی که در خیابان‌ها برای آزادی ریخته شده است.

باید با خود و با مردم صادق باشیم و حقیقت ها را آنگونه که هست برای مردم بیان کنیم. دفاع از کارهای اشتباه مردم و یا سکوت و بیان نکردن حقیقت به نفع هیچ کس نیست. روشنفکران و گروهها و سازمانهای سیاسی از دیرباز مردم را مطلقا قابل تایید و مطلقا قابل دفاع پنداشته اند و از هرگونه انتقاد و بازنگری اقدامات آنها سرباز زده اند.

آیا براستی مردم معصوم هستند و مصون از خطا؟

آیا همیشه و در همه حال حق با مردم است و همه کارهایشان قابل دفاع؟

آیا مردم مقدس هستند و غیر قابل انتقاد؟

ایا مردم مسئولند؟

به گمان من مردم مسئولند و خفقان و سرکوب و نیازهای مالی و مشکلات ریز و درشت زندگی نمی تواند چیزی از مسئولیت فردی آنها بکاهد.

مردمی که بدون تفکر انتقادی، تنها به دنبال امنیت شخصی یا منافع روزمره هستند، خواسته یا ناخواسته به شر مشروعیت می بحشند.

هانا آرنت به ما آموخت که دیکتاتورها تنها با زور باقی نمی مانند، بلکه با تسلیم عمومی، عادی سازی دروغ و بی فکری جمعی دوام می آورند.

ما نباید در جامعه امان پدیده ابتذال شر را تکرار کنیم.

به گفته هانا آرنت بیشتر شرهای عظیم تاریخ نه توسط هیولاها بلکه توسط آدم های معمولی انجام شده اند که تفکر نکردند.

بیان واقعیت ها و تحلیل علل و اسباب شکست ها و ناکامی ها و همچنین نشان دادن سدها و مانع های موجود بر سر راه مبارزه برای رسیدن به دموکراسی، امری ضروری و غیر قابل اجتناب است و این امر نه تنها باید در میان اپوزیسیون جاری باشد بلکه باید دامنه آن به توده مردم هم کشانده شود.

ما مردم را برای آمدن به خیابان و شعار سرنگونی دادن برعلیه رژیم فرا نمی خوانیم.

ما مردم را فرا نمی خوانیم تا برای حمایت از فرزندان شجاع خود در جنبش های ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ به خیابان بیایند.

ما از مردم نمی خواهیم هیچ حرکت و اقدامی که جان و امکانات مادی و اجتماعی آنها را به خطر بیندازد، انجام دهند.

ما نیز مردم را برای انجام ندادن هیچ یک از این ها سرزنش نمی کنیم.

اما حق داریم از مردم بخواهیم و یا انتظار داشته باشیم تا در برنامه ای که رژیم برای مشروعیت زایی خود، کسب قدرت مجدد و سرکوب و زندان و اعدام بیشتر ترتیب داده شرکت نکنند.

اعتقادات مذهبی، میل به خوردن غذاهای متنوع و بهره وری از ارز دولتی و کسب و کار حین راهپیمایی دلیلی برای توجیه شرکت در این راهپیمایی نمی تواند باشد. تنها دلیل موجه شرکت کردن در این راهپیمایی را بسبجی ها، پاسداران و مزدوران و سرسپردگان رژیم در اختیار دارند. آنها که بقای خود را در بقای رژیم می بینند و شرکتشان در اینگونه مراسم و راهپیمایی ها از عمق اعتقادشان به بقا و استمرار نظام ناشی می شود.

موکدا باید گفت؛ که هرگونه همراهی داوطلبانه مردم با دیکتاتورها که موجب مشروعیت زایی شود و پوششی باشد برای اعمال خشونت ها و سرکوب ها، مصداق بارز ابتذال شر است و خواسته یا ناخواسته باعث تقویت و بقای بیشتر نظام حاکم خواهد شد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy