Tuesday, Aug 26, 2025

صفحه نخست » پیام جهانی فردوسی درباره فساد زا بودن قدرت، علی کشتگر

Ali_Keshtgar_3.jpgقدرت فساد می‌آورد و تنها با مقاومت علیه ستمگران است که صلح، آزادی و عدالت حفظ می‌شود

علی کشتگر ـ ویژه خبرنامه گویا

در آثار حماسی شاعران و نویسندگان بزرگ بویژه در شاهکارهای دو حماسه سرای بزرگ تاریخ هومر و فردوسی شاهد جنگهای خونین و تراژدیهای بزرگی هستیم که از رهگذر خودخواهی ها و قدرت پرستی ها، انسانها را به مسلخ جنگ های خونین می فرستد. در آثار شکسپیر نیز قدرت پرستی و فساد ناشی از آن را نه فقط در هاملت و اتلو، مکبث و شاه لیر بلکه در بیشتر آثار او مشاهده می کنیم.

شاهنامه فردوسی اما به نظر من عمیق ترین و حیرت انگیزترین و آموزنده ترین شاهکار بشری در شناخت انسان و مناسبات انسانی و تصویر همه جانبه قدرت پرستی انسان و فساد و تباهی حاصل از قدرت پرستی است. در این شاهکار بزرگ پاکترین و ایثارگرترین قهرمانانی که علیه قدرت فاسد می جنگند از روزی که به قدرت می رسند، به وسوسه قدرت پرستی و ثروت اندوزی دچار شده و اسیر قدرت می شوند و لاجرم در اعتیاد سراسر فساد قدرت تا آنجا در منجلاب تباهی فرو می روند که اگر کسی را لایق تر از خود دیدند و یا حس کردند که دیگران چنین فکر می کنند با نقشه و توطئه های پلید او را قربانی قدرت پرستی خود می کنند حتی اگر این قربانی، فرزندشان باشد.

در شاهنامه تراژدی هایی که به مرگ سیاوش، اسفندیار، سهراب و حتی رستم و غیره می انجامد و یا داستان هول انگیز ضحاک و بسیاری از موارد دیگر همه جا داستان همیشگی قدرت پرستی بی حدوحصر انسان ترسیم شده است.

در شاهنامه ، جنگ و خونریزی نتیجه غلبه خوی اهریمنی در پادشاهان و قدرت مداران دانسته می شود و جنگ تنها زمانی ضرورت پیدا می کند و به حماسه تبدیل می شود که علیه قدرتهای تبه کار اهریمنی سامان داده شود. در این اثر بزرگ ،کناره گیری بهترین، پاکترین و لایق ترین پادشاه از قدرت (کی خسرو)به این دلیل اتفاق می افتد که این پادشاه می ترسد مثل سلف خود به فساد و تبه کاری قدرت بی حدوحصر آلوده شود.او اسطوره ای استثنائی است.

کی خسرو با آن که همه مردم سرزمین تحت قلمروش از او راضی و خشنودند، با آن که همه سپه سالاران و کار به دستان حکومت وی را ستایش می کنند و فرمانبردارش هستند در اوج قدرت از این که همچون سلف خود اسیر قدرت شود و به فساد و تباهی درغلتد داوطلبانه و با وجود زاری و التماس مردم و مشاوران و همکاران او تخت پادشاهی را رها می کند و از چشم همگان غیب می شود. طبعا در عالم واقعیت اسطوره ای مثل کیخسرو هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت. داستان این اسطوره شاهنامه پیام جهانی این اثر بزرگ به بشریت است. فردوسی در این داستان یک دولتمرد آرمانی خلق می کند و از طریق آن فساد زا بودن قدرت را به نمایش می گذارد.

در حقیقت شاهنامه فردوسی که پر از حماسه های باشکوه مقاومت پهلوانان و دلاوران در جنگ علیه قدرت های فاسد و تبه کار است، ستایشگر نبردها و جنگهائی است که برای سرنگونی قدرت های اهریمنی و به امید و آرزوی برقراری صلح و آرامش انسان اتفاق می افتند و فردوسی افسوس می خورد که دوران صلح میان انسانها کوتاه است و خوی اهریمنی قدرت که قدرت مداران و پادشاهان را به زورگویی، ستمگری و تبه کاری می کشاند حماسه جنگ علیه اهریمن را اجتناب ناپذیر می کند. او با آفرینش تراژدی سیاوش از یکسو قدرت پرستی و تبه کاری افراسیاب را ترسیم می کند و از سوی دیگر به ما یادآور می شود که خوشباوری سیاوش نسبت به افراسیاب و خود داری او از مقاومت در برابر قدرت ستمگر که امری لازم برای صلح و آرامش است، نه فقط سیاوش را قربانی می کند، بلکه به جنگهای خونین میان ایران و توران می انجامد.

فردوسی و مساله حماسه مقاومت برای صلح

در تراژدی سیاوش فردوسی به انسان پیام می دهد که تسلیم شدن به قدرت پرستان اهریمن خو به امید برقراری صلح و دوستی سرابی است که نه فقط هرگز صلح به بار نمی آورد بلکه به جنگهای خونین و فجایع بزرگ می انجامد. سیاوش، سیاوشی که در آرزوی صلح است در برابر توطئه ای که برای کشتن وی طراحی شده، به امید آن که قلب افراسیاب را نرم کند و به او نشان دهد که خواستار دوستی و مهربانی است و حتی فرمانبرداری است، خود را تسلیم افراسیاب می کند. اما افراسیاب با کشتن بیرحمانه سیاوش منشاء جنگهای طولانی و خونین میان ایران و توران می شود.

سیاوش شاهنامه، هم در شجاعت بی همتا بود و هم در اردوی افراسیاب هیچ پهلوانی یارای هماوری با او نبود، او اگر دست به مقاومت می زد ممکن بود با شکست دادن افراسیاب جنگ میان ایران و توران را در نطفه خفه کند، اما انتظار خوشباورانه او به امکان صلح و دوستی با قدرت ستمگر و اهریمنی خود منشاء خونین ترین و طولانی ترین جنگها شد.

به این ترتیب فردوسی بیش از هزار سال پیش به ما پیام می دهد که اگر طالب صلح هستید در برابر امثال ضحاک، گشتاسب، افراسیاب و هر فرمانروای ستمگر و در تعبیر معاصر آن در برابر امثال هیتلر، استالین، پوتین، حکومت اسلامی ایران و امثال آنها که آزادی همه مردم را برای خود مصادره کرده اند مقاومت کنند. امروزه درک این مساله دشوار نیست که قدرت خودکامه اعتیاد لاعلاج (درخود کامه و اطرافیانش) به وجود می آورد و این اعتیاد روز به روز وخیم تر می شود چنان که دیکتاتور برای حفظ قدرت به هر جنایتی متوسل می شود. و این قدرت خواهی منحصر به نظام های دیکتاتوری هم نیست، بلکه در دموکراسی ها هم کسانی که به رای مردم برگزیده می شوند غالبا مایلند دوران حکومتشان طولانی شود، اما قوانین دموکراتیک و چرخش و تناوب قدرت راه را بر گندیدگی و فساد قدرت می بندد. و قدرت پرستان را به ترک عادت مجبور می کند



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy