Friday, Sep 12, 2025

صفحه نخست » «ما اشتباه شاه را تکرار نمی‌کنیم!» علی صدارت

Ali_Sedarat_3.jpgانقلاب به تصمیم کسی صورت نمی‌گیرد. این‌طور نبود که مردم یک مرتبه از روی بی‌کاری در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ بگویند، خوب حالا فردا چه بکنیم؟! و بعد بگویند چون کار دیگری نداریم، پس برویم و انقلاب بکنیم!!

انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در خلاء اتفاق نیفتاد. عوامل متعدد داخلی و خارجی در وقوع انقلاب نقش داشتند.

مهمترین عامل داخلی انقلاب، ولایت مطلقه پهلوی و شرکا، و شخص محمدرضا پهلوی بود. هشدارهایی که طی سال‌ها توسط نزدیک‌ترین معتمدهای او داده شد، درست از آب در آمد که می‌گفتند اگر به این نحوهٌ گرداندن کشور ادامه دهی، انقلاب خواهد شد! افکار عمومی منقلب شد، و با انقلاب در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، رژیم پهلوی به خودبراندازیِ خویش، زودتر رسید.

مهمترین عامل خارجی انقلاب، ولایت مطلقه سرمایه‌داری، و سلطه‌سالاری با افزون شدن خشونت و جنگ و فساد و تبعیض در غرب، به‌خصوص امریکا بود. افکار عمومی منقلب شد، و با انقلاب، سیاستمداران را از فساد و تزویر و خشونت، برحذر داشتند.

جنگ ویتنام و تجاوزها به حقوق و خشونت‌گستری و جنگ‌افروزی و فسادی که دولت و جامعه سیاسی امریکا را فرا گرفته بود، به حدی افکار عمومی امریکا را متاثر کرده بود که کانون اصلی گفتمان مبارزات انتخاباتی جیمی کارتر را، روی «حقوق بشر» و «مبارزه با فساد» متمرکز گرداند.

تجاوزها به حقوق و خشونت‌گستری‌ها و جنگ‌افروزی‌ها، به ویتنام محدود نمی‌شدند. همان‌طور که ولایت مطلقه فقیه و شرکا از «کمربند سبز شیعه» و تبدیل کاخ سفید به حسینیه سخن راندند، در بلوک غرب هم ولایت مطلقه سلطه‌سالاری و سرمایه‌داری برای «مبارزه با کومونیسم» و برای «حفظ منافع ملی» در هزارها کیلومتر دورتر و در سرزمین‌های ما، انگیزهٌ سیاست‌های خارجی آن‌ها به‌خصوص امریکا، سیطره بر دنیا و استعمار و استثمار بود. آن‌ها در بسیاری کشورها، افراد وابسته و وطن‌فروش را به قدرت رسانده بودند تا با سرکوب ملت، منابع طبیعی آن‌ها را به‌تاراج ببرند! شوری این آش، و تبعات آن به حدی بود که این سیاست خارجی هم، افکار عمومی امریکا را منزجر کرده بود. فشار افکار عمومی علیه تجاوزها به حقوق، توسط دست‌نشاندگان امریکا در کشورهای دیگر، از جمله ایران، افزایش یافته بود.

از سوی دیگر، ملت ایران هم تجاوزها به حقوق و خشونت‌گستری و بی‌عدالتی‌ها و فسادهای قدرت‌ها را تجربه کرده بود. نتیجهٌ اینها همه، رسیدن شرایط کشور به نقطهٌ انفجار بود. افکار عمومی ایران که تجربه انقلاب مشروطه و ملی شدن صنعت نفت را در گذشتهٌ نه‌چندان دورِ خود در خاطر داشت، در دیالوگی ناگفته و در پیمانی نانوشته، با افکار عمومی امریکا و دنیا درآمیخت. بدین ترتیب قدرت‌ها خود را مجبور به بازنویسی سیاست‌ها دیدند. شرایط به حدی تغییر کرده بود که برای آن‌ها چاره‌ای جز این وجود نداشت.

محمدرضا پهلوی و شرکا، مهمترین عامل داخلی برای منقلب‌تر شدن مردم بودند. عصیان مردم و اعتراضات به سرکوب و خفقان و تجاوزها به حقوق، و خشونت‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی، به‌تدریج بالا می‌گرفت. پهلوی به توصیه‌ها، و حتی به هشدارهای واقع‌بینانهٌ نزدیک‌ترین افراد به خود هم اهمیتی نداد. سرانجام انقلاب ۱۳۵۷ ایران، و منطقه، و بلکه دنیا را وارد عصر جدیدی کرد.

مشابهت‌های وضع امروز ایران، با شرایط زمان بهار ایران، قابل اندیشیدن است. گرچه آن زمان کارتر بود، و امروز ترامپ و نتانیاهو و سایر دولت‌های دست‌راستی و راست افراطی در دنیا، ولی امروزه مردم نقش بیشتری را در اختیار خود گرفته‌اند. رسانه‌های شخصیِ در دست‌رسِ مردم، نقشی کلیدی در احقاقِ حقِ اطلاع‌یابی، و در احقاقِ حقِ اطلاع‌رسانی داشته‌اند. بدین ترتیب، جایگاه منفیِ رژیم اسرائیل و حتی امریکا نزد افکار عمومی در جهانِ امروز، به‌شکل حیرت‌آوری کاملا بی‌سابقه است.

رژیم حاکم بر ایران، که خود را «دیکتاتوری ملاتاریا» می‌خواند، خشونت‌ها و تجاوز‌ها به حقوق را، به مردم ایران تحمیل کرده است. آنها توانستند بعد از کودتای خرداد ۱۳۶۰ و حذف رئیس جمهور که مانع اصلی خشونت‌ها و تجاوز‌ها به حقوق بود، به جنایت‌های خود سِیری شتاب‌گیر بدهند.

رژیم دیکتاتوری ملاتاریا که می‌دانست پایگاه مردمی ندارد، به تکرار اعلام می‌کرد که ما اشتباهِ رژیمِ پهلوی را در ماههای قبل از انقلاب، تکرار نخواهیم کرد! فاجعه ملی تجاوزها به حقوق و کشتارهای جمعی ایرانیان در دهه ۱۳۶۰ و اوج آن در تابستان ۱۳۶۷، نتیجه این توحش بود. ولی این جانیانی که کاملا همجنس جنایت‌کاران دوره پهلوی هستند، نمی‌دانند که روند کاهش سرکوب در آخر دورهٌ ولایت مطلقهٌ پهلوی، یک «اشتباه» و یا از روی دلسوزی و شفقت پهلوی و شرکا نبود! این یک اجباری بود که توسط مردم به قدرت‌های داخلی و خارجی تحمیل شد. اسلحه و وسایل سرکوب قوای نظامی و انتظامی و ابزار شکنجه ساواک که یک مرتبه ناپدید نشده بودند! همه در دست رژیم بودند، ولی دیگر نمی‌توانست از آن‌ها استفاده بکند. نخست‌وزیری جعفر شریف امامی از ۵ شهریور ۱۳۵۷ شروع شد و به علت به گلوله بستن دانش‌آموزان در ۱۳ آبان، یک روز بعد در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ سقوط کرد، و شاه یک حکومت متشکل از نظامیان با نخست‌وزیری تیمسار غلامرضا ازهاری را منصوب کرد که در ۱۵ آبان ۱۳۵۷، رسما کار خود را شروع کرد. ازهاری تعدادی از مهره‌های مهم رژیم ولایت مطلقه پهلوی را قربانی کرد. از جمله ارتشبد نعمت نصیری رئیس ساواک، منوچهر آزمون، عبدالعظیم ولیان، داریوش همایون، غلامرضا نیک‌پی، و... هویدا نخست‌وزیر. دستگیری نویسندگان مطبوعات را هم شاهد بودیم.

در ۱۴ آبان ۱۳۵۷، پهلوی خود را مجبور دید که مستقیما با مردم صحبت کند. وی بعد از آخرین سخنرانی خود از تلوزیون ایران در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷، در سرگیجه‌گی آن روزها، در گفتگوی تلفنی تایید علی امینی را جویا می‌شود و از او تقاضای کمک می‌کند.

پهلوی به امینی می‌گوید: «با یه همچین دولتی [شریف امامی] که ما نمی‌تونستیم نظم برقرار بکنیم. آیا اون دولت می‌اومد دستور بده که هر کسی هست خوب بگیریم بزنیم؟ نمی‌گفت! چاره غیر از این نیست، یعنی مطمئن باشید.»

امینی هم نظر شاه را مبنی براینکه که چاره‌ای جز خشونت و خون‌ریزی و کشتار نیست، تایید می‌کند و می‌گوید: «بله بله متاسفانه بله!»

این هم سند دیگری از از دروغ بودن ادعای «شاه نمی‌خواست مردم خود را بکشد» وی حکومت غیرِنظامی شریف امامی را که ...نمی‌اومد دستور بده که هر کسی هست رو خوب بگیره و بزنه...، با حکومت نظامیان با نخست‌وزیری تیمسار غلامرضا ازهاری جایگزین کرد، که هر کسی هست رو خوب بگیره و بزنه...! ولی هرچه فراگیرتر شدن جنبشِ خودجوش مردم، استقامت و تلاش آن‌ها در خشونت‌زدایی، اسلحه را در دست سرکوب‌گران بی‌اثر کرده بود. یعنی درست همان واقعیتی که امروز شاهد آن هستیم!

به همین ترتیب است که رژیم در ساختن لاجوردی‌ها، و خلخالی‌ها، و سعید امامی‌ها، و سعید مرتضوی‌ها، و... و جانیانی دیگری مانند آن‌ها، در مقابل مردم علیل و ذلیل شده است. با اینکه رادان با جنایت‌هایش برای اثبات وفاداری به شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است» ترفیع گرفته و اکنون عالی‌ترین مقام انتظامی کشور است، ولی فشار افکار عمومی او را هم از تکرار جنایت‌های ۱۳۸۸، علیل و ذلیل کرده است. آن‌ها حتی از اجرایی کردن «قانون حجاب و عفاف»، که رژیم آن‌را «آخرین خاکریز!» خواند، نیز عاجز مانده‌اند. هیچ بعید نیست رژیم ولایت مطلقه فقیه هم مانند رژیم ولایت مطلقه پهلوی، او و امثال او را برای حفظ خود قربانی کند. یعنی همان کاری که پهلوی با نصیری‌ها و هویداها و... انجام داد! خانواده پهلوی هنگام فرار از ایران، سگ‌های خود را با خود از ایران خارج کردند، ولی خدمت‌گذاران وفادار خود را در چنگال خمینی و شرکا رها کردند!

گرچه قتل‌های دولتی (اعدام‌ها) زیاد هستند، ولی آمار اعدام‌های جرایم سیاسی مثل سابق نیست. امروزه شاهدیم که اعمال خشونت برای پوشش اجباری، به‌شکل قابل ملاحظه‌ای کمتر شده است، و این روزها که به سالگرد سوم قتل دولتی مهسا امینی نزدیک می‌شویم، ترس از دل بانوان ایران خارج شده، و به جان حجاب‌بان‌ها افتاده است.

موسیقی، و حتی کنسرت که حرام بود، حالا واجب شده، آن هم در خیابان‌ها!

واضح است که کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ نه تنها نتوانست ولایت مطلقه پهلوی را نگاه دارد، بلکه سقوط آن‌را شتاب بخشید. رژیم ولایت مطلقه فقیه هم مدت‌ها است که نتوانسته با مردم مقابله کند و سیر افول آن، مدتی است که در روند سقوط و خودبراندازی، به مراحلی بازگشت‌ناپذیر رسیده است. قدرت داخلی، هرچه ضعیف‌تر می‌شود!

قدرت‌های خارجی هم قدرت سابق را برای دخالت در امور ما ندارند. قدرت‌های خارجی برای چپاول منابع طبیعی ما احتیاج به یک «بدیل» وابسته دارند. ولی با صرف تمام بودجه‌های آن‌چنانی، و رانت‌های رسانه‌ای عظیمی که شاهد آن‌ها بوده‌ایم، بعد از حدود نیم قرن تلاش، بهترین مهرهٌ وابسته‌ای که توانسته‌اند بسازد، رضا پهلوی است!!! بهترین فردی که توانسته‌اند از هیچ و پوچِ ژنِ برتر، بر بکشند، بیش از یک طرفه‌ی ابوالکنجک نبوده است! آن‌ها هم از ساختن و پرداختن قدرت مطلوب خود برای حاکم کردن بر ایران، علیل و ذلیل بوده و هستند!

وابستگی و رجوع به قدرت‌ها برای رهایی از وضعیت موجود، و یا تلاش برای یافتن راه حل از طریق قدرت‌ها، ره به بی‌راهه می‌برد!

مردم ایران در شعاری پرشعور، در جنبشی خودجوش، منقلب‌تر شدند، و به‌طور خودانگیخته، در خیابان‌های حقیقی و مجازی، به فریاد گفتند:

«پشت به قدرت، روی به ملت»

علی‌رغم تاخیرهایی که اصلاح‌طلبان و نتانیاهو و پهلوی باعث شده‌اند، ولی به علت پافشاری ایرانیان در استقلال، و استقامت مردم در خشونت‌زدایی، جنبش خودجوش هرچه فراگیرتر می‌شود.

پشت به قدرت داخلی و خارجی:

اگر شعارِ اصلاح‌طلبیِ «رای من کو» در سال ۱۳۸۸، با محتوایی حقوقی‌تر، و به صورت «حقِ من کو» متبلور می‌شد، خود ما مردم ایران با اعمال حقِ حاکمیت ملی، طومار رژیم را مدت‌ها پیش، بسته بودیم!

اگر شعار «زن، زندگی، آزادی»، با محتوایی حقوقی‌تر، و به صورت «زن، زندگی، استقلال، آزادی» متبلور می‌شد، رضا پهلوی به هیچ وجه نمی‌توانست عمر رژیم دیکتاتوری ملاتاریا را طولانی‌تر کند، و خودبراندازی رژیم را به تاخیر بیاندازد.

اگر یک عده از «ایرانیان» برای نتانیاهو و شرکا با همراه کردن ترامپ و شرکا فرش قرمز پهن نمی‌کردند که به میهن ما تجاوز کنند، روند اعتراضات، به اعتصابات می‌کشید، و چه بسا که امروز خود ما مردم ایران موفق شده بودیم، با خشونت‌زدایی، گذاری صلح‌آمیز را به رژیم تحمیل کنیم.

-

ما مردم با اتحاد حول محور حقوق، با نفی انفعال و بی‌غمی، با پشت کردن به قدرت‌های داخلی و خارجی، با خشونت‌زدایی، ما مردم تمام «اشتباهات» شاه را به ملاتاریا تحمیل می‌کنیم.

علی صدارت

https://linktr.ee/sedarat



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy