دینزدگان
شوریدگان اوهام قدسی
آزادگیِ فرزندان خود را هم برنمیتابند
و آنان را سرافرازانه به قربانگاه میبرند
و دست دژخیمشان را هم سپاسگزارانه میبوسند
>
دینزدگان
شوریدگان اوهام قدسی
دیوانهی نبودناند
و بودن را، تنها ایستگاهی کوتاه
برای رسیدن به سرای خدایی میدانند
>
دینزدگان
شوریدگان اوهام قدسی
هر کاری را
هر کاری را
هر کاری را
برای رسیدن به آرمانهاشان روا میدانند
آنان از نوجوانان بمب میسازند
مدرسههای دخترانه را
بیهیچ پروایی بمباران میکنند
به روی زیبایی آسوده خطر اسید میپاشند
و چشم آزادی را به رگبار ساچمه میبندند
>
دینزدگان
شوریدگان اوهام قدسی
در بیمارستانها، کودکستانها
و حتا در آمبولانسها کمین میکنند
تا آسانتر بتوانند به آزادی شبیخون بزنند
>
دینزدگان
شوریدگان اوهام قدسی
با سِپَر جان بیگناهان پیش میروند
تا مدنیت دست از نبرد برکشد
و آنان آسانتر بتوانند آینده را بِرُبایند
و تخم دینشان را
در تمدنهای ویران شده بکارند
>
رضا فرمند
>