بخش اول
https://news.gooya.com/2025/08/post-100866.php
بخش دوم:
https://news.gooya.com/2025/08/post-100983.php
بخش سوم:
https://news.gooya.com/2025/08/post-101083.php
بخش چهارم:
https://news.gooya.com/2025/09/post-101174.php
بخش پنجم:
https://news.gooya.com/2025/09/post-101297.php
بخش ششم:
https://news.gooya.com/2025/09/post-101477.php
بخش هفتم:
https://news.gooya.com/2025/09/post-101596.php#disqus_thread
« در دورانی بسر میبریم که یکی از حساس ترین و خطرناک ترین زمانها پس از دوران جنگ جهانی دوم است و رهبران کشورهای غربی در این دوران، متاسفانه دارای کیفیتی ضعیف و بسیار بی کفایت می باشند و شخصیتهایی ناتوان و کوتاه بین هستند. در واقع زمانی که رهبرانی مانند اولاف شولتز، کایر استارمر، امانوئل ماکرون، فوندرلاین، رئیس اتحادیه اروپا، کایا کالاس، وزیر خارجه اتحادیه اروپا، را با دولتمردانی مانند دوگل، رئیس جمهور فرانسه، ویلی برانت، صدر اعظم آلمان، اولاف پالمه رئیس جمهور سوئد، انکر یوگنسن، نخست وزیر هلند، در دهه های اول بعد از جنگ جهانی دوم مقایسه می کنیم در واقع مقایسه فیل می شود و فنجان.»
**********
جنگ اقتصادی بر علیه روسیه
در راستای حمایتهای بزرگ نظامی- اقتصادی به اوکراین، بیسابقه ترین تحریمها در تاریخ تحریمها بر علیه روسیه انجام شد. در کل، 16 هزار و پانصد تحریم بر ضد روسیه اعمال شد. غرب بر این باور بود که این تحریمها کمر اقتصاد روسیه را خواهد شکست. (190) گونه ای که جو بایدن اعلام کرد که روبل، پول روسیه را (واحد پول روسیه) را به خورده سنگ/turning ruble into rubble تبدیل خواهد کرد. ( 191)
بایدن و دیگر سران غرب بر این باور بودند که ترکیبی از حمایت گسترده نظامی از اوکراین و سهمگین ترین تحریمهای تاریخ، نه تنها کار پوتین را تمام خواهد کرد، بلکه، همانگونه که کایا کالاس/Kaja Kallas نخست وزیر سابق استونی و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا 'گفته بود، سبب ساز تجزیه روسیه خواهد شد. (192)
در واقع، سیاستمداران غرب، همانگونه که بسیاری مانند اواریست بارتولو/Evarist Bartolo سیاستمدار کشور مالت و وزیر خارجه سابق اتحادیه اروپا طرح کرده اند، هنوز با تحولات در حال انجام جهان و رشد و ترقی جهان اکثریت/ جنوب خود را وفق نداده اند و در دوران زمانی که بر دنیا حکومت می کردند بسر می برند. (193)
اینگونه بود که بقول جو بایدن:
«ما (آمریکا) قدرتمند ترین کشور در تاریخ بشریت می باشیم.» (194)
نتیجه اینکه، غرب بر این باور بود که زمانی که چنان تحریمهایی را به روسیه می بندد و از آنجا که هنوز خود را مرکز قبله عالم می دانست، بر این باور بود که بقیه دنیا سمعا و طاعتا گفته و از آن پیروی خواهند کرد. ولی ترکیبی از خشمگین بودن از دورویی نهادینه شده در غرب و نیز فرصت طلبی و استفاده از فرصتی که تحریمها در اختیار دیگر کشورها گذاشته بود، نه تنها برنامه غرب را به شکست کشاند، بلکه اروپا را دچار رکود و بحرانهای سخت اقتصادی کرد.
توضیح اینکه، تحریم اقتصادی روسیه از طرف غرب، این امکان را به کشورهایی مانند چین داد تا نفت را با تخفیف از روسیه بخرند. (195) یعنی همان کاری که چین با ایران انجام داده است. (196)
دیگر اینکه کشورهای «جهان اکثریت/جهان جنوب» که 88 درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند، مشاهده کردند که چگونه آمریکا با نقض قوانین بین المللی و با بهانه ای دروغین به عراق حمله کرد و آمریکا و دیگر کشورهای ناتو، با نقض همین قوانین به یوگسلاوی و لیبی حمله و رژیمهای این کشورها را سرنگون و آنها را ویران کردند و اسم آن را دخالت بشردوستانه گذاشتند. بنابر این وقتی کشورهای عضو ناتو در واکنش به حمله نظامی روسیه به اوکراین که با نقض همین قوانین بین الملل انجام شد ناگهان جیغ بنفش کشیدند که روسیه این قوانین را نقض کرده است، با وجودی که 141 کشوردر مجمع عمومی سازمان ملل این حمله را محکوم کردند. (197) ولی در تحریمهایی که در تاریخ بیسابقه بود، شرکت نکردند. این عدم شرکت و در وضعیتی که کشورهای بریکس که روابط بازرگانی خود را با روسیه حفظ کرده بودند نه تنها به عنوان تحریم شکن عمل کردند و در نتیجه غرب را سنگ روی یخ کردند، بلکه رئیس بانک مرکزی روسیه الویرا نبیولینا/Elvira Nabiullina در چنین شرایط خطیری توانایی شگرفی در مدیریت اقتصاد روسیه را از خود بروز داد. (198)
و اینگونه، از فرصتی که تحریمها ایجاد کرده بودند استفاده و با معرفی و اجرای اقتصاد کینزی (ترکیب مناسبی از سرمایه گذاری دولتی و خصوصی) از نوع نظامی آن به موفقیتهای غیرقابل انتظاری دست یافت. توضیح اینکه، ترکیبی از تحریم اقتصادی و جنگی که به جنگ فرسایشی تبدیل شده بود، قرار بود که کمر ارتش و اقتصاد و جامعه روسیه را بشکند. ولی بعد از شوک اولیه، وضعیت بر عکس شد، بطوری که در حال حاضر بنا بر آمار بانک جهانی، از منظر «شاخص قدرت خرید/PPP» اقتصاد روسیه، اقتصادهای آلمان و ژاپن را نیز پشت سر گذاشته است و به چهارمین اقتصاد جهان تبدیل شده است. (199) این در حالیست که اروپا در اثر شرکت فعال خود در تحریم روسیه، دچار رکود اقتصادی شده است. (200)
انفجار لوله های گاز نورث استریم
البته علت دیگر این رکود، بخصوص در آلمان، انفجار لوله های گاز نورٍث استریم می باشد. انفجاری که بنا بر تحقیقات یکی از معتبرترین ژورنالیستهای آمریکایی، سیمور هرش/ Seymour Hersh به دستور جو بایدن انجام شد. (201) جو بایدنی که قبل از حمله روسیه به اوکراین و در حالی که در کنار صدر اعظم آلمان، شولتز ایستاده بود، علنا اعلام که که مانع ورود گاز روسیه به آلمان خواهد شد:
«اگر روسیه حمله کند ... دیگر نورث استریم 2 وجود نخواهد داشت. ما به آن پایان خواهیم داد.»
و زمانی که از او سوال شد که چگونه اینکار را انجام خواهید داد، پاسخ داد:
«به شما قول می دهم، ما قادر به انجام آن خواهیم بود.» (202)
بعد از انفجار لوله ها، وزیر سابق خارجه لهستان، رادوسلو سیکورسکی/Radoslaw Sikorski در زیر عکسی از انفجار و خروج گازها از دریا، در تویت نوشت:
«سپاس آمریکا» (203)
ولی بعد که متوجه شد که بند را آب داده است، بسرعت آن را پاک کرد.
روانشناسی زیر سلطه در اروپا
مشاهده اینکه، بایدن در کنار صدراعظم آلمان، شولتز، بایستد و صریحا بگوید که جلوی صدور گاز نورٍث استریم را خواهد گرفت و شولتز بجای اینکه به بایدن بگوید که چنین تهدید کردنی نقض حاکمیت آلمان می باشد و آلمان از حق حاکمیت خود دفاع خواهد کرد، سکوت پیشه کند. بدتر، بعد از اینکه آمریکا، لوله گاز آلمان را منفجر و اینگونه صدمات شدیدی به اقتصاد آلمان وارد کرد، به یاری آمریکا بشتابد و کوشش کند تا مسئولیت انفجار لوله گاز را نه آمریکا، که در مرحله اول، روسیه را متهم به منفجر کردن لوله ها دانست.(204)
ولی داستان آنقدر مضحک بود و اینکه روسیه که براحتی می توانست گاز را در لوله قطع کند، دچار چه شدت از بیخردی شده بود که متوسل به منفجر کردن لوله ای که بیش از 15 میلیارد یورو هزینه بر داشته بود و خود را از اهرمی که برای فشار آوردن بر علیه آلمان و اروپا استفاده کند، محروم کند؟
نتیجه اینکه داستانی دیگر ساخته شد و اینکه چند اوکراینی بگونه ای سر خود لوله های عظیم و ضخیم گازی را در صد متری زیر دریا منفجر کرده اند. یعنی عملیاتی سخت پیچیده که به پیشرفته ترین امکانات و ماهرترین غواصان نیاز داشته است را چند اوکراینی با یک قایق کوجک انجام داده اند و برای اینکه نشان بدهد در اینکار جدی است، درخواست دستگیری یک اوکراینی را کرد. (205)
با اینحال، تحقیق آنقدر کند می رود که روسیه، آلمان را متهم می کند که در انجام تحقیقات خود برای یافتن متهمان واقعی انفجار جدی نیست. (205) ولی فقط این آلمان نیست که بیشترین کوشش را در حمایت کردن از مسئول واقعی خرابکاری، انجام می دهد. بلکه دانمارک هم بعد از نزدیک سه سال تحقیق، پرونده را بدون اعلام نتیجه می بندد. (206) در پی دانمارک، سوئد هم پرونده تحقیق را بدون اعلام نتیجه میبندد. (207) یعنی دو کشوری که انفجار در مرزهای آبی آنها انجام شده است، نیز به یاری آلمان شتافته تا خطاکار اصلی شناسایی نشود.
ولی فقط دستگاه سیاسی و قضایی این کشورها نیستند که کوشش در پنهان کردن عاملین این عملیات تروریستی می کنند، بلکه، رسانه های اصلی نیز نقش بسیار مهمی را در این پنهان کردن و سپر حمایتی برای عامل انفجار ایجاد کردن، بازی می کنند. برای مثال، روزنامه نیویورک تایمز که در طول سالها بیش از 500 تحقیق سیمون هرش را منتشر کرده است از انتشار تحقیق او در باره این انفجار و چگونگی انجام آن، سر باز می زند و زمانی که هرش، از طریق رسانه های اجتماعی تحقیق را منتشر می کند، تمامی رسانه های اصلی در غرب و بخصوص در آلمان تحقیق را سانسور می کنند. (208)
به سخن دیگر، پرونده عظیم ترین عملیات تروریستی آمریکا بر علیه یکی از مهمترین زیر بناهای اقتصادی در اروپا، نه تنها با همکاری موثر، دستگاه قوه مجریه و مقننه و قضایی آلمان و کشورهای همسایه، بلکه با همکاری موثر رسانه های غربی، بخصوص رسانه های آلمانی بسته می شود. تا چه زمان باز شود.
روانشناسی زیر سلطه نخبگان سیاسی اروپا
قبل از حمله روسیه به اوکراین، بسیار انتظار می رفت که یکی از کشورهای اروپایی، بخصوص فرانسه و آلمان، با اعلام اینکه وارد کردن اوکراین به ناتو را وتو خواهند کرد و اینگونه، حتی اگر به عضویت در آوردن اوکراین در ناتو از طرف پوتین بهانه ای بیش نبود، این بهانه را از دست او خارج می کردند. در آن زمان کاملا معلوم بود که در صورت حمله روسیه، بعد از اوکراین، این کشورهای اروپایی می باشند که بیشترین خسارت به اقتصاد آنها وارد خواهد شد و شاهد تکرار افغانستان و اینبار در اروپا خواهند بود. بنابر این عقل متعارف و عمل از منظر منافع ملی ایجاب می کرد که حتی با به چالش کشیدن آمریکا، از عضویت اوکراین در ناتو جلوگیری کنند. این در حالی بود که آمریکا که همیشه بوسیله دو اقیانوس و دوری از اروپا، نه تنها خطری این کشور را تهدید نمی کرد، بلکه هم لابی های اسلحه سازی به هدف خود می رسیدند و هم اروپا را مجبور می کرد تا گاز آمریکا را، چند برابر گازی که از روسیه می خرید بخرد. (209)
ولی سوال این است که چگونه اینگونه نشد و چرا رهبران غرب منافع آمریکا را به منافع ملی خود ترجیح دادند؟ پاسخ به یافتن این سوال بود که اینجانب را به این نتیجه رساند که روانشناسی زیر سلطه مختص به بسیاری از کشورهای جنوب نبوده است و اروپا نیز در رابطه با آمریکا دچار چنین روانشناسی شده است. اینکه چگونه اینگونه شد، نیاز به بحثی جداگانه دارد.
دیگر اینکه در رابطه با جنگ اوکراین، یعنی جنگی که هیچ نیازی به انجام آن نبود و مانند اکثر جنگها، حمافتهای یک یا دو طرف سبب ساز جنگ شد، به عنوان فردی که حدود 40 سال است در غرب زندگی کرده و سیاستهای داخلی و خارجی، بخصوص در انگلستان و دیگر کشورهای غربی را عموما تعقیب کرده، به این نتیجه رسیدم در دورانی بسر میبریم که یکی از حساس ترین و خطرناک ترین زمانها پس از دوران جنگ جهانی دوم است و رهبران کشورهای غربی در این دوران، متاسفانه دارای کیفیتی ضعیف و بسیار بی کفایت می باشند و شخصیتهایی ناتوان و کوتاه بین هستند. در واقع زمانی که رهبرانی مانند اولاف شولتز، کایر استارمر، امانوئل ماکرون، فوندرلاین، رئیس اتحادیه اروپا، کایا کالاس، وزیر خارجه اتحادیه اروپا، را با دولتمردانی مانند دوگل، رئیس جمهور فرانسه، ویلی برانت، صدر اعظم آلمان، اولاف پالمه رئیس جمهور سوئد، انکر یوگنسن، نخست وزیر هلند، در دهه های اول بعد از جنگ جهانی دوم مقایسه می کنیم در واقع مقایسه فیل می شود و فنجان. حتی در زمان حمله بوش پسر به عراق هم، اروپا شخصیتهایی داشت که حاضر نشدند دستیار آمریکا در حمله شوند. که مهمترین آنها، ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه بود که وزیر خارجه او دومینیک دو ویلپین/Dominique de Villepin و سخنرانی تاریخی او در شورای امنیت بود. (210) اینگونه آمریکا متوجه شد که اگر بخواهد به حمله خود به عراق پوشش قانونی بدهد، فرانسه و روسیه آن را وتو خواهند کرد. (211)
به ناچار، آمریکا در حمله خود به عراق نتوانست از پوشش قوانین بین الملل استفاده کند.
البته هشدارها (212) از بی کفایتی رهبران قبلا داده شده بود (213) و به عنوان یکی از علل اصلی که غرب دچار غروب تمدنی و سر بر آوردن دوباره فاشیسم شده است. (214)
در این رابطه است که مدتی قبل برای اولین بار با اصلاح kakistocracy آشنا شدم. یان اوبرگ/Jan Oberg یکی از روشنفکران معروف جنبش صلح طلبی در سوئد در توصیف رهبران غرب این توصیف را بکار برد که به معنی حکومتهایی که بدست بی کفایت ترین و بی لیاقت ترین افراد اداره می شود است. (215)
و مکرر در نوشته ها و مصاحبه هایش تکرار می کرد. اصطلاحی که کم کم بازتکرار آن را از زبان دیگر متفکران غرب می شنوم. اینکه چگونه غربی که زمانی خود را نقطه اوج «عقلانیت محض» می دانست اینچنین فروکش کرده است و حتی قادر به بکارگیری «عقلانیت متعارف» برای تشخیص منافع خود نیست نیاز به تحقیقی دیگر دارد.
در هر حال، در اینجا می شود صحت سخن معروف منصوب به هنری کیسینجر را دید:
«دشمن آمریکا بودن می تواند خطرناک باشد، ولی دوست آمریکا بودن کشنده است.»(216)
(191)
https://www.cbsnews.com/news/ruble-rebound-price-after-sanctions/
(192)
https://www.youtube.com/watch?v=1Jw999EuNpM
(193)
https://www.youtube.com/watch?v=7tSP-EBg7mo
(194)
https://www.instagram.com/reel/CydoR_UN0cd/
(195)
(196)
(197)
(199)
(200)
(201)
https://seymourhersh.substack.com/p/how-america-took-out-the-nord-stream
(202)
https://www.youtube.com/watch?v=OS4O8rGRLf8
(203)
(204)
(205)
(206)
https://www.bbc.co.uk/news/world-europe-68401870
(207)
(208)
https://www.wsws.org/en/articles/2023/02/24/jukk-f24.html
(209)
(210)
https://en.wikisource.org/wiki/French_address_on_Iraq_at_the_UN_Security_Council
(211)
(212)
(213)
(214)
https://www.eurointelligence.com/column/why-the-west-is-in-decline
(215)
https://oberg.life/tag/kakistocracy/
(216)
https://www.goodreads.com/quotes/12061497-henry-kissinger-said-in-1968-word-should-be-gotten-to

دینزدگان، رضا فرمند