Saturday, Sep 20, 2025

صفحه نخست » آن‌گاه که مکانیسم ماشه کشیده شد؛ آیینه تاریخ از شکوه امپراتوری تا انزوای امروز، پارسا زندی

zandi.jpgطلوع دوباره‌ سایه تحریم‌ها

چون‌صبح تلخ روزی که آفتاب امید در افاق دیروز ما نیم‌سوخته شد، خبرفعال شدن «مکانیسم ماشه» بر تکه کاغذ جهان نقش بست و بار دیگر سایه‌ تحریم‌ها بر پیکر ملت ما افتاد. گفته‌اند که قطعنامه‌های شورای امنیت از روز یک‌شنبه پنجم مهر۱۴۰۴ دوباره بازخواهد گشت؛ خبری که نه تنها پرونده‌ای حقوقی ا‌ست، که آیینه‌ای است زشت و لطیف از آنچه در چهار دهه و هفت سال گذشته بر این دیار رفته است.


آیینه دیروز: وابستگی پهلوی به غرب


ایران ما روزگاری بود که نام او در گوش جهان، چون نغمه‌ای باشکوه طنین‌انداز می‌شد؛ سرزمینی که بزرگ‌ترین امپراتوری‌ها را می‌ساخت و تمدّن را به آداب خرد و عدالت پیوند می‌زد. امروز اما، این خاک سترگ گرفتار تفرق درونی و خودنابودی شده است.

و اینک انصاف باید داد: اگرچه نقد امروز بر کارنامه‌حاکمان کنونی است، اما یادآوری دیروز نیز واجب است. رژیمِ گذشته ــ پهلوی ــ نیز از بیراهه‌ی سرسپردگی به غرب برکنار نبود. آنان با جامه‌ای مدرن، اما بی‌ریشه، عزت ملی را در گرو دستوربیگانگان نهاده ودند؛ نفت و ارتش را به پای قدرت‌های فرنگی ریختند و استقلال را در برابر لبخندی از آن‌سوی اقیانوس فروختند. چه جای فخر است حکومتی که با همه درخشش ظاهری، در بنیان، زنجیر وابستگی را بر گردن ملت بست؟

امروز ما: چند دولت در دل یک دولت

حکومت امروز می‌پندارد با فریاد و فخر کهن می‌تواند بی‌تدبیری پیوسته را پنهان کند، اما در نهایت مجبور می‌شود دست پُر از ناخوشی به سوی کسانی دراز کند که زمانی استقلال این مرز و بوم را دریغ داشتند.
۴۷ سال گذشته نشان داد که دستگاه‌های متعددتصمیم‌گیر در درون حکومت، به‌جای آن‌که چون دست‌هایی هماهنگ بخشی از تن باشند، هر یک انگشت خود را در چشم ملت فرو کرده‌اند و سرانجام کاخ ملت را به دست بیگانه سپرده‌اند.

شرم تاریخی: دست دراز به سوی غارتگران دیروز


تاریخ بیهقی‌وار باید بنویسد که هرگاه زمامداران از خرد تهی شدند، خارجیان آمدند و با دست قدرت، نه تنها قلمرو را بخشیدند، که نفس استقلال را به حراج گذاشتند. چه در عهد گذشته که در سایه‌ بیگانگان فرمان می‌بردیم، چه امروز که به‌نام استقلال، ما را در انزوای مرگبار فرو برده‌اند، حکایت یکی است: بی‌تدبیری اندرونی، و دست دراز به سوی بیگانه.


ریشه‌های شوربختی


سرِّ این همه شوربختی را باید در سه ریشه جست:
۱. پراکندگی قدرت در چارچوب حکومت که «چند دولت در دولت» ساخته است.
۲. خودبزرگ‌بینی بی‌پایه‌ای که جای سیاست خردمند را به نمایش خشونت و شعار سپرده.
۳. بی‌اعتنایی مستمر به سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی که مردم را در فقر و فراموشی فرو برده است.


حکمرانی که نتواند میان منافع ملی و غرض گروهی تمییز بگذارد، دور از خرد است و چون فرمان روزگار نداند که کشتی کشور را چگونه از میان گرداب بگذراند.


سه راهی سرنوشت


بنا بر آنچه اکنون در افق پیداست، سه راه پیش روست:
• نرمش عملی و بازگشت به میز گفتگو؛


• واکنش نمادین و ادامه‌ منازعه در حد حفظ شرافت دیپلماتیک؛


• تندی خطرناک و انزوای مرگبار که می‌تواند کشور را از پیمان‌ها بیرون کشد و به ویرانی بکشاند.


پند سعدی و آیینه بیهقی؛ عبرت فردا از امروز


سعدی در گلستان می‌گوید: «پند شنیده ز دل شنوا خوردن باید». اگر بخواهیم که این سرزمین بار دیگر نفس آزادی و شکوفایی بکشد، باید نخست از خود آغاز کنیم: شفافیت حکمرانی، وحدت کلمه در تصمیم‌گیری کلان، و پذیرش این واقعیت که عزت ملی با بستن در دیوارها به‌دست نمی‌آید، بلکه با بازکردن در خرد و گفتگو است که حاصل می‌شود.


تاریخ، همچون آیینه‌ای بزرگ است که هم بزرگی‌ها را بازگو می‌کند و هم کوچکی‌ها را. اگر ما امروز به تکرار خطا ادامه دهیم، آیندگان خواهند نوشت که مردمان این دیار چگونه اجازه دادند که میراث مردان بزرگ ــ از کوروش تا حافظ ــ در سایه‌ی کوتاهی فراز و تصمیم‌های نابجای حاکمان، کم‌رنگ شود. اما اگر خرد و صداقت بار دیگر بر ما چیره شود، این خاک قادر است که چون روزگاران واپسین، دوباره آهنگ عظمت زند و صداهای اهل خرد را در سراسر گیتی طنین‌انداز کند.

------------------
پایان سخن:


هر حکومتی که بنیاد خاک تاریخی را از ریشه بکند، بداند که نامش در لوح زمان چونان عار خواهد ماند؛ چه آن رژیم گذشته که استقلال را به پای غرب نهاد، و چه این حکومت امروز که انزوا را به جان مردم انداخت.
و هر ملتی که بخواهد زنده بماند، باید نخست به خود بازگردد، نه به کسانی که دیروز یا امروز، ما را به زنجیربی‌خردی کشیده‌اند.


پارسا زندی (مشاور حقوقی)




Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy