روز پنجشنبه ۲۸ اوت ۲۰۲۵، سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا در نامهای به شورای امنیت روند ۳۰ روزه سازوکار مکانیسم ماشه برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل را فعال کردند. بر اساس نامهٔ ارسال شده به شورای امنیت سازمان ملل متحد، فرانسه، آلمان و بریتانیا از نظام ولایت فقیه خواستند تا برای حل نگرانیها دربارهٔ برنامه هستهایاش در دیپلماسی سازنده مشارکت کند. در این نامه قید شد: «سه کشور اروپایی متعهد هستند از تمام ابزارهای دیپلماتیک موجود برای تضمین اینکه ایران هرگز به سلاح هستهای دست نیابد، استفاده کنند.»بدین ترتیب، شورای امنیت می بایستی ظرف ۳۰ روز دربارهٔ ادامهٔ تعلیق تحریمهای ایران رأیگیری کند. تصویب این قطعنامه به حداقل ۹ رأی موافق و وتو نشدن آن از سوی اعضای دائم شورای امنیت یعنی آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه نیاز داشت.شورای امنیت در جمعه 19 سپتامبر 2025 برابر با28 شهریور 1404درباره بازگشت تحریمها رایگیری کردو در جریان رأی گیری در شورای امنیت سازمان ملل، ۹ کشور به قطعنامهای که خواهان تمدید تعلیق تحریمهای بینالمللی علیه ایران بود رأی منفی دادندو این قطعنامه در چارچوب استفاده کشورهای غربی از مکانیسم ماشه به جریان افتاد.
به این ترتیب همه قطعنامههای تحریمی که پس از توافق برجام و در چارچوب قطعناه ۲۲۳۱ تعلیق شده بود میتوانند احیا میشوند، اگر ظرف ۸ روز آتی که هنوز مهلت یک ماهه مکانیسم ماشه به پایان نرسیده بین ایران و کشورهای اروپایی توافقی بر سر پرونده هستهای به دست نیاید !
خوانندگانی چند در کامنتهایی که در سایت انقلاب اسلامی در هجرت در ذیل وضعیت سنجی های نگاشته شده از طرف اینجانب نوشته اند از اینجانب خواسته اند مکانیسم ماشه را تعریف کنم و توضیح دهم که زمینه این مکانیسم ماشه چگونه بوجود آمد و چه اثراتی بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل برای مردم ایران دارد؟
از اینرو در این وضعیت سنجی به بررسی مسبب اصلی وضع شدن مکانیسم ماشه علیه ایران همانا قرارداد خائنانه وین و برجام که در دوران حسن روحانی و با مسئولیت وزیر امورخارجه آن دولت محمد جواد ظریف و هیات مذاکره کننده منعقدشد و زمینه اعمل مکانیسم ماشه را علیه ایران فراهم کرد می پردازم و به تعریف وعلل فعال شدن مکانیسم ماشه و خطرات و عواقبی که فعال شدن مکانیسم ماشه بعلت محرز شدن بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، مردم ایران را تهدید می کند ،می پردازم :
شایان توجه است که از ابتدا دو نوع مخالفت با برجام وجود داشته است :
یکی از سوی مسئولانی در نظام ولایت فقیه که سود آوران ادامه تحریمها و سوداگران تحریمها هستند وبویژه داردسته جلیلی که مایل بودند مذاکره با غرب تنها در اختیار آنها باشد . و خود در مذاکرات پنهانی که با امریکا در عمان داشتند و شکست خوردند و مسببین اصلی وضع تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل بودند . می دانیم که پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران درست ۲۰ سال پیش از سوی «شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی» در وین، به «شورای امنیت سازمان ملل متحد» در نیویورک ارجاع شد. آژانس میگفت با تداوم خودداری ایران از همکاری، در موقعیتی نیست که بتواند وظایفش را در برابر جمهوری اسلامی انجام دهد.این تحریمها در دوره احمدی نژآد علیه ایران وضع شد.و موضع احمدی نژاد در آنزمان اساده لوحانه این بود که این قطعنامه های" کاغذ پاره ای "بیش نیستند !همان زمان اینجانب در تحلیلی بودجه های دوران احمدی نژاد حتی در عنوان آن تحلیلهای هشدار میدادم که ترکیب این بودجه بندی نشان از قصد این دولت و در کل نظام ولایت فقیه در شکستن توان و بنیه اقتصادی ایران در قبال تحریمها را دارد.( *1)
اما دولت روحانی در واقع برای شروع مذاکره مستقیم با امریکا و یا بقول روجانی "کدخدای ده " روی کار آمد (* 2)
یعنی در واقع امر دولت روحانی و مسئولین مذاکره دولت وی ( تیم ظریف و عر اقچی ) به اصطلاح آمدند ابرو را درست کند (یعنی تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل را بردارند که بر اساس قطعنامه 2231 نیز بعلاوه کسب 12 میلیارد دلار دریافت پول از آمریکا هم در این زمینه موفق شدند) ولی چشم را هم کور کردند ( تحمیل قرارداد برجام به ملت ایران و به زیر تعهدات 19 گانه بردن مردم ایران و نیز زمینه سازی امکان بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل) که مسلما در روابط قوایی که نظام از موضع ضعف بپای مذاکره رفته بود یک نوع تسلیم و تعظیم در برابر زورگویی قدرتهای 5+1 بود .
در واقع بجای اینکه نظام ولایت فقیه تن به حقوق ملی و پذیرش حقیقت بدهد و اقرار به این واقعیت کند که ماهیت نظام نیازمند ساختن بحران هسته ای و ادامه آن است و ایران به هزاران دلیل نیازمند غنی سازی نیست ولی به آن برای ادامه بحران سازی نیازمند است ،بعلت ماهیت استبدادی خود با تن ندادن به واقعیت ،وطن و مردم کشور را با بحران سازیهای پیاپی به مرز سقوط نزدیک کرده و می کند و در توازن قوایی نا برابر وارد مذاکره با قدرتهای 5+1 شد و در نتیجه قرارداد برجام را زیر بار رفت که اکنون مردم ایران بایستی تاوان عواقب آنرا بپردازند.
پاز اینرو یک خط فکری هم در اپوزیسیون نظام آنهم بر مبنای باور به حقوق ملی و باور به این امر وجود داشت و دارد که معتقد است اصراررژیم ولایت فقیه بر غنی سازی اورانیوم نه ارتقاء فن آوری ایران و نه بر آوردن نیازی از ایران است ،بلکه بهانه غنی سازی تنها مستمسکی است برای ادامه بحران که ماهیت نظام ولایت فقیه برای ادامه عمر خود و پیش بردمقاصدش بدان نیاز دارد. و به به نقد صریح سیاستهای خانمانسوز درو دولت احمدی نژاد و روحانی در باره برنامه های هسته ای رژیم منجمله تسلیم نامه برجام پرداختند و با اینکار خدمت بزرگی به شفاف سازی قرارداد های ناقض اصول استقلال ایران کردند. این منتقدان مستقل از نظام متاسفانه در دوران به تصویب رسیدن برجام در اپوزیسیون تعدادشان بسیار اندک بودند .آقای بنی صدر و فعالان سیاسی رهرو راه استقلال و آزادی و نزدیک به خط فکری ایشان از منتقدان اصلیاین سیاستهای خانمانسوز رژیم منجمله تسلیم نامه برجام بودند. آقای بنی صدر در نوشته ها و هم در مصاحبه های خود اولین منتقد برجام در اپوزیسیون بودند که بدرستی و بصراحت تمام همه ندهای برجام را نقد کردند وخطرات تعهدات سپرده شده از طرف مردم ایران و نیز خطرات مکانیسم ماشه را خطاب به مردم ایران هشدار پیاپی دادند . ایشان گفتند در خفت بار بودن قرارداد برجام همین بس که در بند 27 این تسلیم نامه آمده است که این توافق نامه در مورد هیچ کشور دیگری بکار نخواهد رفت و جزء حقوق بین المللی نخواهد آمد و هرگز سابقه حقوقی برای هیچ کشوری نخواهد شد ! جز ایران!
همچنین پروفسور مهران مصطفوی نیز در نوشته ها و مصاحبه های متعدد خطرات برجام را تذکر داده و بر این امربطور مرتب تصریح کرده اند که:"سالهای طولانی است که پیدرپی هشدار میدهم که غنیسازی اورانیوم در ایران کوچکترین توجیهی ندارد. اصلاً نیازی نبود که برای تهیه انرژی از انرژی هستهای استفاده کنیم. حتی در صورت راهاندازی نیروگاه بوشهر، ایران نیازی به راهاندازی صنعت غنیسازی نداشت. اصولاً برای هیچ کشوری بهصرفه نیست که برای یک یا حتی چند نیروگاه هستهای، صنعت غنیسازی راه بیندازد. زمانی این کار بهصرفه است که حداقل حدود ۱۰ نیروگاه هستهای فعالیت کنند. مهمتر اینکه ایران معادن اورانیوم کافی ندارد و مجبور است برای غنیسازی، اورانیوم وارد کند..معادن ایران نیز حتی پاسخگوی نیاز یک نیروگاه هستهای نیست. نتیجه اینکه غنیسازی اورانیوم در ایران کوچکترین توجیهی ندارد؛ چنانکه جمهوری اسلامی طی ۱۵ سال گذشته اورانیوم را غنی کرده اما تاکنون حتی از یک گرم آن نیز استفاده نشده است. بدون اغراق عرض میکنم که راهاندازی صنعت غنیسازی، بزرگترین فاجعه اقتصادی تاریخ معاصر ایران است. ما باید به مسئله غنیسازی از دید حقوق ملی و نیازهای وطن بنگریم. اینکه آمریکا زور میگوید یا اسرائیل صدبار بدتر خدعه میکند مسلم است؛ اما ما نباید در واکنش به رفتارهای این کشورها، دنبال راهحل باشیم."
اینجانب نیز آنزمان در مقالات متعدد منجمله در طی مقاله ای دو بخشی (*3)در تاریخ 13.05.1394 تحت عنوان "برای حفظ نظام در تسلیم نامه ، ایران را تحت قیمومت در آورده اند /بخش ۱ و بخش 2 " به نقد تعدات 19 کانه ای که نظام ولایت فقیه از قول مردم ایران سپرده است پرداختم و
اکنون که خطرات عملی شدن مکانیسم ماشه روشن و واضح است مقدتا یاد آور شوم که اینجانب موارد زیررا برای اینکه در تاریخ نگویند کسی از اپوزیسیون ایران نبود که بموقع مضرات بیشمار قرارداد برجام را به مردم یاد آور شود ، در مورد توافقنامه برجام تصریح و هشدار گونه زنهاردادم که :
1-این توافق نامه بصراحت ناقض صریح استقلال ایران است .ممنوعیت سخن گفتن و نقد نوشتن درباره تسلیم نامه وین خود بزرگترین دلیل بر این نقض است.
2-این تسلیم نامه حکم یک قرارداد استعماری منتهی در قرن 21 را دارد !
3-نظام ولایت فقیه با فراهم آوردن زمینه محتوای این مذاکره و در انتها پذیرش آن ،ایران را تحت قیمومت امریکا و سایر قدرتهای جهانی در آورده است !
4-این تسلیم نامه از هر دو سوی مذاکره کنندگان به قصد و نیت متعین کردن آینده ایران وشکستن مقاومت مردم ایران در همه ابعاد اقتصادی ، سباسی و نظامی نگاشته شده است.
5-این توافق نامه سند تسلیم کردن ایران در برابر خرید تضمین بقای نظام ولایت فقیه است.
6- متن این توافق نامه سند تسلیم کردن ایران وخیانت به حقوق ملی در قبال دریافت ما به ازایی چون چشم پوشی از طرح براندازی رژیم جمهوری اسلامی توسط قدرتهای خارجی طرف مذاکره می باشد واز این لحاظ نیز هم جنس و هم سنخ قرار داد ترکمن چای است واز آنجا که قدرت فی نفسه مذبذب و عهد ناشناس است ؛ سرنوشت قذافی نمونه ای روشن بر کوتاه مدت بودن عمر چنین تضمیهایی توسط قدرتهای خارجی است.
7-نفس این قرارداد ،هم امنیت سیاسی و نظامی وهم برخلاف تبلیغات دولت روحانی امنیت اقتصادی ایران را شدیدا بخطر می اندازد .چرا که قدرتهای خارجی طرف توافق با مکانیسم ماشه و نگاه داشتن شمشیر داموکلس خطر هر روزه بازگشت تحریمها ، زمینه و امکان تولید محور شدن اقتصاد ایران و قوت گرفتن بنیه تولید ایران را سلب می کنند و حتی به گفته اوباما در کنفرانس تلفنی 30جولای 2015: "ایران تحت شدیدترین بازرسیها در تاریخ خواهد بود.وحتی با رفع تحریمها، انها برای رسیدن به جایی که اگر تحریمها اصلا نبود میرسیدند، 20 تا 22 سال زمان میخواهند."
8-متن تسلیم نامه وین زمینه ادامه خسارات مالی بحران هسته ای را بدنبال دارد. آنهم بعلت هزینه دار بودن نگاهداری اسکلتی بی مصرف و فرسوده ازتاسیسات هسته ای همچون هزینه هایی که بابت نگاه داری 5600سانتریفور نا کارآمد نسل اول ایجاد میشوند ونیز هزینه اقدامات محو و اسقاط تأسیسات هسته ای از قبیل قلب راکتور اراک و حذف دو سوم سانتریفیوژها و زیرساختهای مربوطه ... و به اقرار آقای صالحی عضو هیات مذاکره کننده منصوب خامنه ای و دولت روحانی در گزارش به مجلس نظام :"هنگام خاموش کردن سانتریفیوژها با 50 درصد خرابی مواجه می شویم و 30 درصد آنها هنگام جابجایی از بین خواهند رفت. " یعنی در مجموع 80 در صد سانتریفیوژ ها از بین می روند و همه خسارتها ی دو جانبه (یک بار بابت ابتیاع انها انهم چند برابر گرانتر از قیمت خرید و یک بار بابت اسقاط آنها طبق تعهد برجام ) نیز بپای ملت ایران نوشته می شوند.
9-متن تسلیم نامه بخوبی روشن می سازد که رابطه قوای بر قرار شده بین قدرتهای خارجی و جمهوری اسلامی رابطه ای یک طرفه بوده که در آن قدرتهای خارجی آمر و جمهوری اسلامی مامور بوده اند.وحتی بر اساس مفاد توافق نامه ،طرف ایران حق اعتراض به گزارشهای بازرسان این قدرتها و نیز آژانس را نداشته و مکانیزم بازگشت تحریمها هم در صورت اعتراض و ادعاهای قدرتهای طر ف مذاکره وهم در صورت اعتراض ازطرف ایران صورت می گیرد! یعنی در هردو حالت ایران بازنده است!
10- تحریم تسلیحاتی ایران با توجه به وضعیت منطقه و اتحاد اسرائیل و عربستان و ترکیه و... امنیت وطن و مردم را به خطر میاندازد. و در بندهایی از برجام و قطعنامه شورای امنیت ملی امکان بهانه برای برگزیدن گزینه نظامی علیه ایران را فراهم آورده اند. در واقع قدرتهای خارجی با این تسلیم نامه برای مردم ایران مدار بسته بد و بدتری درست کرده اند تا افق هر نوع گشایش سیاسی و اقتصادی و ... را بر روی مردم ایران ببندد.
د رواقع بد که همان تهدید نظامی( توسط خود امریکاو اسرائیل و رژیم سعودی ) بعلاوه تحریم تسلیحاتی و بی دفاع بودن کشور در مقابل تهاجم و حمله نظامی است ،بر جا می مانند.و بدتر نیز که نظام ولایت فقیه است ،بر جا میماند.
11-هم متن برجام و هم قطعنامه 2231 مصوب شورای امنیت ملی سازمان ملل ،در بند بند خود ایران را درحلقه مهار امریکا و سایر قدرتهای جهانی در آوده اند و وطن ما را به کشوری کنترل شده انهم برای مدتهای طولانی و فراتر از 25 سال بدل کرده اند.
هر ایرانی با انصافی ملاحظه می کند که تمامی موارد ذکر شده در بالا بعنوان یک "بلا" توسط تسلیم نامه برجام بر سر ایران و مردم ایران آمده است. قدرتهای جهانی هم ایران را در مدار بسته بدو برتر همراه با فشار حضور بدترین که نظام ولایت فقیه است قرار دادند، هم با خروج بلافاصله از برجام توسط امریکا تحریمهای بسیار گسترده و سختگیرانه را به مردم ایران تحمیل کردند و هم تهدید جنگ را به واقعیت بدل کردند( جنگ 12 روزه اسرائیل و امریکا در 1404 ) و علاوه بر کشتار مردم ایران، زیر ساختهای ایران را نیزتخریب کردند و هم اکنون با فعال کردن مکانیسم ماشه تمامی قطعنامه های شورای امنیت را بر ایران باز می گردانند.
اینجانب در آن مقاله هشدار دادم که تسلیم نامه برجام رژیم ولایت فقیه از قول مردم ایران به زیر تعهد 19 گانه ذیل رفت که قدرتهای جهانی برمردم ایران تحمیل کردند:
تکالیف19 گانه ایران در قرار داد برجام از قرار زیرند:
1- جمهوری اسلامی هرگز بمب اتمی نمی سازد و بدست نمی آورد.
2-به مدت 8 سال جمهوری اسلامی حق توسعه تجهیزات غنی سازی را ندارد.
3-تا 10 سال جمهوری اسلامی حق نداردبر سانتریفیوژهای نسل اول بیفزاید.
4-به مدت 10 سال ایران حق ندارد اورانیوم راغنی کند و انبار کند . بعد از 8.5 سال میتواند برخی سانتریفیوژ های جدید را بی افزاید.
5-به مدت 8 سال حق ندارد سانتریفیوژ بسازد .بعد از آن می تواند سانتریفیوژ های نوع جدید را به ترتیبی که در ضمیمه 1 امده است بسازد.
6-به مدت 15 سال ایران حق ندارد اورانیوم را بیشتر از 3.67 درصد غنی کند.
7-فردو را باید به یک مرکز تحقیقاتی بدل کند.( که در حمله بمب افکنهای امریکایی در 1404 تخریب هم شد !*)
8-به مدت 15 سال نمی تواند بیشتر از 300 کیلوگرم اورانیوم 3,67 درجه داشته باشد.
9-کارخانه آب سنگین اراک را باید به نحوی تغییر دهد که دیگر پلوتونیوم تولید نکند.
10-در آینده نیز ایران تنها می تواند تاسیسات تولید آب سبک بسازد.
11-تا 15 سال ایران حق ندارد کارخانه آب سنگین دیگری بسازد.
12-اورانیوم غنی شده موجود را بایستی به یک کشور ثالث انتقال دهد.
13-به مدت 15 سال ایران حق ندارد تاسیسات جدید تولید سوخت اتمی بسازد.
14-مجلس ایران باید پروتکل الحاقی را تصویب کند .( در این بند قدرتهای خارجی برای مجلس نظام و سیاستهای داخلی تعیین تکلیف کرده اند و آقای ظریف و تیم مذاکره کننده با امضای برجام در واقع برپیوستن به پرو تکل الحاقی مهر تایید زده اند !)
15- ایران بایستی فعالیتهای اتمی گذشته و حال خود را شفاف سازی کند و آژانس مامور این کار است.
16- آژانس در مورد غنی سازی اورانیوم بمدت 25 سال و در باب سانتریفیوژ ها به مدت 20 سال و خرید تجهیزات و قطعات بمدت 15 سال ، بر ایران نظارت خواهد داشت.
17-برابرضمیمه 1 ایران حق ندارد اورانیوم غنی کند. حتی در حدود 3.67 درجه یعنی در حدی که بتواند بکار تولید ماده منفجره اتمی بیاید.
18- ایران موظف به همکاری با شورای امنیت در اجرای توافق است
19-و بالاخره تحریم اسلحه های متعارف بمدت 5 سال و موشک بمدت 8 سال
و اما در بررسی خطرات اجرایی شدن مکانیسم ماشه و بررسی اظهار نظرات مقامات نظام ولایت فقیه به این امر می رسیم که چگونه تایید و تصریح می کنند که رژیم به تعهدات خود پایبند بوده و تسلیم شده ولی قدرتهای جهانی بد عهدی کرده اند. گویی مسئولین نظام ولایت فقیه بی خبر ازاین امرند که قدرت اصولا تعهد نمی شناسد و بر توافقی وفادار نمی ماند !و ایجاد محذور ، فشار روزمره ، مخمصه و بحران هسته ای بدون اینکه اصولا ایران به غنی سازی اورانیوم کوچکترین نیازی داشته باشد ، توسط نظام ولایت فقیه بر مردم ایران تحمیل شده است.و علاوه بر صرف میلیاردها دلار از پول مردم ایران ، بحران هسته ای بهانه ای بدست قدرتهای خارجی برای تحمیل تمامی تحریمها و تضییقات و حتی عملی شدن حمله و جنگ نظامی شده است.
بر ایران چند نوع تحریم وضع شده است.
قدرتهای جهانی همچون امریکا و اروپا علیه ایران تحریمهایی در زمینه هسته ای و فنی و فناوری و نظلامی و اقنصادی وضع کرده اند که با تحرمیهای شورای امنیت سازمان ملل ( که آنها نیز توسط همین قدرتها وضع شده اند ) تفاوت دارد. یعنی در گستره و ماهیت خود و در نحوه اجرا و مجری و زمان اعتبار متفاوتند.
برای اطلاع خوانندگان این تقسیم بندی را در ذیل می آورم:
موضوع بند 36 و 37 برجام مرسوم به مکانیسم ماشه باز گشتن اتوماتیک تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل می باشد.
مقامات نظام ولایت فقیه دروغی را مرتب تکرار می کنند مبنی بر اینکه چون تحریمهای امریکا و اروپا خواه ناخواه وضع شده و گستره این تحریمها بسیار بیشتر ازتحرمهایی وضع شده از طرف شورای امنیت سازمان ملل است، پس اتفاق خاصی نخواهد افتاد و تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل ارزشی ندارد وضرری متوجه ایران نمی نمایند.
لازم به توضیح است که تحریمهای امریکا نسبت تحریمها نسبت به تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل
در زیر تحریمهای سازمان ملل را شکافته و تبعات مختلف آنها را برای مردم ایران بر می شمارم.
مکانیسم ماشه چیست و نحوه عملی شدن آن و مراحل اجرای آن چگونه است:
مکانیسم ماشه یا "Snapback Mechanism" سازوکاری مندرج در بندهای ۳۶ و ۳۷ برجام و بندهای ۱۱، ۱۲ و ۱۳ قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت مصوب سال ۱۳۹۴ است ( که آقای محمد جواد ظریف وجود آنرا اصولا نفی می کرد !)یز اساس این مکانیسم ،در صورت «نقض اساسی» تعهدات برجام از سوی ایران، هر یک از اعضای گروه ۱+۵ (آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه یا چین)، می تواند سازوکاری را فعال کند که بدون نیاز به رأیگیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد، تمام تحریمهای پیش از برجام سازمان ملل علیه ایران بهطور خودکار بازگردند.
در واقع قدرتهای طرف مذاکره با رژیم ولایت فقیه ساز وکاری را تعیین کرده اند که ، دارای «وتوی معکوس» است یعنی بجای اینکه برای اعمال تحریم رأیگیری شود، باید قطعنامهای در شورای امنیت برای توقف این روند صادر شود. به این معنا که بازگشت تحریمها، قابل وتو نیست! بلکه عدم بازگشت تحریمها میتواند وتو شود
بند ۱۱ ضمیمه ب قطعنامه ۲۲۳۱ صراحتاً میگوید: «در صورت بروز مشکلات قابل توجه در اجرای توافق، هر یک از طرفهای مشارکتکننده میتواند این موضوع را به کمیسیون مشترک ارجاع دهد و در صورت عدم حل موضوع ظرف ۳۰ روز، موضوع به شورای امنیت ارجاع میشود. معنای این امر این است که در صورت طرح شکایت، شورای امنیت ۳۰ روز فرصت دارد قطعنامهای برای ادامه لغو و تعلیق تحریمها تصویب کند».
با وجود امکان وتوی این قطعنامه توسط اعضای دائم، اما عملاً تحریمها بهصورت خودکار بازمیگردند؛ یعنی حتی اگر اکثریت مخالف بازگشت تحریم باشند، مکانیسم ماشه فعال خواهد شد. این سازوکار بر پایه قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل شکل گرفته که مبنای حقوقی برجام بود.
و دیدیم که شورای امنیت در جمعه 19 سپتامبر 2025 برابر با28 شهریور 1404درباره بازگشت تحریمها رایگیری کردو در جریان رأی گیری در شورای امنیت سازمان ملل، ۹ کشور به قطعنامهای که خواهان تمدید تعلیق تحریمهای بینالمللی علیه ایران بود رأی منفی دادندو این قطعنامه در چارچوب استفاده کشورهای غربی از مکانیسم ماشه به جریان افتاد.
چه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل با مکانیسم ماشه مجددا علیه ایران فعال میشوند؟:
- قطعنامه ۱۶۹۶ (۲۰۰۶): اولین قطعنامهای که از ایران خواست فعالیتهای غنیسازی اورانیوم رو متوقف کند.
- قطعنامه ۱۷۳۷ (۲۰۰۶): تحریمهای اولیه علیه افراد، نهادها و محدودیتهای هستهای.
- قطعنامه ۱۷۴۷ (۲۰۰۷): گسترش تحریمها، محدودیتهای بیشتر بر صادرات سلاح و داراییها.
- قطعنامه ۱۸۰۳ (۱۳ اسفند ۱۳۸۶ / ۳ مارس ۲۰۰۸): تحریمهای بانکی و مسافرتی گستردهتر.
- قطعنامه ۱۸۳۵ (6 مهر ۱۳۸۷ / ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۸): تکرار و تأیید مواضع قبلی و هشدار شدیدتر.
- قطعنامه ۱۹۲۹ (۱۹ خرداد ۱۳۸۹ / ۹ ژوئن ۲۰۱۰): سختگیرانهترین قطعنامه؛ تحریم تسلیحاتی کامل، محدودیت بر بانک مرکزی، کشتیرانی و بازرسی محمولهها.
- قطعنامه ۲۲۲۴ (۲۰۱۵): تمدید مأموریت گروه کارشناسان نظارت بر تحریمها.
یاد آور خوانندگان محترم می شوم که :
قطعنامههای شورای امنیت بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ (۲۰۰۷-۲۰۱۱) تلاشی هماهنگ برای مهار برنامه هستهای ایران بودند. قطعنامه ۱۷۴۷ با ممنوعیت صادرات تسلیحات و انجماد داراییها، فشار اولیه را وارد کرد. قطعنامه ۱۸۰۳ این فشارها را با نظارت بانکی و بازرسیهای حملونقل گسترش داد. قطعنامه ۱۸۳۵، به دلیل عدم اجماع برای تحریمهای جدید، صرفاً یک بیانیه سیاسی بود. قطعنامه ۱۹۲۹، با تحریمهای گسترده تسلیحاتی، مالی، و موشکی، سختگیرانهترین اقدامات را اعمال کرد. هیچیک از این قطعنامهها تحریمهای نفتی را شامل نشدند، اما تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا تأثیر مشابهی بر اقتصاد نفتمحور ایران داشتند. در حال حاضر دولت و کنگره آمریکا تحریمهای بسیار گسترده نظامی و اقتصادی برایران اعمل میکنند و بنیه اقتصادی ایران را شدیدا تضعیف کرده اند و در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل به آنها اضافه می گردند.
پیامدهای فعالسازی مکانیسم ماشه در سه حوزه سیاسی و نظامی و فناوری و نیز اقتصادی برای مردم ایران
در ذیل برمیگردم به این امر که مقامات نظام ولایت فقیه اغلب اثرات بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل رادر حوزه هسته ای می دانند ودر مقابل حجم و تنوع تحریمهایی که هم اکنون از طرف دولت و کنگره آمریکا بر ایران اعمال می شود آنرا ناچیز می دانند و کمتر اظهار نگرانی از بازگشت آن تحریمها می کنند. همانگونه که احمدی نژاد این قطعنامه ها کاغذ پاره قلمداد کرد.اما وظیفه هر ایرانی مسئولی است است که واقعیتها را آنجور که هست در اختیار مردم قرار دهد و اثرات دهشتناک باز گشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل را به مردم هشداد دهد:
اثرات و عواقب سیاسی : بازگشت تحریمهای شورای امنیت در بعد سیاسی موجب انزوای بیشتر دیپلماتیک ایران می گردد. نظام ولایت فقیه موفق می شود که انزوای رژیم خود را با انزوای ایران در سطح جهان گره زند. اخبار حاکی از آن است که رژیم جمهوری اسلامی بویژه بعد از صدور یک بیانیه مشترک با وزرای خارجه روسیه و چین درتاریخ ۱۴۰۴/۰۶/۱۰سیاستهای بینالمللی خود را بیش از پیش به سمت شرکایی نظیر روسیه و چین سوق میدهد و به سمت ائتلافها و همکاریهای اقتصادی-نظامی جدید حرکت خواهد کرد.
اثرات و عواقب در حوزه نظامی و فناوری : با فعال شدن مکانیسم ماشه و متعاقباً بازگشت قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل از جمله قطعنامه ۱۹۲۹،که سختگیرانهترین اقدامات را علیه ایران اعمال کرد ، تحریمهای تسلیحاتی و هستهای ایران دوباره اعمال خواهند شد. بر اساس مفاد قطعنامه هایی که به تحریمهای نظامی و هسته مربوط می شوند؛ سایر کشورهای جهان موظف میشوند که مانع از تأمین و فروش مستقیم و غیرمستقیم هرگونه هواپیماهای جنگی، تانکهای جنگی، بالگردهای تهاجمی، ماشینهای جنگی زرهی، ناو ها و موشکها یا سیستمهای موشکی که در زمرهٔ سلاحهای متعارف (غیرهستهای) ثبتشده در سازمان ملل هستند و همچنین سیستمهای دارای کالیبر سنگین و نیز تجهیزات مرتبط با آنها از قبیل قطعات یدکی و اقلامی که توسط شورای امنیت یا کمیته پیگیریکننده قطعنامه ۱۷۳۷مشخص شدهاند، به ایران شوند.علاوه بر آن همه کشورها متعهد شده اند از تأمین آموزشهای فنی، منابع و خدمات مالی، رهنمود یا دیگر خدمات جلوگیری به عمل آورند و نیز مانع از کمکهایی که مرتبط با تأمین، فروش، انتقال و تهیه، ساخت، نگهداری و استفاده از چنین تسلیحات و مواد مرتبط با آنها به ایران می شوند از طریق اتباع خود یا از طریق خاک خود شوند. بر اساس قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل ایران نباید هیچیک از فعالیتهای مربوط به موشکهای بالستیکی را انجام دهد؛ موشکهایی که قادر به حمل و پرتاب سلاحهای هستهای باشند و از جمله پرتابهایی که با استفاده از فناوری موشک بالستیک انجام میگیرد. بر اساس قطعنامه 1929داراییهای ۴۰ شرکت ایرانی، از جمله ۱۵ شرکت مرتبط با سپاه پاسداران و سه شرکت مرتبط با خطوط کشتیرانی ایران (IRISL)، منجمد شد و محدودیتهای مسافرتی برای ۳۵ فرد مرتبط با برنامه هستهای که پیشتر تحت نظارت بودند، اعمال شد . این تحریمها اکنون باز می گردند.
اثرات و عواقب در حوزه فناوری هسته ای: بر اساس قطعنامه ۱۹۲۹، محدودیتهایی بر صادرات اقلام حساس مربوط به غنیسازی اورانیوم، بازفرآوری، آب سنگین و تولید سلاحهای هستهای به ایران وضع میشود و لیلر از استخراج اورانیوم منع می شود.برخی شرکتها و افراد جدید از جمله فعالان حوزهٔ سانتریفیوژ، معادن اورانیوم و مؤسسات پوششی وزارت دفاع ایران، به فهرست تحریمها افزوده میشوند.
اثرات و عواقب در حوزه اقتصادی: بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران و با از سرگیری تحریمهای بینالمللی بهویژه در حوزههای بانکی، نفتی و کشتیرانی، تأثیراتی جدی بر اقتصاد ایران گذاشته خواهد شد بنا بر قطعنامه ۱۹۲۹ فشار اقتصادی و نظامی بیسابقهای بر ایران وارد کرد و ارزش ریال را کاهش داد و تورم را به حدود ۴۰ درصد رساند.
شرکتهای خارجی از ترس مجازاتهای سازمان ملل و نیز محدودیتهای بانکی، از همکاری با ایران صرفنظر میکنند.در حوزه داخلی نیزاعتماد عمومی به آیندهٔ اقتصادی ایران کاهش یافته و متعاقباً میتواند منجر به افزایش نرخ ارزهای خارجی و تنزل ارزش ریال خواهد شد. در بازه ۳۰ روزه پیشرو، بازار ارز و طلا بیشترین حساسیت را نسبت به تحولات سیاسی و دیپلماتیک خواهند داشت. هرگونه سیگنال منفی از سوی طرفهای مذاکره میتواند منجر به تشدید تنشها، بهویژه در فضای رسانهای، میتواند منجر به افزایش نرخ ارز، رشد قیمت طلا و نوسانات شدید در بازارهای موازی شود. طبق پیشبینی اتاق بازرگانی ایران، اگر مکانیسم ماشه فعال شود، کشور با دلار ۱۶۵ هزار تومانی و تورم ۹۰ درصدی مواجه خواهد شد.
سرمایهگذارهای بینالمللی بهدلیل عدم اطمینان از ثبات قانونی و خطر تحریم، تمایلی به ورود به بازار ایران نخواهند داشت.
طبق پیشبینی اتاق بازرگانی ایران در 4 شهریور 1404، اگر مکانیسم ماشه فعال شود،
در سناریوی محتمل، شرایط به سمت رکود تورمی حرکت میکند:
نرخ ارز: ۱۳۵ هزار تومان ،تورم: ۷۵ درصد ،رشد اقتصادی: منفی ۱ درصد ،نرخ بیکاری: ۱۲ درصد ،ارزش بازار بورس: ۹۰ میلیارد دلار نرخ بیکاری ایران به 12 خواهد رسید. تازه این هنوز سناریوی بدبیانه نیست که در آن ترخ دلار 165 هزار تومان و تورم 90 در صد و رشد اقتصادی منفی 3 و نرخ بیکاری به 14 در صد خواهد رسید.
پس ناگفته پیداست که اثرات مخرب بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان مل به فقر و گرانی و محرومیت روز افزون و تعطیلی و ورشکستگی واحدهای صنعتی، تولیدی، خدماتی وبیکاری و رکود اقتصادی و افزایش یافتن سیل مهاجرت و فرار سرمایههای انسانی و اقتصادی از کشوروافزایش فشارهای روحی وروانی وتنهایی و افسردگی و ایجاد شرم در سرپرستان خانواده، خودکشی ونا امیدی وسقوط هر چه بیشتر مردم زیر خط مطلق فقرو در خاتمه به خطر افتادن جان مردم و فزونی آمار بیماری و مرگ خواهد شد.
حتی مرکز پژوهشهای مجلس نظام در گزارشی نوشت که :
فعال شدن مکانیزم ماشه باعث «افزایش نااطمینانی، نوسانات ارزی، تکانههای تورمی و دشوار شدن مسیر تجارت خارجی» میشود.
حاصل سخن:
چنانچه بر ایران نظام و حکومتی منتخب واقعی ملت حاکم بود با اتخاذ سیاستهای داخلی و خارجی مبتنی بر حقوق پنجگانه ( حقوق انسان ، حقوق شهروندی ، حقوق ملی و حقوق محیط زیست ایران و حقوق جامعه ملی ایارن به عنوان عضوی در جامعه جهانی ) هم از انزوای ایران جلوگیری بعمل می آورد ، هم ارزش و جایگاه مهم وطنمان ایران را در جامعه جهانی با اتخاذ سیاستهایی متتناسب با این جایگاه پاس میداشت .و هم توان و بنیه اقتصادی درون کشور را با توجه به ظرفیتهای عظیم و سرمایه های انسانی و مالی ایران تقویت می کرد و اجازه نمی داد قدرتهای خارجی بر خلاف اصل استقلال در امور داخلی کشور ما دخالت کنند و تحریمهایی غیر انسانی را علیه مردم وضع نمایند.
اما اکنون که نظامی مستبد و در عین حال ضعیف در مقابل فشار های قدرتهای خارجی بر این حاکم است که نه با مردم ایارن حقیقت را در میان میگذارد و نه رعایت حقوق ملی برای آن اهمیت دارد و تنها بفکر حفظ سلطه خود بر ایران است ،وضع را بجایی رسانده است که هم از توان و بنیه اقتصادی ایران را بر اثر مسلط کردن مافیای مالی- نظامی بر ایران و نیازمندی آنها به رانت خواری و ایجاد بحرانهای متعدد وادامه آن ، بسیار کاسته است و هم سرنوشت وطن ما ایران را برخلاف حقوق ملی با سازو کارهای ادامه عمر رژیم خود گره زده است تا مردم ایران را که با انقلاب 57 اراده کردند وطن خود را از شر دخالتهای قدرتهای خارجی برهانند ، ناچار بهتحمل فشارها حتی جنگ و تحریمهایی بنماید که قدرتهای خارجی برای ایران روا می دارند.
در این شکی نیست که قدرتهای خارجی هیچگاه مایل نیستند که مردم ایران و کشور ایران در منطقه با تکیه بر موازنه منفی و دو اصل استقلال و آزادی و فرهنگ غنی خود الگوی دموکراسی و عدالت خواهی و پیشرو جنبش رهایی ملتها از نظام سلطه/ زیر سلطه شوند. اما همه ترفند های رژیم حاکم بر ایران در همراهی با قدرتهای خارجی برای جلوگیری از ایفای چنین نقشی از طرف مردم ایران در مقابل اراده این ملت توانایی و کار آیی لازم را ندارد. بر ما مردم ایران است که با همبستگی و ادامه مبارزه علیه این نظام و روابط سلطه/ زیر سلطه وطن را از عواقب آن برهانیم و هم در منطقه منادی ازادیخواهی و عدالت خواهی و توسعه پایدار گردیم.
پاورقی ها
(*1)
ژاله وفا بودجه ۸۹؛ آيينه قصد نظام در شکستن مقاومت ايران (بخش نخست)
https://news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100575.php
(*2)
روحانی در سخنرانی انتخاباتی خود یکماه قبل از برسر قدرت آمدن در دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲، در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف ،اظهار داشت :
آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است و حالا که رهبر انقلاب در سخنان اول فروردین امسال راه مذاکره را باز گذاشتند دولت بعد با رعایت خطوط قرمز میتواند این رابطه را برقرار کند".( دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲، در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف
(*3)
ژاله وفا : "برای حفظ نظام در تسلیم نامه ، ایران را تحت قیمومت در آورده اند /بخش ۱ و بخش 2 "
https://enghelabe-eslami.de/34909/
ژاله وفا از مجامع اسلامی ایرانیان