پیشگیری از تشتت و ضرورت همگرایی در دوران گذار
با وجود اینکه طی سالیان گذشته اقبال و امید به احیای پادشاهی مشروطه بیش از پیش شدت گرفته است، بدون تردید این موج سهمگین اجتماعی، با فاصله بسیار از سایر جریانهای اجتماعی، فضای عمومی داخل و خارج از کشور را در برگرفته است. در ماههای اخیر، فضای سیاسی میان نیروهای پادشاهیخواه شاهد بحثها و گاه تشتتهایی بوده که عمدتاً حول دو محور شکل گرفتهاند: نخست، جایگاه و کارکرد دفترچه دوران اضطرار؛ و دوم، تکیه بر «قانون اساسی مشروطه» بهعنوان مبنای مشروعیت و استمرار نهاد پادشاهی در ایران دوران گذار.
این بیانیه از سوی جمعی از پادشاهیخواهان درون کشور منتشر میشود تا با نگاه تحلیلی و متوازن، مسیر جمعبندی و همگرایی میان دو رویکرد را روشن نماید و بر ضرورت کاهش دو دستگی و تشتت تأکید کند.
همانطور که رضاشاه دوم در فرمایشات مختلف اظهار داشته ، بهرغم تلاش آزادیخواهان خارج از کشورطی قریب به پنج دهه، یک هسته قوی فکری در لایههای مختلف جامعه نضج یافته است؛که گرچه فضای مناسب و رسانه مطلوب برای طرح مواضع خود در اختیار ندارد، اما این موضوع مانع حضور مؤثر آنان درتحولات اجتماعی کشورنیست و این جریان جاری در حال جوشش مداوم است
در این شرایط خطیر که افق پیروزی بیش از هر زمان دیگری نزدیک به نظر میرسد ،سامانه پادشاهی خواهان یک جنبش زنده، گسترده ، مشتاق و در صحنه حاضر است، دور از ذهن نیست که دشمنان آگاه و دوستان نادان با ابزار کید و نفاق، سعی در شکاف و جدایش جریان پیشرو پادشاهیخواهی نمایند.
حوادث و اختلافنظرهای پس از کنفرانس تاریخی مونیخ، انتشار دفترچه دوران اضطرار و برخی مواجههها و موضعگیریهای وحدتشکن، اینجانبان را بهعنوان بخشی از هواداران سامانه پادشاهیخواهان مشروطه بر آن داشت تا در تنازعات یاران خارج از کشور، صدای داخل را بلند کنیم و به گوش برسانیم.
از نظر ما، برای وصول به مقصود هیچ روش مبارزهای منحصر و مطلق نیست و نگرشهای مختلف خانواده پادشاهیخواهان نه دلیلی بر اختلاف، بلکه نمایانگر تنوع و اجتهاد فکری در فرآیند احیای مشروطهخواهی است. نگرشهای مختلف، گزینههای مؤثر در فرآیند مبارزه تاریخسازی هستند که پیش رو داریم. متأسفانه تقابل اشتباه دو مسیر دفترچه و قانون اساسی مشروطه همراه با تشدیدهای سایبری، فضای نامطبوعی ایجاد کرده است که باید هرچه زودتر خاتمه یابد.
در ادامه این بیانیه، بهعنوان بخشی از مبارزان درون کشور، به نکاتی از قوت و ضعف هر دو تفکر قانون اساسی مشروطه و دفترچه دوران اضطرار و تهدیدات پیش رو اشاره میکنیم و با یادآوری این نکته، لازم میدانیم که با موج توفنده پادشاهیخواهی درون کشور، در فردای محتوم فروپاشی جمهوری اسلامی، در صورت تحقق هر کدام از این روشها، ما به پشتوانه حمایت ده ها میلیونی ملت ایران ،برندگان واقعی این نبرد فکری خواهیم بود؛ زیرا در آتش زیر خاکستر درون کشور، بهتر آگاهیم که عزم ملت ما در احیای پادشاهی مشروطه و ادامه پادشاهی در خاندان پرافتخار پهلوی بیش از پیش محکم و جزم است.
۱. جایگاه دفترچه دوران اضطرار
دفترچه دوران اضطرار طرحی موقت است که در دورهای خاص و با هدف ساماندهی ابتدایی شرایط گذار تدوین شده است. این دفترچه بیش از هر چیز بهعنوان چارچوبی مقدماتی برای گفتوگو و تنظیم مسیر آینده کشور در نظر گرفته میشود، نه سندی نهایی یا الزامآور.
با این حال، در برخی بخشها وبویژه مباحث مرتبط با سیاست خارجی و موضوع شامات ـ بازتابدهنده نگاه ایرانگرایانه نیست و شبحی از نگرش جمهوری اسلامی وار برآن حاکم است- و میتواند برای رضاشاه دوم هزینهزا باشد و البته موارد بسیار دگر که ازحوصله این بیانیه خارج است.
۲. جایگاه قانون اساسی مشروطه و چالشهای درون جریان پادشاهیخواه
قانون اساسی مشروطه، علاوه بر تضمین استمرار نهاد پادشاهی، پایه حکومت قانون و جمهوریت مردم را نیز تشکیل میدهد. با این حال، باید توجه داشت که در شرایط فعلی داخلی و بینالمللی، اجرای صرف آن واجد پیش شرط ها و ملاحظاتی ست و نیازمند بسترسازی لازم با واقعیتهای دوران گذار است.
نکات کلیدی:
الف. نقش عوامل نفوذی و ایدئولوژی صرف:
بخشی از تشتت و افتراق میان پادشاهیخواهان ناشی از حضور عوامل نفوذی و جریانهای ایدئولوژیک صرف است که با کجفهمی و بدفهمی برخی نیروهای ملی، برداشت محدود و غلطی از مشروطیت ارائه کردهاند.
ب. ماهیت مشروطیت:
قانون اساسی مشروطه نیازمند تکمیل و انطباق با واقعیتهای دوران گذار است. این نکته به معنای نادیده گرفتن مشروطیت نیست؛ چرا که مشروطیت، در ماهیت خود، نه صرفاً یک قانون خشک،بلکه یک اندیشه سیاسی- فلسفی، سنت تاریخی و فرهنگی است که همواره ظرفیت انعطاف و تطبیق با شرایط کشور را داشته است.
۳. ضرورت حرکت موازی دفترچه و مشروطه و ائتلاف با جمهوریخواهان
قانون مشروطه و دفترچه دوران اضطرار، هر دو، مسیرهایی برای تثبیت آینده ایران در دوران گذار و انتقال قدرت هستند؛ اما هیچکدام نباید به مطلقگرایی یا محدودسازی فرآیندهای سیاسی و اجتماعی بینجامند. این دو رویکرد را باید بهمنزله «ابزارهای مکمل» دید که هر یک در بُعدی از فرآیند گذار نقشآفرینی میکند: قانون مشروطه به مثابه پشتوانه تاریخی و هویتی ملت ایران، و دفترچه به عنوان راهنمای عملی و راهبردی برای عبور از شرایط بحرانی و ناپایدار.
در عمل، حرکت موازی این دو مسیر به معنای پذیرش یک منطق سیستمی و چندلایه است که هم به مشروعیت تاریخی و فرهنگی تکیه دارد و هم به مقتضیات عملی پاسخ میدهد. چنین نگاهی مانع از انحصارگرایی و تکصدایی میشود و ظرفیت لازم برای گردآوری نیروهای متنوع سیاسی و اجتماعی را در کنار یکدیگر، در دوران حساس گذار، فراهم میکند.
تجربههای موفق دوران گذار در دیگر کشورها نشان میدهد که ترکیب سنتهای تاریخی با سازوکارهای عملی و مدرن، هم به ثبات میانجامد و هم مشروعیت را نزد افکار عمومی و جامعه جهانی تقویت میکند. در ایران نیز، تنها با حرکت موازی و همافزایی دفترچه و مشروطه میتوان تضمین کرد که گذار به هرجومرج و بیثباتی منجر نشود.
در این چارچوب، ائتلاف با دیگر نیروهای ملی، بهویژه جمهوریخواهان پایبند به چهار اصل کلیدی مورد تأکید رضاشاه دوم یعنی، پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی ایران، پایبندی به کرامت انسانی، تعیین نوع نظام در انتخابات آزاد توسط ملت، و تضمین سکولاریسم و همچنین وفاداری به پرچم شیر و خورشید بهعنوان نماد هویت تاریخی ملت ایران، اهمیتی حیاتی دارد؛ چرا که پرچم شیر و خورشید، فراتر از هر نمود عینی، سندی زنده از تاریخ و تمدن ایران و تجلی کرامت ملی ماست؛ نشانی که نسلهای گذشته، حال و آینده را به هم پیوند میدهد و یادآور میشود که هیچ ملتی بیپرچم نمیتواند در صحنه تاریخ پایدار بماند. این پرچم در لحظههای حساس تاریخ، مشروعیت سیاسی و استمرار دولت ملی ایران را نمایندگی کرده و امروز نیز نماد همبستگی همه ایرانیان است؛ نشانی که وحدت در کثرت را معنا میبخشد. پرچم شیر و خورشید نه تنها یادگار شکوه گذشته، بلکه چراغ راه آینده است و میتواند ملت ایران را در گذار به آزادی، عدالت و شکوفایی هدایت کند.
بنابراین، عقلانیت سیاسی حکم میکند که نه دفترچه بهتنهایی بهعنوان پاسخ نهایی قلمداد شود و نه قانون مشروطه به شکل مطلق و بدون بازآفرینی مد نظر قرار گیرد؛ بلکه این دو، در حرکت موازی و در پیوند با یکدیگر و همراهی با دیگر جریانهای وفادار به ایران، مسیر واقعی برای نجات و شکوفایی کشور را هموار خواهند کرد.
۴. اختیارات پادشاه در شرایط اضطراری
پادشاه تبلور اراده ملت است و از این جایگاه، اراده ملت در کلیه سطوح امور کشوری و لشکری تجلی مییابد. پرسش اساسی این است که آیا پادشاه کشور میتواند در شرایط اضطراری بر اساس اجتهاد و برداشت خود عمل کند؟ پاسخ مثبت است، زیرا در دوران گذار، پادشاهی علاوه بر جایگاه تاریخی، نقش عملی و وحدتبخش در هدایت کشور ایفا میکند.
تجربه تاریخی ایران نشان میدهد که نهاد پادشاهی، حتی پس از دورههای بحرانی و ضعف، قادر است با احترام به مشروعیت ملی و تعامل سازنده با نخبگان و نیروهای اجتماعی، محور ثبات و انسجام ملی باشد. در شرایط کنونی، نقش رضاشاه دوم بهعنوان محور وحدت ملی و چهرهای فراجناحی اهمیت ویژهای دارد؛ جایگاهی که امکان ایجاد هماهنگی میان نیروهای گوناگون سیاسی و اجتماعی را فراهم میکند و تضمین مینماید دوران گذار با کمترین تنش و بیشترین انسجام طی شود.
اختیارات پادشاه در چنین شرایطی نه صرفاً شکلی، بلکه ابزار عملی برای هدایت، مدیریت و تضمین ثبات کشور است. با اتکا به مشروعیت اجتماعی، تاریخی و عملی، پادشاهی میتواند زمینه باز آفرینی ساختارهای قانونی و تدوین میثاق ملی تازه را فراهم آورد. این رویکرد همچنین با معیارهای پذیرفتهشده بینالمللی در دوران گذار هم خوانی دارد و مشروعیت و ثبات آن را در چشم جامعه جهانی تقویت میکند.
۵. ماهیت و الزامات دوران گذار
دوران گذار ذاتاً فراقانونی است؛ زیرا نظم پیشین فروپاشیده و نظم جدید هنوز نهادینه نشده است. از سوی دیگر، نظام مشروطه که زمانی میتوانست مبنای بازگشت به نظم قانونی و استمرار مشروعیت ملی باشد، نزدیک به پنج دهه است که در عمل منحل شده و نهادها و ارکان .آن وجود ندارند و کارایی و حضور مؤثر خود را از دست دادهاند
بدین ترتیب، کشور با وضعیتی روبهرو است که میتوان آن را «خلأ نهادی و فروپاشی دوگانه» نامید: نه نظم موجود قادر به تداوم مشروعیت و اداره کشور است و نه نظم پیشین توان بازگشت و کارکرد عملی دارد.
در چنین شرایطی، مشروعیت دیگر از متون حقوقی یا چارچوبهای کلاسیک حقوقی ناشی نمیشود، بلکه از اراده ملی بهعنوان سرچشمه بنیادین قدرت، اجماع نخبگان و توانایی عملی نهادهای موقت برمیخیزد. اراده ملی به معنای اراده جمعی ملت بهعنوان یک کل سیاسی، فراتر از هر قانون و نهادی قرار دارد و تنها ملت است که میتواند نظم نوین را بنیان نهد. این اراده میتواند در دوران گذار بهطور موقت به نهادی یا رهبری تفویض شود،
در کنار آن، مشروعیت کاربردی به توانایی عملی نهادهای موقت برای اداره کشور و جلوگیری از هرجومرج اشاره دارد. این مشروعیت نه از متون حقوقی، بلکه از کارآمدی و پذیرش اجتماعی ناشی میشود و تضمین میکند که کشور در دوران گذار قادر به مدیریت مؤثر بحرانها و حفظ ثبات خویش است.
از این رو، مسیر دوران گذار نمیتواند بر یک عامل یگانه متکی باشد، بلکه نیازمند جهتگیری سیستمی است که بر تعامل میان نهاد پادشاهی (بهعنوان پشتوانه تاریخی و ملی)، مشروطه بهعنوان چارچوبی با اندیشه ساسی_ فلسفی و یک سنت تاریخی، فرهنگی و نهادینهشده با ظرفیت انعطافپذیری در دوران گذار، ظرفیتهای عملی دفترچه اضطرار و نقشآفرینی نیروهای اجتماعی (اعم از ملیگرایان، جمهوریخواهان و پادشاهیخواهان) بنا شود.
در این میان، باید تأکید کرد که آنچه برای آینده ایران الهامبخش است، نه تدقیق در متن و بندهای ناموزون قانون اساسی مشروطه بهعنوان محصول زمانه خویش، بلکه روح مشروطه و آرمانهای گذشتگان در آن دوران است؛ آرمانهایی چون حاکمیت قانون، مشارکت مردم در سرنوشت خویش و تحدید قدرت مطلقه. همین روح باید چراغ راه تدوین بازآفرینی قانون اساسی مشروطه قرار گیرد؛ چرا که قانون اساسی مشروطه در وقت مقتضی به اصلاحات مورد لزوم نیازمند است.
نتیجهگیری
در نهایت، پیشنهاد ما به جریاناتی که امروز خود را پشتوانه دفترچه اضطرار یا مشروطه معرفی میکنند آن است که از مطلقگرایی بپرهیزند. و بنا به منطق مبارزه بپذیرند که هر کدام در زیر چتر گسترده پادشاهی مشروطه با رعایت قواعد دمکراتیک تعامل و هم افزایی نمایند.
پرواضح است که قانون اساسی مشروطه با برخی اشکالاتی که باید در گذر زمان اصلاح شود،متنی برآمده از تجارب وسنن نیاکانی ماست ،اما نگرش دفترچه تجربه نویی ست که در بوته زمان به آزمایش در نیامده است
عقلانیت سیاسی حکم میکند که این مسیر را با همافزایی، با تکیه بر علم و منطق و با محوریت رهبری رضاشاه دوم به عنوان ستون استمرار تاریخی و ملی ایران هدایت کنیم. بدینسان، هم مشروعیت ملی و بینالمللی خواهد داشت و هم ملت ایران با آزادی کامل نوع نظام خود را برخواهد گزید؛ انتخابی که بر پایه تجربه و گرایشهای اجتماعی امروز، به احتمال زیاد بر مدار پادشاهی خواهد بود.
آنچه امروز بیش از هر چیز اهمیت دارد، حفظ وحدت ملی و همگرایی همه نیروهای وفادار به ایران است؛ چرا که تنها با همبستگی میتوان دوران گذار را با موفقیت پشت سر گذاشت و آیندهای شکوفا برای ایران ساخت. این مسیر، وظیفهای تاریخی برای همه نیروهای ملی و پادشاهیخواه است؛ وظیفهای که جز با اتحاد، عقلانیت و همبستگی ملی به سرانجام نخواهد رسید.
دوران گذار نه میدان رقابتهای فرساینده، بلکه آزمون بزرگ وحدت ملی است؛ آزمونی که آینده ایران و سرنوشت نسلهای بعدی را رقم خواهد زد.
پاینده ایران
جاوید شاه

با ماهِ مهر، رضا بی شتاب

راهبرد هزینه - فایده در حاکمیت ولایی، احمد علوی