پس از دو سال جنگ و ویرانی، و در شرایطی که همه راههای نظامی و سیاسی به بنبست رسیده بود، روز هشتم اکتبر ۲۰۲۵ نخستین گام از طرحی امضا شد که میتواند سرنوشت غزه و شاید منطق سیاست خاورمیانه را دگرگون کند. مرحله نخستِ طرح صلح غزه با میانجیگری ایالات متحده و همکاری مصر و قطر، بر سه محور ساده اما سرنوشتساز استوار است: آتشبس فوری، آزادی گروگانها و باز شدن مسیر کمکهای انسانی
دیوید اعتباری - کیهان لندن
در ظاهر، این توافق تنها یک توقف موقت درگیریهاست، اما در بطن خود معادلهای بسیار عمیقتر را رقم میزند. این طرح نه شعاری است، نه وعدهای توخالی برای «صلح نهایی»، بلکه نقشهای مرحله به مرحله است که منطق آن بیش از هر چیز به تفکر مدیریت بحران و برنامهریزی تکنوکراتیک شباهت دارد.
حماس در این توافق ناچار شده است تنها کارت واقعی خود را رو کند: گروگانها. ابزاری که ماهها وسیله معامله و بقای سیاسیاش بود. با آزادی آنان، حماس تقریباً همه سرمایه چانهزنی خود را از دست میدهد. آنهم در حالی که تونلها و زیرساختهای نظامیاش نابود شدهاند، منابع مالیاش قطع شده، و محبوبیتاش میان اکثریت مردم غزه و بخش مهمی از افکار عمومی عربی سقوط کرده است. در صحنه جهانی نیز، پس از رویدادهای ۷ اکتبر ۲۰۲۳، همدلی گستردهای که با اوضاع فلاکتبار مردم غزه وجود دارد، از حماس جدا شده است.
اکنون این سازمان در نقطهای ایستاده که اگر مرحله نخست توافق را اجرا کند اما به ادامه طرح تن ندهد، دیگر چیزی برای توجیه ماندن ندارد؛ نه مشروعیت، نه ابزار نظامی، و نه حمایت اجتماعی.
اما بخش درخشانترِ طرح در آینده نزدیک اجرای آن نهفته است: در مرحله دوم، عقبنشینی اسرائیل نه ناگهانی بلکه تدریجی و مشروط به اجرای کامل تعهدات مرحله اول خواهد بود. این یعنی هیچ پاداشی بدون عمل واقعی وجود ندارد. در عین حال، مسئولیت امنیت به تدریج از دوش اسرائیل برداشته میشود و به کشورهای عربی و ایالات متحده سپرده خواهد شد. اکنون نوبت همان بازیگرانی است که در سالهای گذشته اسرائیل را متهم به بیرحمی میکردند تا نشان دهند چگونه میتوان در غزه امنیت را بدون بازتولید چرخه خشونت حفظ کرد،
این جابجاییِ مرکز مسئولیت، هوشمندانهترین بخش طراحی توافق است: از این پس، عربهایی که در گفتمان سیاسی خود اسرائیل را «مقصر مطلق» میدانستند، باید خود ضامن ثبات باشند.
مرحله سوم، افق بلندمدت این طرح است؛ همانجایی که منطق تکنوکراتیک وارد میدان میشود. بر اساس نقشه ارائهشده، اداره موقت غزه به یک دولت انتقالی غیرایدئولوژیک و فنسالار سپرده خواهد شد. نهادی متشکل از کارشناسان و مدیرانی که مأموریتشان نه شعار سیاسی، بلکه بازسازی، نظم اداری و مدیریت منابع است. چنین رویکردی، نقطه چرخش مهمی در تاریخ سیاست خاورمیانه است: گذار از سلطهٔ ایدئولوژی به سوی کارآمدی نهادی.
در منطقهای که همواره سیاست با احساسات مذهبی، ایدئولوژیهای افراطی و منازعات قومی گره خورده است، این طرح تلاشی است برای بازگرداندن منطق به میدان. همانگونه که در کتاب «فراتر از ایدئولوژی» نیز اشاره کردهام، در جوامعی که از جنگ، ایدئولوژی، فساد و فرقهگرایی خستهاند، تنها راه بازسازی پایدار، سپردن اداره کشور به نهادهای تخصصی، غیرسیاسی و پاسخگو است. غزه، در نسخه پیشنهادی این توافق، میتواند نخستین آزمایش واقعی چنین مدلی برای منطقه باشد؛ مدلی که نه بر مبنای ایمان یا نفرت، بلکه بر اساس مدیریت و کارآمدی بنا میشود.
از منظر منطقهای نیز، این طرح برای نخستین بار میان سه حلقه متفاوت- آمریکا، اعراب و اسرائیل- نوعی «مسئولیت مشترک» ایجاد میکند. اگر این ساز و کار دوام آورد، نهتنها از بازگشت جنگ جلوگیری میکند، بلکه مسیر بازسازی غزه را به سوی یک نظم اقتصادیِ چندجانبه سوق میدهد؛ نظمی که سرمایه عربی، فناوری غربی و امنیت اسرائیلی را بهم پیوند میزند.
بیتردید، این توافق شکننده است و موفقیت آن به اراده سیاسی و نظارت مستمر قدرتهای منطقهای و جامعه جهانی بستگی دارد. اما در میانه توفانهای خاورمیانه، این نقشه مرحله به مرحله شاید نخستین طرحی باشد که بر بنیان عقلانیت و واقعگرایی نوشته شده است. در سرزمینی خسته از ایمان و انتقام، شاید اینبار صلح نه از راه شعار، که از مسیر شعور، تخصص و فنسالاری آغاز شود.
*دیوید اعتباری،نویسنده کتاب Beyond Ideology: The Technocratic Roadmap to a Free Iran (۲۰۲۵)، بنیانگذار سازمان Stop Child Executions و از نظریهپردازان گذار ساختارمند، دموکراتیک و فنسالار در ایران است.

هفت اکتبر و منطق زید آبادی ها، محمود دلخواسته