کارنامه خمینی در یک سال دوهزار کشته بود، کارنامه الشرع زندگیسازی برای هزاران سوری
علیرضا نوریزاده - ایندیپندنت فارسی
رهبر سوریه علاج دردهای وطنش را از ملتش و جامعه جهانی طلب میکند، رهبر جمهوری اسلامی هرروز مردم را با شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل و برنامه پهپادی و موشکیاش بیشازپیش به سوی جنگ و نیستی و قحطی میکشاند
احمد الشرع در کمتر از یک سال، سری شد که در مصافحه با شرق و غرب، استوار و سرفراز است. بامدادی همسفر مکرون در الیزه است، ظهر در ریاض است و شب با محمد بن زاید در ابوظبی هملقمه میشود. سپتامبر در سازمان ملل است و نوامبر در کاخ سفید.
ملتش هم که وحشتزده از او بود، چون فکر میکرد مجبور شده از افعی اسد به مار غاشیه پناه ببرد، خیلی زود از سایه وحشت در آمد. او نه بر بام قصر ریاست کسی را اعدام کرد، نه خلخالی داعش را مامور قتلعام مردان رژیم پیشین کرد که اغلب هم دستوبالی خونین و پروندهای سیاه داشتند.
او قبا و دستار برکند و کتشلوار باس (BOSS) پوشید و پیراهن و کراوات دوخت میلان خرید.
حالا مثل ترامپ و نتانیاهو، کراوات سرخ و آبی و بنفش و سبز میزند، تا روزی که توصیه ویتکاف را به کار برد و سبلت صاف کند و ریش تُنُک.
در طول یک سال گذشته نه کسی را تکهپاره کرده، نه زندانهایش را از آزادیخواهان انباشته، نه به اسرائیل و جابلقا و جابلسا اعلام جنگ کرده است.
هر روز گرهی از کار فروبسته ملتش باز کرده، با همسر به سفر رفته و در مقرش، به جای دعا و صلات، آواز جادویی فیروز لبنانی ارتدوکس مسیحی و فریدالاطرش سوری دروزی پخش میشود. حجاب را اجباری نکرده است و زنان مطابق باورها و شرایط زندگی پوشش خود را انتخاب میکنند. دانشکده پزشکی، هنرها و ادبیات کمتر حجابدار است و البته برقعپوش هم بسیار.
حال به نخستین سال به تخت نشستن خمینی نگاهی بیندازیم. از لحظه اعلام بیطرفی ارتش در بهمن ۱۳۵۷ تا پایان اسفند ۱۳۵۸ یعنی یک سال و پنج هفته بعد، تعداد اعدامشدگان، مفقودشدگان، موردتعرض و تجاوز و قتل فجیع قرار گرفتهها به ۱۹۴۰ تن بالغ میشود. در مواردی مثل قتل جواد ذبیحی، دکتر بهبهانی، چند روحانی طرفدار پادشاه فقید، تعدادی پاسبان بیگناه که با وانت و جیپ به آنها حمله شد یا دشنه خوردند و در خون شناور شدند، خبرها غیررسمی بود.
در عین حال انباشتن زندانها از هزاران زندانی به دست مشتی جوان که روزی کمیتهچی بودند و بعد پاسدار شدند، بعد هم خط امامی، بازجو، شکنجهگر، اعدامچی، تیر خلاصزن و... حکایت همچنان باقی است.
ردیف اولیهایی که اعدام شدند، بزرگان و میهنپرستانی بودند که خسرودادوار با سرود «ای ایران»، جان باختند. رحیمیگونه به پادشاه ابراز وفاداری کردند و عاملیتهرانیوار از ملت خواستند دیگر به او نیندیشند و فقط در اندیشه ایران باشد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
۱۰ سال بعد که خمینی با به جا نهادن هزاران اعدامی و کشته خیابانی، به گور منزل کرد، سیدعلی خامنهای آمد تا ماموریت استادش را تکمیل کند. خامنهای نهتنها به کشتار خمینی پایان نداد، بلکه شتاب را بیشتر کرد و به آن ابعاد جهانی هم داد. هم لبنانی کشت و هم فلسطینی. هم قاسملو را سینه شکافت، هم گلوی دکتر بختیار را برید و هم فرخزاد را دشنه آجین کرد. سروسینه پروانه و داریوش را به خون کشید و مختاری و پوینده و شریف و دوایی را خفه کرد. خدای رنگینکمان را کشت و پویا بختیاری را از نفس انداخت و خلاصه چنان کرد که چنگیز و تیمور و هلاکو را هم بیاعتبار کرد.
خمینی و خامنهای وارث نظامی شدند که پیش از آنها در جهان صاحب بیشترین اعتبار بود و این دو یکشبه، همه آن اعتبار را به باد دادند. ایران در مسیر اعتلا بود و این دو و احباب و اصحابشان به حضیضش کشاندند.
حکایت آن پدر و پسر
چهار قدم آن سوتر در سوریه هم، پدر و پسری کشتند و ویران کردند. بردند و خوردند به اسم فلسطین. هزاران فلسطینی را کشتند و بعد پدر، ۱۰۰هزار و پسر صدها هزار را به قتل رساند. دعای خیر ولی فقیه و سلاح و عتادش پشتوپناهشان بود. میلیاردها دلار هم البته توشه جهادشان علیه فلسطین و لبنان و ملت سوریه شد.
آنچه حافظ و بشار اسد به یادگار گذاشتند، مرگ و فلاکت و آوارگی بود، اما وارث حکومت آنها، الجولانی، مردی که برای سرش ۱۰ میلیون دلار جایزه گذاشته بودند و تروریست اعظمش خطاب میکردند، که دیرسالی میخواست اسلام ناب انقلابی محمدی را پِیاده کند، وقتی که لحظه انتخاب رسید، گزینهاش ملت بود. پس امت وانهاد و به گذشته وطنش بالید. اختلاف با همسایگان به گذشته سپرد، با روسیه کنار آمد و با آمریکا به دوستی نشست، شاهزاده محمد بن سلمان قدوهاش شد و وزیرخارجه ترکیه، معلمش.
گاهی رفتار احمد الشرع را زیر ذرهبین میگذارم. بعد اقرار میکنم که از هر دولتمردی در وطنش هوشمندتر است.
در ژوییه گذشته در حالی که حملات اسرائیل، نبردهای داخلی بین دروزیها، کردها و علویها با دولت به مرحله خطرناکی رسیده بود، رئیس دولت موقت سوریه چنان درایتی بروز داد که هم اسرائیل را عقب نشاند و هم به درگیری ها خاتمه داد.
درگیریهایی که بین گروههای دروزی و قبایل مسلح بادیهنشین در استان جنوبی سویدا آغاز شد، ابتدا ماهیت درگیریهای بادیهنشینی به خود گرفت اما بهسرعت به جنگی علنی با سلاحهای سنگین تبدیل شد. واحدهایی از ارتش سوریه نیز در این درگیریها دخیل بودند و درگیریها در سراسر استان سویدا و حومه آن گسترش یافت. سپس با مداخله هواپیماهای جنگی اسرائیل که به بهانه حفاظت از جامعه دروزی، به مواضع ارتش سوریه حمله هوایی کردند، خشونتها را تشدید کرد و پس از عبور تعدادی از مردان دروزی از سرزمینهای اشغالی فلسطین به سوریه برای پیوستن به نبرد، تنشها افزایش یافت که نشاندهنده وضعیت بسیار خطرناک و تمایل اسرائیل برای شعلهور کردن کامل آتش درگیری بود.
با تشدید تنش در استان سویدا، احمد الشرع، رئیسجمهوری موقت سوریه، پس از حملات هوایی اسرائیل که اطراف کاخ ریاستجمهوری و سایر نقاط دمشق و همچنین مناطقی در سویدا و جنوب سوریه را هدف قرار داد، یک سخنرانی تلویزیونی ایراد کرد. او در این سخنرانی بار دیگر بر معادله بازدارندگی ملی در مواجهه با تهدیدهای فزاینده اسرائیل و اینکه دولت سوریه علیرغم تواناییهای جنگجویانش، ترجیح داده از میهن و تمامیت ارضی خود با درایت محافظت کند، تا اینکه درگیر جنگی جدید شود، تاکید کرد.
این سخنان ساعاتی پس از اعلام آتشبس در استان سویدا پس از روزها درگیری مسلحانه و مداخلات خارجی، بهویژه تشدید نظامی و سیاسی اسرائیل، بیان شد. این بیانیه نشاندهنده تغییر در رویکرد رسمی به وقایع سویدا و حرکت به سمت تکیه بر میانجیگری محلی بود. بهویژه با توجه به افزایش قطببندی فرقهای و تلاش برخی قدرتهای خارجی و در درجه اول اسرائیل، برای دامن زدن به بحران و تشدید تلاشها به منظور بیثبات کردن سوریه.
او با تاکید بر ثبات موضع ملی آغاز کرد و گفت: «ما از جنگ نمیترسیم، اما منافع مردم را بر هرجومرج ترجیح میدهیم.»
رئیسجمهوری سوریه افزود که اسرائیل تلاش کرد توافق آتشبس را تضعیف کند، اما با میانجیگری آمریکا و ترکیه این تلاش خنثی شد. او توضیح داد که از زمان سقوط رژیم قبلی، رژیم اسرائیل در تلاش بود تا سوریه را به یک منطقه درگیری تبدیل کند و نهادهای آن را از بین ببرد و تاکید کرد که «برای جاهطلبیهای دیگران در سرزمین ما جایی وجود ندارد».
او بر مقاومت مردم سوریه که همیشه تفرقه و تجزیه را رد کردهاند، هم تاکید کرد و گفت: «ما فرزندان این سرزمینیم و میتوانیم بر توطئه هفت اقلیم پیروز شویم.»
خلوت سیدعلی خامنهای
سیدعلی خامنهای هم در بزرگترین بحرانی که اصل و فرعش رژیم او را تهدید میکند، سخن میگوید، آن هم بهدفعات. احمد الشرع خطیب نیست، اما او، سیدعلی، خطیبی آشنا به کلام است. با این حال وقتی کلام احمدالشرع را با سخنان او مقایسه میکنیم، درمییابیم الشرع در یک سال به دولتمردی میرسد و او در نزدیک نیم قرن، همچنان روضهخوان باقی میماند.
رهبر سوریه علاج دردهای وطنش را از ملتش و جامعه جهانی طلب میکند. سیدعلی هرروز مردم را با شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل و برنامه پهپادی و موشکیاش بیشازپیش به سوی جنگ و نیستی و قحطی میکشاند؛ رهبری که حالا در درون حرم و بیت مبارک هم حرفهایش را مثقالی صنار نمیخرند و روسای جمهوری سابقش سیاستهای او را سبب جنگ و ویرانی کشور میدانند.
به همین چند جمله او توجه کنید تا با تامل بیشتر، فرق بین او و احمد الشرع آشکارتر شود:
«اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا اختلافی ذاتی و تقابل منافع دو جریان آمریکا و جمهوری اسلامی است و تنها در صورتی که آمریکا پشتیبانی خود را از رژیم ملعون صهیونیستی بهطور کامل قطع و پایگاههای نظامی خود را از منطقه جمعآوری کند و در امور آن نیز دخالت نکند، درخواست آمریکاییها برای همکاری با ایران نه در آینده نزدیک بلکه برای بعدها، قابل بررسی خواهد بود.»
در جای دیگر، برای ۲۸ مردادی که خمینی، اربابش، و کاشانی، استاد خمینی، از نقشآفرینانش علیه دولت مصدق بودند، زیارت عاشورا میخواند. وقتی شرم در توهمزده پناهگاهنشین بیمعنا میشود، مصالح ملی را به نفع خود خرج میکند و به نوکری روسهایی میبالد که هرگز با روی کار آمدن یک نظام و دولت ملی در ایران رضایت نمیدهند.
گمان نمیکنم بیش از این لازم باشد درباره سیدعلی و احمد الشرع بنویسم. نتایج عملکردشان را هر روز میبینید. یکی بویینگسوار به مهمانی دونالد ترامپ میرود وآن دگری میبالد که امسال یک میلیارد به حزبالله داده است و پهپادش میتواند ۱۰۰ یهودی را دود کند و به هوا بفرستد.

محمود احمدی نژاد عزادار شد
















