از بیانیه انجمن صنفی روزنامه نگاران
برای برخوردکردن با وضعیت حاضردر کشور دو گزینه بیشتروجود ندارد. یاهمراه با حکومتی ویا در تقابل با آن ! هر میزان که صغرا کبرا بچینی .نهایت در نتیجه گیری به این خواهی رسید.
در لحظه کنونی با تمام ضعف ها ،کمبود ها جنبشی گسترده در عمق جامعه جریان دارد.جنبشی که تنها قابل حس کسانی است که زندگیشان در تمام عرصه ها تحت فشارقرار دارد. مردمی که با پوست وگوشت خود درد روزانه ناشی ازفشارهای حکومت اسلامی را تا بن استخوان احساس می کنند.
فرق است بین احساس درد ناک آن که کارد بر استخوانش نشسته وآن کس که تنها چنین دردی را در ذهن مجسم می کند واز دردمجازی آن سخن می گوید!
فرق عمیقی است بین "فواد شمس " خبرنگاری که با کارد نشسته برکتف سال ها بود که درد می کشید بی آن که روزنه امیدی در این تاریک نای وطن گرفتار دردست حکومت گران فاسد ،دزد وجانی جمهوری اسلامی ببیند. بهر دری که می زد فردی ،افرادی از مافیای دولتی مخفی شده پشت این در ها ،در بر او می گشود بدرونش می کشید !تمشیتش می کرد و راه نفس بر او می بست.
وحشت زده از انبوه این جانیان ودزدان جمع شده پشت دروازه های دولتی که حتی بقول خودش "اجازه نشستن وزدن نان بر ماستش را ندادند." پوستین رها کرد وبر زندگی خود خاتمه داد.
یکی ازصدها فرهیختگان وتحصیل کردگان جامعه ! که له شدن روزانه زیر هیکل لش لات ها،چاقوکشان ،دزدان قانونی مانند شمخانی ها وقالیباف هارا طاقت نمی آورند! و بر زندگی خود خاتمه می دهند.
قربانیان کشمکش قدرت بین جناح های مختلف دزدان ،قربانی اصلاح طلبانی که مردم را ابزاری برای فشار به حکومت می دانند بیش از آنکه غم مردم داشته باشند غم نان دانی خود از طریق بدست گرفتن حکومت را دارند.
قربانی اپوزیسیون گرفتاری که هنوزبخشی از آنها چشم بر این همه فجایع جمهوری اسلامی می بندند وتمامی ناکامی ها را در مرده ریگ گذشته جستجو می کنند. هراسشان ازاوج گیری شعار "رضا شاه روحت شاد " بیشتر از ویران گری خامنه ایست.
اپوزیسیونی که با وجود دل کندن نود وهشت در صدی مردم از حکومت! که طبق نظر سنجی مرکزدانشجویان ایران "ایسپا"صورت گرفته ودرآن تاکید می کند "این نظرسنجیها بیش از آنکه ابزار ارزیابی دولت باشند، آینهای از احساس عمومی جامعه نسبت به حاکمیت هستند."
امری که بخش زیاد آن محصول مقایسه مردمی است که گذشته خود را با وضعیت کنونی می سنجند وبرآن افسوس می خورند.
اما تمام این ها باعث نمی شود که این بخش از اپوزیسیون هنوز این حکومت را بر حکومت زمان شاه ترجیح ندهد و حکم بر ایستادن پشت شعار مرگ بر اسرائیل وامریکای خامنه ای زیر عنوان دفاع از میهن صادر نکند.
اپوزیسیونی حرفه ای که کارش گشت زدن در لابرینت های ادواری است ازاطاق پالتاک و زوم تا کلاپ هاووس
راه اندازی کنفرانس های تکراری با چهره های ثابت وسخن رانهای کلیشه همان ها که قادر نیستند دست از پوستین شپش زده مبارزه با امپریالیسم امریکا بر دارند و درک کنند چرا از این لشگر مخالفان نود وهشت در صدی رژیم که مسلما بیشترین آنها نسل جوان امروز ایران است حتی نیم در صدش اقبالی به این دسته اپوزیسیون چپ و کسانی که در لباس جمهوری خواهی همان سیاست ضد دوران پهلوی وشاهزاده رضا پهلوی را دنبال می کنند ، نشان نمی دهند؟
این چه رازی است که حتی در شرایطی که لعنت ونفرت میلیونی مردمی که روزانه جوانانشان توسط این رژیم جانی به اشکال مختلف کشته می شوند وگورستانها شاهد خاک سپاری شبانه آن هاست نمی توانند دل از مهر این جمهوری بر دارد . مهری که دیروزاز حضور نیابتی های رژیم در سوریه ولبنان بعنوان کمر بند امنیتی برای ایران دفاع می کرد و امروز از میهن پرستی و ایستادگی زیر پرچم جمهوری اسلامی در مبارزه با اسرائیل سخن می گوید.
زمانی که بیانیه انجمن صنفی روزنامه نگاران استان تهران در ارتباط با خود کشی" فواد شمس "بدرستی تاکید می کند که سرعت تحولات با میزان توان و ظرفیت روانی شهروندان تناسبی ندارد و تصمیمگیران و تصمیمسازان درک درستی از خطرناکبودن این عدم تناسب ندارند." فواد شمس" نخستین روزنامهنگار و نویسندهای نیست که در سالهای اخیر از ارزشمندترین دارایی خود گذشته و جهان ما را ترک کردهاست." اپوزیسیون دچار گنگی وسر گشتگی قادر به درک این سرعت تحولات نیست ونمی تواند نقش خود در این تحولات را در یابد و هنوز دم از برنامه محور بودن احزاب چپ می زند وکاری به این همه اعتراضات روز افزون در سرتاسر کشور ندارد.
هنوز درک نمی کندخشم فرو خورده دانشجوی اهوازی "احمد بالدی" را از ستمی که ماموران حکومتی نسبت به پدرش ودکه کوچکی که نان خانواده از آن تامین می شد را!چرا که او هم کارد بر استخوان داشت وتوان دیدن گرسنگی خواهر وبرادرنداشت.
طاقت دیدن سفره خالی وتمنای ساده یک نان توسط برادرکوچک را! تجسم فقر هر دم فزاینده ،سقوط اخلاقی ناشی ازاین فقرومقابله بدون پشتیبان با رژیم را طاقت نمی آورد ونهایت او نیز چون "شمس" بگونه ای دیگرخود را به آتش می کشد.
مسئول کیست؟ جدا از جمهوری اسلامی که مسبب تمام نارضایتی ها ست .نقش اپوزیسیون پرمدعا در این ماجرا چیست؟ ما مدعیان مبارزه با جمهوری اسلامی در دامن زدن به فضای بی اعتمادی ،به فضای ناامیدی ،به فضای ناباوری به قدرت مجموعی مردم چه میزان نقش منفی بازی کردیم ؟ در خاکستری کردن چشم اندازهای روش وامید بخش چه میزان نقش منفی اجرا نمودیم؟ ادامه دارد ...

















