فرزانه روستایی
به غیر تهران کلان شهرهای دهلی نو، مکزیکوسیتی، و کیپ تاون نیز با بحران جدی آب مواجه بوده و هستند، اما تفاوت ما با این سه پایتخت در این است که مردم در آنجا فقط با مشکل آب مواجه هستند اما برق و گاز دارند و در ضمن، مسئولان و اداره کنندگان این کشورها رکوردهای دزدی و اختلاس و دروغگویی و کلاهبرداری و فریب مردم را ندارند. اساسا این کشورها فقط درگیر بحران آب هستند، اما در ایران مساله آب کوچکترین معضل است.
اساسا در ایران مردم فکر می کنند که مهمتر از مشکل آب معضل وجود رژیمی است که بیش از ۹۰ درصد مردم آن را نمی خواهند اما یک سازمان سرکوب و شبکه ای مافیایی که بخش اعظم اقتصاد را به صورت انحصاری در اختیار دارد از آن حمایت و اعتراضات مردم را سرکوب می کند. از سوی دیگر، مساله کمبود آب در ایران بسیار سیاسی تر از دیگر کشور هاست. در هند مکزیک و آفریقای جنوبی دولت هایی اداره کشور را بر عهده دارند که با یک انتخابات نسبتا شفاف، شاخص ترین و کاراترین شهروندان را به صدارت نشانده اند و ناظران بین المللی نیز بر همه روند انتخابات اشراف دارند.
در ایران مشکل آب در حالی است که رهبر نظام شش ماه اخیر را از انظار پنهان بوده و به نظر می رسد آخرین دست پوکر خود بر سر به قدرت رساندن مجتبی را بازی می کند بدون اینکه برای او اهمیت داشته باشد که مردم در فقر مطلق و در آستانه قحطی صبح تا شب در پی نان هستند و شبها آب ندارند.
ما در ایران وسط همان تهدیدی هستیم که یک طلبه مشهدی چند سال پیش نوشته بود مردم بدانند که اگر ما نباشیم چیزی از ایران برای کسی باقی نمی گذاریم تا بعد از رفتن ما جشن بگیرند. وقتی معادله آب و گاز و برق و حسابهای خالی دولت برای خرید بنزین را نگاه می کنیم تقریبا امیدی به آینده باقی نمی ماند، بخصوص که کسانی چون محسن رضایی هنوز با شجاعت اسراییل را تهدید به نابودی می کنند و دولت پزشکیان نیز عملا از سایه و از سوی جلیلی اداره و کم کم دارد سیبل ناسزای بی پایان از سوی همه و حتی از سوی اصلاح طلبان می شود.
مردم دهلی نو، کیپ تاون، و مکزیکوسیتی مشکل جدی کمبود آب داشتند اما جنگ ۱۲ روزه و تهدید جنگ بعدی و خطر آلوده شدن کشور به مواد رادیو اکتیو را ندارند. حکومت این کشور ها نه مملکت را به پای بمبی ریختند که هیچوقت جرات نکرند آن را بسازند و نه حتی برای وضو گرفتن متوسل به روس ها می شدند. همه این عوامل ریشه در این دارند که جمهوری اسلامی در دست حداکثر دوهزار نفر می گردد و کسی به داخل آن راهی ندارد. ضرورت تغییر رژیم فقط یه علت کینه ای نیست که مردم ۴۶ سال است در سینه خود حبس کرده اند. ضرورت تغییر رژیم این است که فقط با یک نظام دست پاک شفاف مسئول و متخصص است که می توان سیاست های کلان غیر تبعیض آمیز را اجرایی کرد و برای نجات کشور از خطر نابودی در اثر خشکسالی برنامه ریخت.
به احتمال زیاد از همین امسال کشاورزی در بخش های مهمی از ایران عملا غیر ممکن می شود. بسیاری از صنایع اب بر مانند صنایع فولاد و مس و پتروشیمی ها در مناطق مرکزی را یا باید تعطیل کرد یا به سواحل خلیج فارس منتقل کرد.برای جذب سرمایه گذاری خارجی و راه اندازی تعداد زیادی تاسیسات غول پیکر آب شیرین کن باید بحران هسته ای را به اتمام رساند تا پای تکنولوژی های جدید با متخصصان آنها به کشور باز شود. شاید از همه مهمتر این است که مردم دوست دارند شاهد قطع دست خیانتکاران و وطن فروشان و قماربازان مست و بی شرفی باشند که در میانه فقر و قلاکت مردم و ورشکستگی کشور یک میلیارد دلار برای شارلاتان های حزب الله ارسال کرده اند. فقط رژیمی که نامش جمهوری اسلامی نباشد و با انتخابات دمکراتیک و شفاف به قدرت رسیده باشد توانایی و نیز صلاحیت اصلاح این همه اعوجاج و تمرکز بر بازسازی و پاکسازی ایران و نجات کشور از خشکسالی را را دارد. هر چند که همین الان نیز دیر است.

















