حکومتها در طول تاریخ، برای ایجاد انسجام، مشروعیت بخشی به خود، یا بسیج احساسات عمومی، همواره از عقاید، اسطورهها، نمادهای ملی و فرهنگی بهره بردهاند. این روند، در جوامعی که هویت تاریخی و غرور ملی نقشی پررنگ دارد، آشکارتر است. حکومت های استبدادی و تمامیت خواه نظیر ایران از این وسیله برای بقا سیاسی خود و یا مقابله با دشمن خارجی به بیشترین وجهی استفاده کرده اند.
جنگ دوازده روزه، مردم و اپوزیسیون را بر سر دوراهی سخت و سرنوشت سازی قرار داده بود. گروهی با استناد به اصل پاسداری از هویت تاریخی و جغرافیایی ایران هرگونه حمله به سرزمین ایران را محکوم کرده و معتقد به دفاع مشروع در مقابل این حملات بودند. عده ای دیگر ایران را کشوری در اشغال بیگانگانی به نام جمهوری اسلامی دانسته و در اندیشه استفاده از موقعیت پیش آمده برای رهایی از دست این اشغالگران بودند.
عده کثیری از مردم نیز در سرگردانی میان این دو تفکر، بی طرفی اتخاذ کرده بودند و ضمن خواست درونی برای سرنگونی جمهوری اسلامی از همراهی فعال با حمله کنندگان و سودبری از موقعیت استثنایی پیش آمده برای زدن ضربه نهایی به پیکر تضعیف شده جمهوری اسلامی خودداری نمودند. جمهوری اسلامی به مدد آتش بس غافلگیرانه ترامپ به شکل معجزه آسایی از افتادن به ورطه سناریوهای خطرناکی که برایش متصور بود نجات یافت. حکومت و شخص خامنه ای که بدون شک افکار اپوزیسیون و موضع گیریهای مختلف در زمان جنگ دوازده روزه را رصد کرده بود و بقای خود را از طرفی مدیون همین احساس ملی گرایانه مردم و همچنین تفرقه فکری میان اپوزیسیون می دانست، به تقویت احساس ملی گرایانه مردم روی آورد تا در جنگ های احتمالی پیش رو همچنان سپری باشد در مقابل میل درون و رویکرد مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی.
رهبر پس از ناپدید شدن طولانی در زمان جنگ، برای شرکت در مراسم عزاداری در ملا عام ظاهر شد و به شکرانه زنده ماندن خود و حکومتش، برخلاف تفکر و رویکرد خود و اسلافش و در مجلسی که بطور سنتی باید متوسل به حسین و ائمه شود، دامن ایران را گرفت و از بلبل ومداح حکومتی خواست تا "ای ایران" بخواند.
این رویکرد رهبر بعدها در میان سردمداران حکومت و رسانه های اصول گرا و اصلاح طلب جاری شد و کلمات امت و اسلام موقتا جای خود را به ملی گرایی و ایران دادند.
پس از فعال شدن مکانیسم ماشه و تقابل نزدیک و مستقیم آمریکا و غرب بر علیه ایران، تصویرسازی از شاپور اول شاه ساسانی در رسانههای حکومتی و گفتمان رسمی جمهوری اسلامی افزایش بیشتری یافت. روایت زانو زدن والرین در برابر شاپور، به شکلی کاملاً هدفمند برای برانگیختن احساس قدرت تاریخی ایرانیان و تحریک حساسیتهای ضدغربی بازخوانی شد.
بدل مجسمه شاپور اول در نقش رستم فارس طی مراسمی در میدان انقلاب تهران نصب شد. نقش رستم جایی است که طی حدود ۵ دهه توسط جمهوری اسلامی به دست فراموشی سپرده شده بود و مصرف میلیون ها دلار برای تعمیر و مرمت مکان های مذهبی در ایران و کربلا، جایی برای رسیدگی به این مکان و دیگر مکان های تاریخی که بیشتر در حال ویرانی هستند، باقی نگذراده بود، اکنون الهام بخش رژیم برای مقابله با غرب شده است.
این مجسمه که شاپور اول پادشاه مقتدرساسانی را در حالیکه امپراطور روم در مقابلش زانوزده سوار بر اسب نشان می دهد و به گفته معاون شهردار تهران شخص رهبر بر انجام پروژه آن نظارت داشته است، از یک طرف برای برانگیزاندن شور ملی گرایی مردم و از طرف دیگر آنگونه که معاون شهردار تهران ادعا کرده است برای نشان دادن عدم تسلیم پذیری ،حالا به گفته او ایران، در مقابل زیاده خواهی های غرب است.
جمهوری اسلامی از شاهی تقدیر و او را الگوی مبارزه خود با غرب معرفی می کند که اعقاب او را با خشونتی کم نظیر نابود و تمام مظاهر این سلسله پادشاهی را تا قرن ها بعد از فروپاشی این سلسله و تا همین امروز تصفیه وپاک سازی کرده است.
هدف رژیم از این ناپرهیزی ایدئولوژیکی و گرفتن دامن ایران و ملی گرایی که موسس جمهوری اسلامی آن را ضد اسلام و نقشه استعماری می دانست، برای دست یافتن به دو هدف اساسی است:
۱- ایجاد پیوندی احساسی بین مردم و رژیم در زمانی که رژیم تمامی مشروعیت خود را در میان قشر عظیمی از مردم ایران از دست داده است.
۲- خلق دوگانهای سیاسی که در آن غرب معادل امپراتور روم و «بیگانه متجاوز» و حاکمیت، معادل شاپور اول و «حافظ اقتدار ایرانی» معرفی شود.
اسطورۀ محبوب، آرش کمانگیر، که جانش را فدای تعیین مرزهای ایران کرد، در سالهای اخیر در تبلیغات رسمی، پوسترها و سخنرانیهای حکومتی حضور پررنگی یافته است ومجسمه ۱۶ متری او کاملا برنامه ریزی شده در بازه زمانی درگیری های نظامی میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در یکی از میادین تهران نصب شد. آرش در ذهن ایرانیان نماد ایثار، میهندوستی و مبارزۀ مقدس است؛ حکومتی که مشروعیتش به شدت کاهش یافته است، خیال پردازانه و شاید هم به مقداری با اتکا به ناآگاهی و شور ملی گرایی بخشی از مردم، از چنین نمادهایی برای بازیافتن مشروعیت و شرکت مردم در مقاومت در مقابل آنچه او آنرا دشمن می پندارد، استفاده می کند.
سو استفاده قدرت ها از احساسات ملی، فرهنگی و عقیدتی مردم امری منحصر به جمهوری اسلامی نیست. تمام حکومت های تمامیت خواه با اتکا به همین ویژگی مردم از روش ها و ترفندهای گوناگون استفاده کرده تا حمایت مردم را جهت تداوم حکمرانی خود بدست آورند.
رژیم نازی، با استفاده از اسطورههای ژرمنی و روایتهای قهرمانی قبیلههای باستانی، خود را وارث «نژاد برتر» معرفی میکرد. نصب مجسمههای قهرمانان افسانهای ژرمن و تأکید بر پیروزیهای تاریخی، ابزاری برای مشروعیتبخشی به قدرت سیاسی و جنگطلبی هیتلر بود.
استالین از قهرمانان تاریخی روس برای تقویت ملیگرایی سوسیالیستی استفاده کرد. تصویری که شوروی از نقش پتر کبیر در مقابله با غرب ارائه میداد، مشابه همان الگوی «اقتدار ملی دربرابر دشمن خارجی» جمهوری اسلامی بود.
ژاپن در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ از مفهوم بوشیدو، اخلاق سامورایی، و قهرمانانی چون یاماتو تاکه رو برای تهییج مردم و توجیه سیاستهای نظامیگرایانه استفاده کرد.
رابطۀ «فداکاری برای امپراتور» شباهت زیادی با بازخوانیهای حکومت ایران از آرش کمانگیر دارد.
فاشیستها از سرودهای میهنی مانند Giovinezza و نمادهای روم باستان استفاده کردند تا همه چیز را در قالب «دولت = ملت» تعریف کنند.
کره شمالی بسیاری از سرودهای ملیگرایانه کرهای را بازآفرینی کرد و با پخش آنها در حضور رهبر، تلاش کرد چنین القا کند که «میهن = رهبر» است.
این روند شاید مشابه استفاده حکومت ایران از «ای ایران» است.
مطالعۀ تطبیقی نشان میدهد که بهرهبرداری سیاسی از تاریخ، اسطوره و فرهنگ امری جهانی و تکرارشونده است. شباهتهای کلیدی عبارتاند از:
۱. تلاش برای پیوند زدن حکومت با تاریخ و هویت ملی
چه شاپور و آرش باشد، چه ساموراییها و قهرمانان ژرمنی.
۲. برجسته سازی قهرمانان مقابلهکننده با «دشمن خارجی»
برای برساختن تصویر «دولت محافظ ملت» است.
۳. تصاحب نمادهای فرهنگی مردمی برای خنثیکردن شکاف حکومت ـ ملت
همانند خواندهشدن «ای ایران» یا استفاده نازیها از نمادهای رومی و ژرمنی.
۴. تکیه بر گذشته برای کنترل اکنون
زیرا اسطورهها احساسات را بسیج میکنند، نه عقل را.
در مجموع، آنچه امروز در فضای سیاسی ایران مشاهده میشود، پدیدهای جدید نیست، بلکه نسخهای معاصر از الگوی کهن «اسطوره سازی سیاسی» است؛ الگویی که حکومتهای دیکتاتور و تمامیت خواه با آن میکوشند ضعفهای خود را پشت پردۀ «افتخارات تاریخی» پنهان نمایند. حکومت های توتالیتر در دنیا ضمن اعتقاد و احترام به اسطوره هایشان از آنها در جهت اهداف سیاسی خود استفاده میکنند، اما جمهوری اسلامی به علت عدم اعتقاد و پایبندی به فرهنگ و اسطوره های ایرانی از این اسطوره ها و همچنین ملی گرایی و ایران دوستی سو استفاده دوچندان می کند.

















