سمیرا قرائی - ایران اینترنشنال
دونالد ترامپ این روزها با زبان تهدید و عملیاتی نیمهپنهان، اصرار بر به شماره افتادن روزهای نیکلاس مادورو دارد. هم تهدید لفظی در جریان است و هم اقدامات نظامی در غالب درگیری مسلحانه علیه قاچاقیان مواد مخدر.
گفتههای رییسجمهوری آمریکا و واکنشهای سناتورهای هر دو حزب نشان میدهند تهدید نظامی کامل هنوز محل نزاع است، اما برنامهریزی برای «روز بعد از مادورو» در دستگاه اجرایی به صورت خاموش در حال تدوین است.
آنچه بنیاد این استراتژی را میسازد، دو نکته است:
اول، تلاش برای تحقق «تغییر رژیم» بدون پرداخت مستقیم هزینههای کلان سیاسی و انسانی. یعنی بدون دخالت گسترده زمینی یا جنگ، مواردی که ممکن است به سرعت افکار عمومی و کنگره آمریکا را تحت تاثیر قرار داده و خشمگین کند؛
دوم، استفاده از قالبهای حقوقی و رسانهای جایگزین؛ مثل اینکه این حملات ضربات هدفمند به قایقهای قاچاقچیان است تا واکنشهای بینالمللی کمهزینهتر شود.
منتقدان میگویند این صورتبندی همان تاکتیک کلاسیک «پوشش» است: عملیاتی به ظاهر محدود، اما زمینهساز تغییراتی عمیق؛ این رویکرد در واشینگتن مساله تازهای نیست و مسبوق به سابقه است.
یک نکته حائز اهمیت دیگر، تحرکات کشورهای همسایه ونزوئلا و بلوکهای منطقهای است. گزارشها میگویند برخی از دولتهای آمریکای جنوبی خود را برای روز بعد از مادورو آماده میکنند؛ این آمادهسازیها شامل مکانیسمهای کمکهای بشردوستانه، ابتکارات امنیتی موقت و هماهنگی سیاسی برای برگزاری سریع انتخابات است.
این همگرایی منطقهای بهطور رسمی با عنوان «پاسداری از ثبات منطقهای» تبلیغ میشود، اما در عمل آنچه میکند این است که بار سیاسی را از روی شانههای واشینگتن کمتر میکند.
اما در کنار همه این تحولات و رقم خوردن تاریخ مقابل چشمانمان و احتمال سقوط دولتی که از سوی یک دولت دیگر با چندین عملیات دریایی با نام دولت مخدری شناخته میشود ، یک سوال میتواند ذهن را مشغول کند:
آیا مدل تغییر رژیم بدون هزینه سیاسی و نظامی در مورد جمهوری اسلامی هم میسر است؟ نه به این سادگی.
جمهوری اسلامی ساختار امنیتی و سیاسی پیچیدهتری دارد: نهادهای موازی قدرت فراوانند، چه نظامی و چه اطلاعاتی،. ایران جغرافیای گستردهتری هم دارد و همچنان ظرفیتهای نیابتی در منطقه دارد، اگر چه محدود؛ با بازیگران خارجی هم پیوندهای استراتژیک دارد، مثل روسیه و چین.
یک تفاوت عمده دیگر برای ترامپ هزینه واکنشی است که ممکن است از سوی جمهوری اسلامی ببیند. ایجاد بحرانهای منطقهای از طریق متحدان، استفاده از ابزارهایی چون تحریک بازار انرژی، کاهش امنیت تنگه هرمز، و عملیاتهای سایبری و اطلاعاتی سبب میشود تا برای دولت امریکا، تلاش برای تغییر سریع رژیم، ریسکِ بالای فرسایشی پیدا کند.
ترامپ از تجربه مخارج سنگین مداخلات نظامی درس گرفته و میکوشد همان هدف ساختارزدایی دشمنان را با هزینه سیاسی و اقتصادی کمتر دنبال کند؛ با تاکتیکهایی مثل عملیات محدود، فشار تحریمی، هماهنگی منطقهای و برنامهریزی پسابحران.
در ونزوئلا این ترکیب ممکن است تا حدی کار کند چون عاملهای ضعیفتری کشور را مدیریت میکنند و پشتیبانی منطقهای چندانی هم وجود ندارد؛ اما در مورد جمهوری اسلامی، ترامپ باید آماده پرداختن هزینه باشد.
آمریکا در تلاشهای پیشین خود برای تغییر رژیم، متوجه شده که حتی در کشورهایی با ساختار ضعیفتر هم، نتایج غیرقابلپیشبینی و پرهزینه بوده است.
در نتیجه رویکرد ترامپ برای «بیهزینهسازی» دخالت در برابر تهران، با موانع بنیادین عملی و ژئوپلیتیک روبهرو خواهد شد اما نکته کلیدی در فهم سیاست ترامپ در قبال جمهوری اسلامی این است که او همچنان سیاست بیهزینه تغییر رژیم را در برابر ایران دنبال میکند، اما آن را از اساس به بازیگران منطقهای برونسپاری کرده است.
در هفتههای گذشته از چندین مقام آگاه شنیدیم که تکلیف منطقه را منطقه باید روشن کند و این خود کشورها و نیروهای فعال در منطقهاند که سرنوشتشان را تعیین خواهند کرد.
این یعنی ترامپ دست نیروهای منطقهای را برای تغییر موازنه قوا باز خواهد گذاشت. جمهوری اسلامی هم با فهم این سیاست، تلاشی گسترده را برای احیای پیوندهای منطقهای آغاز کرده؛ هرگز در عمر ۴۷ ساله جمهوری اسلامی، چنین سیاست متمرکزی از سوی جمهوری اسلامی برای احیای روابط منطقهای مشاهده نشده است.
ونزوئلا از متحدان نزدیک روسیه و جمهوری اسلامی است. تماشای سرنوشت مادورو میتواند نشان دهد که آمریکا چقدر در مهار ائتلافهایی که علیهاش تشکیل شدهاند جدی است.

"برخی رهبران اروپایی خیلی احمقاند"

خودارضایی در جامعه ما فراگیر شده















