Friday, Dec 12, 2025

صفحه نخست » نقد یک فعال دانشجوئی بر راه رفته خویش قسمت دوم، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgامروز وقتی به آن روز ها می اندیشم وصادقانه از خود می پرسم تو که با چنان شوری در مبارزات دانشجوئی که عمدتا شکل تظاهرات داشت شرکت میکردی !بعنوان یکی از سردسته های این تظاهرات چه میزان از تحولاتی که در کشور صورت میگرفت اطلاع داشتی؟

میزان شناخت تو از روابط اجتماعی ،سیر تاریخ وحوادث اجتماعی ،چه میزان بود؟ ازجامعه بیمار ،گرفتار در فقر ، ازنا امنی که هر قلدری کنترل محله ای می کرد ورفتن از شهری بشهری از ترس راهزنان نیاز به تفنگچی داشت !چه میدانستی.از قلدری رضا شاه می گفتیم بی آن که بدانیم چرا ؟از این که در شانزده سال سلطنت خود چه کرد سخنی در میان نبود بجز کشیدن راه آهن که آنرا نیزمنتسب به جنگ و بخاطر کمک به انگلیسی ها ارزیابی می کردیم. دشمنی بی دلیل مایع گرفته از تبلیغات عمدتا آخوندی.

تظاهرات گسترده در رابطه با جشن های دوهزار پانصد ساله راه می انداختیم ،مخالفت با کانون پرورشی جوانان ونو جوانان میکردیم وآنجا را مرکزی غربی ارزیابی می نمودیم که اشاعه فرهنگ غربی می کرد.مرکزی که از نظر ما محل تجمع جوانان غرب زده چوخ بختیاروآلامد بود. امری که دانشجویان چپ و مذهبی به آن حساسیت داشتند. در فرهنگ آنروز هر دختری که پوشیده لباس می پوشید! در کوه خوب کوله می کشید. مبارزبود ومورد توجه. دانشجویانی که عمدتا درتشکل های چپ سازمان یافته بودند.با هر چیزعمیق که درک آن نیاز به تلا ش ورفتن در عمق داشت بیگانه بودند.

ادبیاتمان از چند کتاب شناخته شده مانند ژان کریستف رومن رولان ویا مادرماکسیم گورکی وتعدادمحدودی شعر فرا تر نمی رفت .در هنر نیز هیج تمایلی به نقاشی چه کلاسیک،چه مدرن نداشتیم ! موسیقیدان های جهان را جز تنی محدود نمی شناختیم .فرهنگ موسیقیائی ما را چند هنرمند روس وتعدادی نوازنده وخواننده محدود تشکیل می داد.موسیقی کلاسیک وارکستر فالارمونیک ها را با یک کلمه موسیقی درباری واشرافی توصیف می کردیم وهرگز از ساخته شدن تالار رودکی ،موزه هنر های معاصر استقبالی نکردیم .مخالف برگذاری جشن های فرهنگ وهنر بودیم وآنرا معادل خرج کردن از کیسه مردم می دانستیم .چرا که درکمان از ساختن مانند درک احمدی نژاد بود از برباد دادن میلیارد ها ثروت که فکر می کردیم اول جیب مردم باید پر شود وبعد سراغ چنین کار هائی رفت .ما نقش چنین برنامه هائی را غارت سرمایه مردم می دانستیم.

هرگز قادرنشدیم برای نمونه از عمل کردهای مثبتی که برای بهبود ورشد جامعه صورت می گرفت حمایت کنیم .دشمن سرسخت خیامی ها ،خسرو شاهی ها ولاجوردی ها بودیم وتلاش آنها برای شکل دادن به یک جامعه صنعتی، حضور گسترده زنان در عرصه های مختلف از سپاه دانش تا پست های مختلف را مانند یک متعصب دینی نوعی فساد اجتماعی می دیدیم .چرا؟ منصفانه نمی توانستیم به بسیاری از وزرا ومدیران گمارده شده در راس کاری های اجرائی نگاه کنیم ؟کار های مثبتشان را تشویق وکار های منفی رانقد نمائیم؟

امروز نسل ما در جهات مختلفی که حضور داشته و از نزدیک شاهد بسیار تحولات کشور بوده .آیا نبایستی بنشیند وراه وروش خود وفکر خود را نسبت به جامعه ای که قرار بود بعد فارغ التحصیل شدن در خدمت آن در آید مورد بررسی قرار دهد . حداقل اگر آن زمان بنا به اقتصای شرایط وتوهم انقلابی و کم بضاعتی فکری قادر به این مهم نگردیدیم.نتوانستیم برای نمونه از دل آن همه وزیران ومدیران خوب که کمر به خدمت وطن بسته واز اقصانقاط جهان بعد از فارغ التحصیل شدن به کشور بر می گشتند حتی برای نمونه از عمل کرد آنها تجلیل نماید. هرگز از خودسوال نکردیم که چه اتفاقی افتاده که این تحصیل کردگان برگشن وکار کردن در ایران را که هنوزدر آغاز یک چالش بزرگ برای کشاندن خود به ردیف کشور های بزرگ جهان بود انتخاب کرده وچنین با انرژی وبا شتاب در کار ساختن ومتحول کردن آن هستند؟


آیا وقت آن نرسیده که باز گردیم وبعنوان یک فعال دانشحوئی از خود سوال کنیم آیا راه بهتری برای ساختن سرزمینی که این همه از عشق به آن ومردم آن یاد می کردیم وجود نداشت؟ ازآن همه تظاهرات کور چه نصیب دانشجویان وبهبود وضعیت جامعه گردید؟ هریک از ما کوشندگان ورهبران جنبش دانشجوئی سال های قبل باید که بنشینیم وخود را در فضای آن روز قرار دهیم و منصفانه نسبت به عملکرد خود قضاوت نمائیم


مجموعه ای احساسی که بخاطر احترام اجتماعی که بدلیل دانشجو بودنمان وعمدتا نیز از طرف لایه های پائین وبخش های متوسط جامعه از بقال سرکوچه تا بازاری مخالف شاه ابراز می شد. امر برما متشبهه شده بود که گویا جواب همه چیز را میدانیم وبرای هر شعاری برنامه داریم وموبموی آنچه می خواهیم در آینده آن را بسازیم اجرا خواهیم کرد .حال آنکه در واقعیت امر چنین نبودما بر هر چیزی نوکی زده بودیم! اقیانوس هائی به عمق چند سانتیمترکه با سرتقی تمام آنها را بعنوان تحلیلی عمیق که شاه بیت آن مرگ بر شاه بود ارائه می دادیم .


دقیق بیاد دارم که یکی از اعتصابات طولانی مدت دانشگاه تبریز که چند هفته مانده به ترم دوم شروع شد، ماحصل جمع شدن تعدادی از دانشجویان بدور یک نقاشی در خوابگاه کوی ولیعصر بود که خری را نشان می داد که دریک دست کتاب داشت و دو انگشت دست دیگر را بعلامت پیروزی بالا برده بود .با این نوشته در زیر که "خر خوان ها پیروزند"
جمع شدن تعداد کثیری دانشجو دور عکس راه افتادن صف بلندی از کوی ولی عصر بطرف دانشگاه. در گیری شبانه ونهایت اعتراضات دانشجوئی وتداوم آن تا امتحانات و ملغا شدن امتحانات.


شاید بنظر عجیب برسد! اما این واقعیتی بود که وجود داشت .آنچه که رژیم تلاش می کرد مهیا ساخته ودر اختیار دانشگاه ودانشجو بگذارد .صرفا بخاطر این که برنامه ریزی شده از جانب حکومت است مورد تهاجم قرار می گرفت ! تهاجمی که چپ و مذهبی ها را دریکردیف قرار می داد .سال گمانم پنجاه وپنج بود که گویا خانم مرضیه میخواستند به تبریزبیایند ویکی از برنامه های ایشان اجرای برنامه هنری در سالن آمفی تئاتر کتابخانه مرکزی بود. شب قبل ا ز آمدن ایشان پیانو بزرگ وگران قیمت آن گونه که شایع شده بود توسط یک گروه مذهبی به آتش کشیده شد وعملا برنامه بهم ریخت .این گروه همان کسانی بودند که بعد ازساعت تعطیلی دانشگاه دختران وپسرانی راکه با هم قدم می زدندمورد تهاجم وضرب وشتم قرار می دادند وهرگز عملشان از طرف ما جریان های چپ با وجود مخالف بودن با این گونه رفتار محکوم نشد! و بعد از انقلاب نیز اکثرا در راس امور قرار گرفتنذ و از جمله تصفیه کنندگان دانشجویان در جریان انقلاب فرهنگی بودندکه سردمدار اصلی آ ن شخص پزشکیان بود . گروه متعصبی که در شناسائی واعدام استادان بهائی دانشگاه مانند دکنر ربانی استاد روانشناسی و دکتر سمندری استاد ومتخصص گوش ،حلق وبینی بیمارستان پهلوی نقشی تعین کننده داشتند.

گروه دیگر دانشجویان مذهبی هم بودند که طرفداران دکتر اردوبادی استاد دانشگاه که یک مدهبی سنت بود جمع شده بودند . دانشجویانی که روز های پنج شنبه در یکی از دانشکده ها جمع می شدند در باره طهارت ووضو ومسائلی از این قبیل و سجایای اخلاقی که پزشکیان امروز از نهج البلاغه نقل می کند سخن می گفتند وبا صبط صوت های توشیبای خود نوار این جلاسات را ضبط ودر سطح معینی از دانشجویان مذهبی پخش می نمودند . نمی دانم که آیا شخص پزشگیان نیز در این دسته مذهبیون سنتی قرار داشت یا نه .نتیجه این مماشات همان همگامی بود که در فرازی دیگر در انقلاب با این جریان ارتجاعی مخالف با شاه داشتیم . عملا صف آنها را تقویت کردیم . درخدمت به سیاست های ویران گر خمینی در آمدیم.

ادامه دارد



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy