نزدیک به شش ماه از جنگ مستقیم و پرهزینه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل میگذرد؛ جنگی که اگرچه از نظر نظامی فروکش کرده، اما پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن همچنان بر زندگی روزمره مردم ایران سنگینی میکند. جامعهای که پیشتر نیز با بحرانهای مزمن دستبهگریبان بود، اکنون با انباشت بحرانهایی مواجه است که دیگر نه قابل انکارند و نه قابل مهار با ابزارهای امنیتی و تبلیغاتی
در حالی که افکار عمومی انتظار داشت پس از جنگ، تمرکز حاکمیت بر ترمیم اقتصاد، کاهش فشار معیشتی و بازسازی اعتماد اجتماعی باشد، واقعیت میدانی نشاندهنده تداوم سیاستهای سرکوبمحور، دشمنسازی خارجی و ناتوانی ساختاری در اداره کشور است
دادگاههای انقلاب اسلامی همچنان با شتاب به صدور احکام سنگین زندان و اعدام به اتهام «همکاری با اسرائیل» ادامه میدهند. در غیاب دادرسی عادلانه و شفاف، این دادگاهها بیش از آنکه ابزار عدالت باشند، به ابزاری برای ایجاد رعب و کنترل سیاسی تبدیل شدهاند. دشمنی ایدئولوژیک با اسرائیل جایگزین عقلانیت حکمرانی شده و هزینه آن را شهروندان عادی میپردازند
در کنار این فضای امنیتی، بحران محیط زیست و کمبود آب به مرحله هشدار قرمز رسیده است. خشکسالی، فرونشست زمین و نابودی منابع آبی کشور نتیجه دههها سوءمدیریت است، اما پاسخ حاکمیت نه اصلاح ساختارها، بلکه پناه بردن به خرافاتی چون «نماز باران» است؛ رویکردی که ناتوانی حکومت در مواجهه علمی با بحرانهای حیاتی را آشکار میکند
همزمان، فقر در حال گسترش و شکاف طبقاتی عمیقتر شده است. تورم افسارگسیخته، قدرت خرید طبقه متوسط را عملاً نابود کرده و میلیونها نفر را به زیر خط فقر رانده است. این وضعیت با سقوط بیسابقه ارزش پول ملی تشدید شده؛ جایی که نرخ دلار به مرز ۱۳۰ هزار تومان نزدیک شده و ریال بیش از هر زمان دیگری بیاعتبار شده است
فشار بر اقلیتهای مذهبی، بهویژه بهاییان، همچنان ادامه دارد. بازداشتها، مصادره اموال، محرومیت از تحصیل و اشتغال و آزار سیستماتیک این شهروندان، نهتنها نقض آشکار حقوق بشر است، بلکه نشان میدهد حکومت حتی در اوج بحرانهای ملی نیز حاضر به عقبنشینی از سیاستهای تبعیضآمیز خود نیست
از سوی دیگر، آلودگیهای زیستمحیطی و آتشسوزی جنگلها به بحرانی فراگیر بدل شده است. از شمال تا جنوب کشور، منابع طبیعی در حال نابودیاند و دولت نه برنامهای مؤثر برای پیشگیری دارد و نه توان پاسخگویی سریع؛ هزینهای که نسلهای آینده خواهند پرداخت
افزایش قیمت بنزین، چه رسمی و چه غیررسمی، فشار مضاعفی بر معیشت مردم وارد کرده و موج جدیدی از نارضایتی ایجاد کرده است. تجربه نشان داده که هرگونه دستکاری در قیمت سوخت، بدون اصلاحات واقعی اقتصادی و جلب اعتماد عمومی، میتواند به جرقهای برای اعتراضات گسترده تبدیل شود
در سطح اجتماعی، هراس حاکمیت از سادهترین نمودهای زندگی عادی نیز آشکار است. نگرانی از برگزاری مسابقه دوی ماراتن زنان در کیش و اصرار وسواسگونه بر حجاب اجباری نشان میدهد نظام سیاسی حتی از ورزش و حضور اجتماعی زنان نیز احساس تهدید میکند؛ رفتاری که شکاف میان جامعه و حکومت را عمیقتر میسازد
در پایتخت، ناتوانی شهرداری تهران در جمعآوری زبالهها به نمادی از فروپاشی مدیریت شهری بدل شده است؛ بحرانی که هم بهداشت عمومی را تهدید میکند و هم بازتابی از ناکارآمدی کلی ساختارهای اجرایی کشور است
در چنین بستری، اعتراضات اخیر مشهد اهمیت ویژهای یافته است. شعارهایی که در آنها نام شاهان پهلوی و شاهزاده رضا پهلوی برجسته میشود و شعارهایی چون «مرگ بر سه فاسد؛ ملا، چپی، مجاهد»، حامل پیامی روشناند: نفرت عمیق جامعه از اسلامگرایی حکومتی، اصلاحطلبان درونسیستمی و جریانهای چپ همسو با انقلاب ۱۳۵۷. این شعارها نه نوستالژی ساده، بلکه نشانه جستوجوی بدیلی سکولار، ملی و غیرایدئولوژیک است
در نهایت، حاکمیت بهوضوح از گسترش نارضایتیها هراس دارد؛ هراسی که در تشدید سرکوب، کنترل اینترنت، بازداشت فعالان و تهدید رسانهها نمایان است. اما تجربه نشان داده که سرکوب تنها زمان میخرد و بحران را عمیقتر میکند
به این مجموعه باید بحران درمان، گرانی و کمبود دارو را نیز افزود؛ بحرانی که جان بیماران را مستقیماً تهدید میکند. تحریمها، فساد و سوءمدیریت، زنجیره تأمین دارو را مختل کرده و درمان را به کالایی لوکس تبدیل کرده است
ایران امروز در نقطهای ایستاده که انکار واقعیت دیگر ممکن نیست. انباشت بحرانها
اقتصاد و محیط زیست تا مشروعیت سیاسی نشان میدهد مسئله اصلی نه یک مشکل مقطعی، بلکه بنبست یک مدل حکمرانی است. اعتراضات مشهد و پژواک نام پهلوی صرفاً یک رویداد محلی نیست؛ نشانه جامعهای است که دیگر به وعدههای کهنه باور ندارد و بهدنبال افقی تازه میگردد
در پایان باید تأکید کرد که اسرائیل هیچ نقشی در بحران داخلی ایران، بنبست حکمرانی یا بازگشت نام پهلوی در جامعه ایران ندارد. در اساس، جامعه ایران و جامعه اسرائیل مشکلی با یکدیگر ندارند. ریشه بحران، حاکمیت استبدادی و جنایتکاری است که بهدنبال جنگ با اسرائیل رفت و اکنون ورشکسته، مهارگسیخته و گرفتار فساد و سوءمدیریت است. خوشنامی و اعتبار نام پهلوی نیز بازتاب تلاش ملت ایران برای آزادی، کرامت انسانی و زیستن در جامعهای آرام، بدون فقر و بحران است. اعتراضات مشهد نشان داد که حتی در شهری که بهعنوان مرکز خرافات رسمی شیعه معرفی میشود، مردم آگاه و مطلعاند و بهجای اسرائیل، خود جمهوری اسلامی را مسئول این وضعیت میدانند

















