Saturday, Dec 20, 2025

صفحه نخست » شبِ یلدا وتهرانِ ناشکیبا! عارف پژمان

Aref_Pejman.jpg

شبِ یلدا ،چو برگی ،چشم به چشم برف، کوچیدیم

تو یادت هست، شیبِ کوچهء بن بست، پیچیدیم:

دو چشمت، خوشهء انگورِ شب زنده داری، بود

نگاهت، همچو تهران، پایتختِ بیقراری بود

مرا در کوچه ها، با شعر شاملو ، آشنا کردی

و تنهایم، به آغوشِ شبِ یلدا، رها کردی

صدای دوره گردان، عابران، بسیار بالا بود:

خیابان ، غرقِ غوغا بود،

و تهران همچو دریا، ناشکیبا بود

+++

کنون ای آشنای لحظه های دور

سنگی نیست ،تا بر سر زند مَردی

سکوتت، همچو پای اسب اسفندیار، پر ترس است.

ازینجا تا به گردون، گورهای تازه، می بینی

و دندانِ گُرازِ پیر، بر نخلی که فخرِ روزگاران است!

+++

صدا، از دور می آید

سرودِ سرکشِ شبگیر، می آید

صفِ بشکستنِ زنجیر، می آید

خروشِ لحظه های سبز، نزدیک است:

برایت قصه خواهم گفت

از پیروزی فردا!



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy