Thursday, Dec 25, 2025

صفحه نخست » سه ایرادِ اساسیِ شعار «مرگ بر سه فاسد»، حمید فرخنده

farkhondeh.jpgویژه خبرنامه گویا

در سال‌های اخیر، شعار «مرگ بر سه فاسد؛ ملا، چپی، مجاهد» از سوی بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی، به‌ویژه طیف‌های نزدیک به پادشاهی‌خواهی، در تجمع‌ها و شبکه‌های اجتماعی تکرار شده است. شعاری که در نگاه نخست، ظاهراً مرزبندی روشنی با نیروهایی دارد که در انقلاب ۵۷ و یا شکل‌گیری وضعیت کنونی ایران نقش داشته‌اند، اما با کمی دقت می‌توان دید که این شعار نه‌تنها از منظر اخلاقی و دموکراسی‌خواهی مسئله‌دار است، بلکه از نظر عملی و راهبردی نیز به زیان همان جریانی تمام می‌شود که آن را سر می‌دهد.

ایراد نخست: تناقض آشکار با ادعای حقوق بشر و دموکراسی

نخستین اشکال این شعار، خودِ «مرگ‌خواهی» است. سر دادن شعار مرگ از سوی کسانی که خود را مدافع زندگی، حقوق بشر، آزادی و دموکراسی معرفی می‌کنند، تناقضی آشکار و توضیح‌ناپذیر است. مرگ‌طلبی، حتی اگر در قالب شعار سیاسی بیان شود، یادآور همان منطق حذف فیزیکی است که جمهوری اسلامی دهه‌ها با آن مخالفانش را سرکوب کرده است. اگر قرار است بدیلی اخلاقی و سیاسی برای این نظام ارائه شود، این بدیل نمی‌تواند از همان واژگان، همان منطق و همان زبان نفیِ هستیِ دیگری استفاده کند.

مدافعان این شعار، در مواجهه با این انتقاد، معمولاً می‌گویند منظورشان «مرگ بر اشخاص» نیست، بلکه **«مرگ بر ایدئولوژی‌ها»**ست؛ مرگ بر ایدئولوژی ملا، چپ و مجاهد. اما این تفکیک، در عمل گرهی از مسئله باز نمی‌کند. انسان‌ها از تعلقات فکری و ایدئولوژیک‌شان جدا نیستند. وقتی از «مرگ بر ایدئولوژی» سخن گفته می‌شود، نتیجه‌ی منطقی آن عدم آزادی احزاب و حذف سیاسیِ حاملان آن ایدئولوژی است.

به بیان روشن‌تر، «مرگ بر ایدئولوژی» یعنی ممنوع‌کردن فعالیت بخشی از احزاب و جریان‌های سیاسی در نظام آینده. یعنی حذف نمایندگان سیاسی بخش‌هایی از جامعه. حال آنکه «ملا»، «چپی» و «مجاهد» ــ با همه‌ی تنوع درونی‌شان ــ هر سه بخشی مهمی از مردم ایران‌اند، نه موجوداتی بیرون از جامعه. اگر دغدغه‌ی زندگی، آزادی، رعایت حقوق شهروندی و احترام به کرامت انسان‌ها مطرح است، چگونه می‌توان هم‌زمان شعار مرگِ بخشی از همان مردم را سر داد؟

دفاع از این شعار با این استدلال که «مردم این شعار را می‌دهند» نیز نادرست است. مگر هر شعاری که مردم دادند یا هر کاری که مردم کردند، درست است؟

ایراد دوم: ساده‌سازی خطرناک و ضدتکثر

ایراد مهم دیگر این شعار، یکسان‌سازی و ساده‌سازی افراطی است. این شعار همه‌ی روحانیون را ذیل عنوان «ملای حکومتی» قرار می‌دهد؛ گویی هیچ تمایزی میان روحانیِ طرفدار ولایت فقیه و روحانیِ مخالف حکومت دینی وجود ندارد. حال آنکه در واقعیت، در سطوح مختلف حوزه‌های علمیه، روحانیون بسیاری حضور دارند که نه‌تنها مخالف ولایت فقیه‌اند، بلکه اساساً تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را نامشروع می‌دانند. همان روحانیونی که در سنت فقه شیعه، کنار آمدن با قدرت شاهان و مصالحه و بده‌بستان با حاکمان جائر را بر درافتادن با آنان ترجیح می‌دادند.

همین منطق درباره‌ی «چپ» نیز صادق است. چپ‌ها یکدست نیستند. از کمونیست‌های کلاسیک تا سوسیال‌دموکرات‌ها و چپ‌های لیبرال‌دموکراسی‌خواه، طیفی گسترده از اندیشه‌ها و گرایش‌ها وجود دارد. بسیاری از این چپ‌ها امروز صراحتاً به دموکراسی لیبرال، انتخابات آزاد، گردش قدرت و حقوق بشر پایبندند. با کدام منطق دموکراتیک می‌توان همه‌ی آنان را در یک سبد قرار داد و حذف کرد؟ سر دادن این شعار بی‌احترامی به آن چپ‌هایی که رهبری شاهزاده را برای دوران گذار پذیرفته‌اند نیز هست.

حتی اگر فرض کنیم در میان روحانیون احزابی وجود دارند که از دخالت دین در حکومت دفاع می‌کنند، یا در بین چپ‌ها برخی خواهان نظام تک‌حزبی طبقه‌ی کارگر باشند و گرایش‌های اقتدارگرایانه داشته باشند، باز هم در یک نظام لیبرال‌دموکراتیک، اصل بر آزادی فعالیت سیاسی است، نه ممنوعیت. در بسیاری از دموکراسی‌های غربی، حتی احزاب افراطی و فاشیستی اجازه‌ی فعالیت دارند؛ با استثناهایی محدود مانند آلمان که به دلیل تجربه‌ی تاریخی نازیسم، حساسیت ویژه‌ای دارد.

تجربه نشان داده است که ممنوع‌سازی احزاب و جریان‌ها نه به حذف اندیشه، بلکه به زیرزمینی‌شدن آن می‌انجامد؛ و اندیشه‌های زیرزمینی معمولاً خطرناک‌تر از جریان‌های شفاف و علنی‌اند.

ایراد سوم: شعاری که به بومرنگ تبدیل می‌شود

سومین ایراد این شعار، کارکرد معکوس آن است. این شعار عمدتاً از سوی کسانی مطرح می‌شود که نسبت به انقلاب ۵۷ نه نگاه تاریخی، بلکه نگاهی کینه‌توزانه دارند و به آن به مثابه تجربه‌ی تاریخی یک ملت برخورد نمی‌کنند. به زعم آنها چون «ملا، چپی و مجاهد» پنجاه سال پیش در آن انقلاب نقش داشته‌اند، حالا تلاش می‌شود به‌جای فهم انقلاب مردم که حتی شاه نیز صدایش را شنید و به دلایل آن و زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطه در نطق مشهور خود اعتراف کرد، پنجاه سال بعد با «ملا، چپی و مجاهد» به‌طور فله‌ای تسویه‌حساب کرد.

شعاری که ظاهراً می‌بایست برای سرایندگانش نیروی جاذبه ایجاد کند و مردم هرچه بیشتری را برای سلطنت‌طلبان جذب کند، در عمل چون شعاری سلبی و هیجانی است و بر نفرت و حذف دیگران بنا شده است، بخش‌های مهمی از مردم را برعکس از آنها دور می‌کند. هرچند این شعار دل عده‌ای که حس نفرت از انقلاب و انتقام از مسئولان وضع موجود دارند و یا نوستالژی داغ و درفش ساواک دارند را خنک کند یا به هیجان‌شان وادارد.

اما سیاست، میدان تسویه‌حساب تاریخی نیست. اگر هدف، تغییر نظام جمهوری اسلامی است، حتی اگر این تغییر با اتکا به فشار خارجی یا مداخله‌ی آمریکا و اسرائیل تصور شود، چنان‌که مد نظر سلطنت‌طلبان به رهبری شاهزاده رضا پهلوی هست، بدون سازمان‌دهی میدانی و بدون حضور مردمی، انجام چنین کار بزرگی ممکن نیست.

توجه به این نکته مهم است که شعار «مرگ بر شاه» در انقلاب ۵۷ که البته آن نیز خطا بود، یک نفر را هدف قرار می‌داد که در رأس نظام سیاسی قرار داشت. اما آن ذهنی که شعار «مرگ بر سه فاسد؛ ملا، چپی، مجاهد» را ساخته یا با بازنشر آن این شعار را در میان محافل سلطنت‌طلبِ افراطی رایج کرده است، به این نیندیشیده که ملاها، چپی‌ها و مجاهدین یک گروه بزرگ از مردم را که با خانواده‌هایشان چندین میلیون نفر از مردم ایران را تشکیل می‌دهند، هدف قرار می‌دهد.

عقل سلیم حکم می‌کند که یک نیروی سیاسی حتی اگر توانایی رایج کردن شعارهای بسیج‌کننده همه مردم را ندارد، حداقل شعاری پیام‌آور مرگ یا حذف سیاسی انتخاب نکند که بخش مهمی از مردم را از همان ابتدایِ حرکت رودرروی خود قرار دهد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy