ویژه خبرنامه گویا
آغاز سال نو معمولاً زمانی برای ارزیابی، فارغ از واکنشهای روزمره است؛ و برای ایران، این ارزیابی امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد. ورود به سال جهانی ۲۰۲۶ صرفاً یک تغییر تقویمی نیست، بلکه میتواند آغاز دورهای باشد که پیامدهای آن فراتر از یک سال و حتی فراتر از سرنوشت یک حکومت یا یک ملت باستانی امتداد یابد. شاید لازم باشد این گفتوگو را با دقت و صداقت، دستکم در فاصلهٔ آغاز سال نو میلادی تا نوروز پیشِ رو، ادامه داد؛ نه به سبک پیشگوییهای رایج، بلکه برای درک روندهایی که از هماکنون در حال شکلگیریاند.
نشانهها حاکی از آن است که ایران در آستانهٔ ورود به مرحلهای پرهزینه قرار دارد؛ مرحلهای که خطر آن صرفاً در تداوم جمهوری اسلامی یا حتی در سقوط احتمالی آن خلاصه نمیشود. همزمانی چند روند فرساینده میتواند حتی پس از هر تغییر سیاسی، جامعهای شکافخوردهتر، ضعیفتر و مستعد بحرانهای تازه بر جای بگذارد. آنچه امروز در جریان است، ورود تدریجی به دوران فروپاشی است؛ فروپاشی اعتماد، فروپاشی گفتوگو و فروپاشی حداقلهای اجماع ملی.
در سطح منطقهای، احتمال درگیری نظامی تازه میان ایران و اسرائیل بیش از گذشته جدی شده است؛ چه بهصورت مستقیم و چه نیابتی. چنین جنگی، حتی اگر محدود باشد، بر بستر جامعهای فرسوده از فشار اقتصادی، سرکوب و ناامیدی، میتواند پیامدهایی ویرانگر بههمراه داشته باشد. هزینهٔ اصلی این درگیری نهتنها متوجه ساختار قدرت، بلکه بیش از همه متوجه مردمی است که پیشاپیش زیر بار بحرانها نحیف شدهاند.
در حوزهٔ اقتصاد و تحریمها، ایران در یک بنبست ساختاری گرفتار است. در ساختار فعلی، چه تحریمها ادامه یابد و چه برداشته شود، برآیند نهایی در عمل به سود حاکمیت و به زیان مردم رقم میخورد. ادامهٔ تحریمها به حکومت و شبکههایی که طی سالها اقتصاد موازی، غیرشفاف و امنیتی شکل دادهاند امکان میدهد منابع ملی را به حراج بگذارند و تاراج کنند. رفع تحریمها نیز، در غیاب پاسخگویی و با تداوم اقتصاد رانتی، صرفاً به تحکیم اقتصادی همان ساختارها خواهد انجامید. در هر دو حالت، ملت ایران نظارهگر باقی میماند.
در داخل ایران، سرکوب ساختاری امکان سازمانیابی پایدار را بهشدت محدود کرده و همزمان، فضای مجازی و رسانهایِ غالباً شکلگرفته در خارج از کشور، بهتدریج تفرقه و بدبینی را به درون جامعه منتقل کرده است. فشار سنگین اقتصادی نیز بدنهٔ جامعه را چنان نحیف کرده که توان انسجام، کنش مؤثر و حتی امید جمعی به حداقل رسیده است.
وی طی هشت سال گذشته حلقهای از مشاوران تکراری را پیرامون خود گرد آورده است که حتی در دوران اصلاحطلبی نیز بر اسبی که از ابتدا شانسی برای برد نداشت شرط بسته بودند. این مشاوران، پس از هر تغییر جبهه، از ایدهٔ «میدان میلیونی» تا فراخوانهای متوهم سالگرد جنبش مهسا، از کنفرانسشوهای صرفاً رسانهای تا دفترچههای رنگی، هیچ راهکاری جز فروش توهم پس از توهم ارائه نکردهاند.
در همین چارچوب، جناح سلطنتطلب نیز با طرح شعارهایی که از هماکنون نوع رژیم را تحمیل میکند، از یکی از اصول تصریحشده توسط شاهزاده، یعنی برگزاری انتخابات آزاد، سرپیچی کرده و در نتیجه، بهتعریف خودِ او، امروز به بخشی از «مشکل» بدل شده است، نه راهحل. این وضعیت بار دیگر نشان میدهد که نهتنها کنترل سیاسی مؤثری بر این جریان وجود ندارد، بلکه فاصلهٔ میان گفتار و واقعیت، خود به عاملی برای تعمیق تفرقه و فرسایش بیشتر سرمایهٔ اجتماعی بدل شده است.
در کنار اینها، مواضع اخیر جریان موسوم به اصلاحطلب نیز بار دیگر نشان داد که این طیف، علیرغم ادبیات انتقادی مقطعی، در سطح کلان قادر به گسست واقعی از ساختار جمهوری اسلامی نیست. بیانیهها و نامههای اخیر نشان میدهد که اصلاحطلبان، بهدلیل وابستگیهای مالی، رانتی، نهادی و فکری به نظامی که خود در بنیاد و استمرار آن نقش داشتهاند، همچنان در چارچوب همان ساختار میاندیشند. چشم امید آنان به تغییر ماهیت رژیمی دوخته شده که از نظر ساختاری به مرحلهٔ پوسیدگی رسیده است.
تلخی ماجرا در این است که با تداوم این روندها، حتی اگر جمهوری اسلامی فروبپاشد، لزوماً چشماندازی از انسجام ملی شکل نخواهد گرفت. جامعهای که پیشاپیش دچار شکاف عمیق و فرسایش سرمایهٔ اجتماعی شده، میتواند پس از سقوط نیز وارد چرخهای از بیثباتی و بحران شود.
برخلاف نوشتارهای پیشین، در این یادداشت عمداً هیچ راهکار یا نسخهٔ برونرفت ارائه نشده است؛ زیرا هر راهحل واقعی، پیش از هر چیز، نیازمند درک صادقانهٔ شرایط موجود است، و این درک هنوز شکل نگرفته است. راهکار وجود دارد و ممکن است، اما نه بدون گوش شنوا و نه بدون عزم کارآمد.
ایران در آستانهٔ سال ۲۰۲۶ با چشماندازی روبهروست که خطر آن دیگر تنها در ماندن یا رفتن یک رژیم خلاصه نمیشود، بلکه در فروپاشی تدریجی پیوندهای اجتماعی و ملی نهفته است.
روزهای تلخی در پیش است.
دیوید اعتباری نویسنده کتاب «فراتر از ایدئولوژی: نقشه راه فن سالارانه بسوی ایرانی آزاد»، از بنیانگذاران سازمان Stop Child Executions و از نظریهپردازان گذار ساختارمند، دموکراتیک و فنسالار در ایران است.

سه ایرادِ اساسیِ شعار «مرگ بر سه فاسد»، حمید فرخنده















