چهارشنبه 22 آبان 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


حضور بی رحم تيشه تخريب، عبدالکريم سروش

عبدالکريم سروش
دريافت من اين است که مراد فرهادپور، به "افکار" چندان اهميت نمی‌‌دهد که به حواشی آن ها. آشکارتر بگويم وی‌ جرات رويارويی با فکر و قدرت نقد معرفتی آن را ندارد و اين بی‌ قدرتی‌ و بی‌ جراتی را در لفافی از انگيزه خوانی ها، سياست مالی‌ ها و ماستمالی ها، تخفيف و تمسخرها، طعن و کنايه ها، شماتت‌ها و ملامت ها، حرمت شکنی‌ها و فرافکنی‌‌ها فرو می‌‌پوشاند، و در اين ميدان چنان گرد و خاکی به پا می‌کند که چشم خودش را هم نابينا می‌کند ... [ادامه مطلب]

بنيادهای توتاليتر و دينی بينش سياسی در پرتو ديالوگ سارتر و بنی لِوی، شيدان وثيق

شيدان وثيق
آن چه که در اين بخش نخست، زير عنوان ديباچه ای بر گفتگوهای سارتر- بنی لِوی، از نظر خواننده می گذرد، توضيح ماجرای اين ديالوگ فلسفی – سياسی است. شرايطی که در بستر آن ها، در دهه ی ۱۹۷۰ اين مباحثات انجام می پذيرند؛ شرايطی که خودِ ما چپ های مارکسيست ايرانی، بويژه در خارج از کشور، در آن قرار داشتيم و سرانجام، تحولی که در روند ديالوگ آن دو پيش می آيد ... [ادامه مطلب]

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"سياست دانشگاهی" بر مبنای "مشارکت انتقادی"، عبدالله مؤمنی

عبدالله مؤمنی
حرکت فعالين دانشجويی به سمت ترميم رابطه با بدنه و سازماندهی تشکيلاتی از طريق توجه به مشکلات صنفی و دفاع از حقوق و آزادی های آکادميک در کنار تبديل کردن دانشگاه به فضايی برای گفتگو و "پارادايم سازی" می تواند نقشه راه را پيش روی دانشجويان قرار دهد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


دانشگاهها در قرن بيستم عرصه ی مهم ترين جنبش های انتقادی در بطن جوامع مدرن بوده اند با اين حال در جوامع در حال گذار دانشگاه به عرصه ای برای جدال مدرنيته يا مدرنيسم عليه سنت تبديل شد. نهادهای مرتبط با آموزش مدرن هر جامعه ی در حال گذار مهمترين ابزار نيروهای هوادار نوسازی برای اشاعه ی افکار مدرن هستند، به هر حال با ايجاد تمايلات سياسی در اين نهادها و خصوصا دانشگاهها، دانشجويان با عرصه ی عمومی و روشنفکران به عنوان پيشروان اين عرصه پيوندی ارگانيک برقرار می کنند که هم دانشجويان در عمل سياسی بی نياز از تئوری نيستند و هم روشنفکران برای آزمودن نظريه ها يه شان کارگزاران و حاملينی بهتر از دانشجويان نمی يابند از اين روست که دانشجويان چشم به دهان روشنفکران می دوزند و هم روشنفکران گوش شنوای دانشجويان را مغتنم می شمارند، ارتباط فيلسوف - روشنفکرانی نظير هربرت مارکوزه با رهبران دانشجويی دهه ی ۶۰ آمريکا و اروپا مثالی کلاسيک از اين رابطه است.

در ايران نيز روشنفکران -از هر طيفی که بوده اند- پيش و بيش از همه مخاطبان خويش در ميان دانشجويان جستجو کرده اند، حاتم قادری و بابک احمدی از جمله روشنفکرانی هستند که طی سالهای اخير پای ثابت سخنرانی در نشستهای دانشجويی بوده اند و عليرغم تفاوتهای ظريفشان همواره با اقبال دانشجويان مواجه بوده اند، جريان دانشجويی ايران طی يک دهه ی اخير پيشرو ترين بخش جنبش عام ايرانيان برای نيل به دموکراسی و حقوق بشر بوده است، روشنفکرانی نظير احمدی و قادری نيز به رغم خاستگاه کم و بيش متفاوت فکری شان از جمله نمايندگان انديشه ی هوادار دموکراسی و حقوق بشر در جامعه ی روشنفکری ايران محسوب می شوند و شايد بيان صريح آنها در حمايت از اين انديشه مهمترين عامل اقبال دانشجويان به آنان باشد با اين حال بابک احمدی و حاتم قادری به رغم مشابهت هايشان بنا بر همان تفاوتهای ظريف راههای متفاوتی برای "عمل" و "شيوه ی عمل" پيش روی جنبش دانشجويی می گذارند.

بابک احمدی به عنوان روشنفکری که به دفاع از حقوق دموکراتيک در عرصه ی عمومی شهره است از دانشجويان می خواهد تا برای دموکراتيزه کردن فضای انتخابات و به منظور بهره جستن از روزنه ها با نگاهی که متسامحا ْ می توان آن را تا حدودی پراگماتيستی دانست در انتخابات شرکت کنند، با اين حال حاتم قادری نوع مشارکت دانشجويان در روندهای انتخاباتی موجود را با توجه به ضعف بنيادين اين روندها به اما و اگرهای بيشتری مشروط می کند و در برابر گزاره ی "استفاده از هر امکان برای بسط فضای دموکراتيک" و با توجه به محدوديت های " درون وبرون تشکيلاتی" گزينه ی "مشارکت انتقادی مثبت " را پيش روی دانشجويان می گذارد.

در يک ارزيابی کلی هم گزينه ی " حضور و مشارکت انتقادی مثبت" در عرصه عمومی و سياسی که حاتم قادری برای بحث و گفتگو پيرامون کنش انتخاباتی فعالين دانشجويی پيشنهاد می کند راهگشا و متناسب با وضعيت و توان جريان دانشجويی و کارويژه های آن است و هم دغدغه بابک احمدی و نگرانی هايش از استمرار وضعيت موجود و اميد ش به موثر افتادن حضور و استفاده از فرصتها برای بسط امکانات دموکراتيک قابل تامل است.

بحث احمدی و قادری واجد مشابهت ها و همپوشانی های اساسی است با اين حال آنچه قادری پيشنهاد می کند با پارادايم "دوری از قدرت و اجتناب از مشارکت سهم خواهانه و قدرت طلبانه" همخوانی بيشتری دارد، چرا که بيم آن می رود که "منطق استفاده از هر روزنه" موجب دور افتادن جنبش دانشجويی از آرمانها و اصول شود و زمينه ای برای احزاب صرفا قدرت طلب فراهم کند که بتوانند از طريق معرفی راهکارهای مورد نظر خود به عنوان "فرصت" ، همان برخورد ابزاری پيشی با جنبش دانشجويی را صورت دهند.

در حال حاضر جنبش دانشجويی دچار ضعف مفرط تشکيلاتی و علمی است، به نظر می رسد طراحی هرگونه الگويی برای کنش انتخاباتی می بايست با عطف توجه به اين نقاط ضعف صورت گيرد به نحوی که باری سنگين تر از توان جنبش دانشجويی بر دوش گرفته نشود و در عين حال کنش انتخاباتی در خدمت ترميم ضعفهای تشکيلاتی و تئوريک و در نتيجه تقويت جنبش دانشجويی قرار گيرد نه اينکه کليت جنبش دانشجويی به استخدام "کنش انتخاباتی" در آيد و هدف غايی و نهاييش جابجايی نيروها در راس قوه ی مجريه باشد. دانشجويان بايد ببينند مزيت نسبی شان در عرصه ی عمومی چيست و بر همان اساس و از جايگاهی مسئولانه و ايجابی به طراحی الگوی رفتاری بپردازند. به نظر می رسد در شرايط کنونی امکان ارتباط با بدنه ی دانشجويی و حضور در متن دانشگاه به عنوان مهمترين نماد مدرنيته و مدرنيسم در ايران مهم ترين مزيت فعالين دانشجويی در عرصه ی عمومی باشد، از اين رو و با توجه به نقاط ضعف تشکيلاتی و تئوريک می بايست اين "مزيت" را در خدمت فروکاستن اين نقاط ضعف قرار داد ، به همين منظور حرکت فعالين دانشجويی به سمت ترميم رابطه با بدنه و سازماندهی تشکيلاتی از طريق توجه به مشکلات صنفی و دفاع از حقوق و آزادی های آکادميک در کنار تبديل کردن دانشگاه به فضای برای گفتگو و "پارادايم سازی" می تواند نقشه ی راه را پيش روی دانشجويان قرار دهد، به بيان ديگر فعالين دانشجويی می توانند از فرصت انتخابات برای بازسازی تشکيلات و در عين حال تامل در باب پرسش ها و چالش های اساسی پيش روی جامعه ی ايران استفاده کنند.

تامل در باب موانع و معبرهای گذار به دموکراسی، تامل بر دلايل عقب ماندگی و شيوه های نوسازی و توسعه، تامل در باب دلايل شکست تلاشهای پيشين در راه تجدد و دموکراسی در اين راستا بازخوانی تجربه های پيشين و خصوصا بازخوانی تجربه ی جنبش دوم خرداد در مقطع فعلی و در ماههای پيش رو می تواند کاری مفيد و موثر باشد تا از اين طريق گامی در جهت تقويت سياست دانشگاهی برداشته شود و اين بار تصميمات بر مبنای مشخص علمی و مبانی منقح نظری گرفته شود تا حتی الامکان از تکرار اشتباهات پيشين جلوگيری شود، در واقع اين بهترين معنای مشارکت انتقادی دانشجويان در روندهای سياسی می تواند باشد، "مشارکت انتقادی" محتاج تقويت علمی جنبش دانشجويی است، دانشجويان بايد بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند و الا خواهی نخواهی دنباله روی "استراتژيستهای حزبی" خواهند شد. البته ناگفته نماند که رويکرد انتقادی داشجويان می بايست مسئولانه و در جهت رفع موانع باشد وگرنه انتقاد به قصد تخريب هر چيز و هر کس و هر فرد نه جايگاه تئوريک جنبش دانشجويی را در عرصه ی عمومی ارتقا می دهد و نه گرهی از کار فروبسته ی دموکراسی در ايران می گشايد.

بر اين مبنا مقصود دانشجويان در خوانش گذشته نه مچ گيری و تخطئه ی ديگران بلکه طراحی وتدوين سياستها و ترسيم افقی برای آينده ی فعاليت دانشجويی، تحليل شرايط و مواجهه ی با مسائلی نظير انتخابات خواهد بود. در اين ميان توجه به اصلی ترين کارکرد نهاد دانشگاه يعنی با "توليد علم" و در همان راستا "ارتباط و نزديکی با جريان روشنفکری" واجد اهميت اساسی است.

فعالين دانشجويی در کنار روشنفکران و نظريه پردازان می توانند متوليان "سياست دانشگاهی" باشند، دانشجويان بايد از قرار گرفتن در جايگاهی که به ابزار "گروههای سياسی" تبديل شوند پرهيز کنند سياستمداران حرفه ای همواره کوشيده اند دانشجويان را پلی برای ورود به قدرت قرار دهند ،بی آنکه از اين رهگذر سودی نصيب جريانات دموکراسی خواه شود. اما دانشجويان با تلاش در جهت تقويت "سياست دانشگاهی" و با پايبندی به لوازم عملی آن می توانند از ديدگاهی بالاتر به "منازعات و مجادلات مرسوم سياسی" بنگرند و با تحليل ها و داوريهای علمی، تلقی های سطحی و ساده انگارانه از مسائل و مفاهيم و فرو کاستن آنها به برداشت های فرد محور را به چالش کشيده و در جهت ارتقاء سطح فرهنگی جامعه و کمک به طراحی يک الگوی مشخص جهت گذار به دموکراسی بکوشند.

دانشجويان همچنين می توانند در مسير "مشارکت انتقادی" بر مبنای "سياست دانشگاهی" و از طريق دفاع از حقوق اقليتها دفاع از حقوق زنان و کارگران پرداختن به وجوه مختلف حقوق مدنی و سياسی و تحليل موشکافانه ی مفاهيمی نظير برابری حقوقی و عدالت سياسی و اجتماعی در راه فروکاستن موانع فرهنگی دموکراسی نيز بکوشند. به نظر می رسد چنين مشارکتی در روندهای سياسی هم متناسب با شان دانشگاه و دانشجو است و هم می تواند گامی در گشايش انسداد موجود و بازکردن فضای گفتگو و همکاری بين جريانهای مختلف فکری و سياسی هوادار دموکراسی در ايران باشد.





















Copyright: gooya.com 2016