پنجشنبه 19 دی 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کسی می آید که مثل هیچ کس نیست!، حبیب تبریزیان، راهبرد

بنا به گفته خبرگزاری کار ايران، آقای حجت الاسلام محمد خاتمی، رئیس بنیادگفتگوی فرهنگها و تمدنها، « بنیاد باران» در چهارمين نشست تبيين مبانی اصلاحات در محل دايره‌‏المعارف اسلامی و با حضور رئيس و اعضای باران، فعالان سياسی، جمعی از روحانيون ،استادان، محققان، روشنفکران ،‌‏هنرمندان و روزنامه‌‏نگاران ‌ سخنانی ایراد فرموده اند که نوشتار زیر در تفسیر سخنرانی وی می باشد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سکولاریسم و نگاه آقای خاتمی:
سخن بر سر آمدن یگانه مردی است که می آید و میخواهد مملکت را نجات دهد! این مملکتی که محتاج نجات دادن شده است، تا حدود بسیار زیادی، این احتیاجش به نجات یافتن را مدیون خود این ناجی است! ناجیی که هشت سال ملت را سر کار گذارد! تا آخرین روز حکومتش گفت اگر این یا آن شود و یا نشود حقایق را با مردم درمیان خواهم گذارد و هر گز نگذارد!

او حقایقی را که به اعتبار آرای چند ده میلیونی این مردم بر آنها وقوف داشت یا یافته بود، راز شخصی خود و رهبرش می دانست! و فاش سازی آنرا مشروط به اماّ و اگرهائی کرده بود که فقط به او و رهبر او مربوط میشد!

کسی می اید که از آشتی تمدنها سخن میگوید و این آشتی و گفتگو را هم، خارج ازخانه خودمیجوید نه، در گام نخست در سرزمین خود! و او نمی داند که تفاوت گفتگوی تمدنها با گفتگوی ادیان و مذاهب یکی نیست!
او نمیداند که تمدنهای بشری از آغاز تا امروزشان، نه تنها هزاران هزار پیامبر و قدیس را زیرگامهای خود نهاده و از روی جنازه آنان گذشته اند، بلکه خدایان و نیمه خدایان بسیاری را نیز به گور تاریخ سپرده اند که بر جهان فرمان میرانده اند. او نمیداند که سرزمینی که او، خود حکم متولی گری تمدنش را برای خود صادر کرده است، تا همین ششصد هفتصد سال پیش، اسلامی را، دین خود میدانست که با اسلام شیعوی و آخوندیزه شده امروز او، بسی متفاوت بود و هست!

او نمیداند که قبل از آن اسلام هم، تمدن این سرزمین، حد اقل دو دین دیگر یکتا پرستانه را، علاوه بر خدایان طبیعی، که نسبت مستقیمی هم با دین امروز و آبا و اجداد اعرابی دیروز آن نداشته، را نیز تجربه کرده است!
او از ورای این ارثیه متنوع دینی و زیر شاخه های بس متنوع آن جهیده، مشرب و شریعت دینی خود را عام پنداشته و بر فراز این عام پنداری مشرب دینی خود، مدعی انتقال تمدنی گشته است که این شریعت، جز وصله کوچکی بر شنل مجلل و تاریخ کهنسال او نیست!

کسی می آید که مدعی است:

این ملت شایستگی داشتن حکومتی آزاد از دین و شرع و شریعت فروشان را ندارد و گروهی از عمامه بسر ها که فقط عمامه و نعلین و پوششان، آنانرا از دیگر لایه های انگلی جامعه متمایز میکند، باید بر نیک و بد زندگی مدنی آنها فرمان رانند! وآنهم نه اجماعی از معممین بلکه فقط آن عده قلیلی که سر به فرمان رهبر عظیم الشأن و آستان بوس او هستند!

آقای خاتمی میفرمایند:

«…بود و اين مسائل مطرح بود که آيا روحانيون می‌‏توانند در سياست دخالت‌‏کنند و آيا در عصر غيبت چيزی به نام حکومت مبتنی بر دين می‌‏تواند تحقق يابد؟

وی‌‏ افزود: امام خمينی(ره) می‌‏گفتند که می‌‏توان اين کار را انجام داد و پاسخی به گرايش‌‏های خاصی بود، که دين را جدا از سياست می‌‏دانست و اصلًا دخالت علما و روحانيون در‌‏سياست را ناروا می‌‏دانست…»
نه این جملات امام راحل احتیاج به تفسر دارد و نه استناد تأئید آمیز جناب خاتمی به این فرمایشات.

ایشان ادامه میدهند:

:« اگر سکولاريسم در غرب بوجود آمده است، متناسب با شرايط تاريخی و اجتماعی آنجاست و تسری آن به جوامعی که دارای اين شرايط نيستند، غلط است.»

آقای خاتمی میداند ولی نمی خواهد بروی خود بیاورد که، سکولاریسمی که او آنچنان بی پروا، آنرا شایسته ما ملت امت شده و امام و رهبر زده نمیداند، قله افتخار و سر فرازی آن بخش از دنیاست که ما همه پیشرفت مادی و معنوی خودرا مدیونش هستیم، میباشد. و اگر امروز من و شما و ایشان سوار اتومبیل میشویم و اگر از راه آهن، کاغذ ومداد و تکنیک چاپ و اینترنت استفاده میکنیم و ظرفهایمان را در ماشین ظرفشویی میشوییم و حتی از واژه «تمدن» که ترجمه« سیویلیزیشن» است استفاده میکنیم و اگر با آسپرینش سر دردمان را تسکین میدهیم… همه اینها را مدیون آن تمدنی هستیم که با عصر روشنگری و پائین کشیدن متولیان کلیسائی از اریکه قدرت و کلیسا نشین کردن آنها تحقق یافته است. تمدنی که گفتمان دینی اسلامی ما فقط مصرف کننده ی بی مصرف آن بوده است.

لائیسته و سکولاریسم که در عصر روشنگری و به دنبال کشفیات علمی و فنی شکل گرفت و بیکن ها، نیوتن ها، گالیله ها، روسوها، ولتر ها، جان لاکها و… پیشتازان و پیش سازان آن بودند، نیاز تاریخی و تخطی ناپذیر آن طبقه متوسط اجتماعیی بود که از دل تمدن و مناسبات صنعتی آن روز برآمد و همچنان به مارش پیروزمند خود تا به امروز بر روی جنازه های زمین خوردگان گفتمانِ سیطره دین و دینکاره بر حیات مدنی مردم به پیش میرود. این، سرنوشتی آگاهانه برگزیده شده نیست. این سرنوشتی برخواسته از ضرورتی عینی، برای همه ی آن ملتهائی است که تن به امت شدگی نداده و میخواهند راه توسعه صنعتی و پیشرفت علمی را برگزینند. راهی که نتیجه حتمی آن پیدایش طبقه ای اجتماعی است به نام طبقه متوسط.

این فقط «سِکتِ دینی» روحانیت مسلط و نه آنهم همه این« سِکتِ دینی»، بخش سنتی و ایستاده بر فرهنگ جامعه روستائی و بازار سنتی « بخش مرکانتالیستی عصر ملوک اطوایفی» است که میتواند بگوید سکولاریسم با قامت جامعه ما خوانائی ندارد. و از نگاه خود حق دارد، زیرا او جامعه را نه پویا بلکه ایستا میخواهد و تنها در شرایط ایستائی و توقف جامعه است که زمینه ها و پیش زمینه ها و بستر اجتماعی سیطره سیاسی و فرهنگی آن ماندگار میماند. بگذریم از اینکه به آن دو کاته گوری فوق در میهنمان، باید خیل عظیم طبقه نوخاسته ی رانتخوار و تارج گری را، که از دل انقلاب اسلامی بیرون آمده است را نیز افزود. طبقه جدیدی که من در سلسله نوشتا رهای پیشین خود، تحت عنوان « لومپن کراسی»، از آنها بنام نیروهای لومپن کراتیک به قدرت رسیده نام بردم و در ساختار سیاسیِ ولائی ما نقش هژمونیک و پدرخواندگی دارند.
آقای خاتمی میداند ولی نمی خواهد به روی مبارک بیاورد که کلیسای کاتولیک و امپراطوری پیدا و ناپیدای آن از نظر فساد به پای دستگاه دینی تشیع ما و متولیان شریعت فروش آن نمیرسید و نمیرسد. ولی همین پاپ ها و سایر متولیان همین کلیسای کاتولیک فاسد آنقدر وسعت داشتند تا هنرمندانی چون میکل آنژ، رامبراند ، لئوناردو داوینچی ها را 400 سال پیش در دامان خود گرفته و از هنر آنها برای آشتی دادن دین و دنیا، خدا و انسان بهره جویند و این درحالیست که تحت زعامت همان امام راحلی که آقای دکتر خاتمی میخواهند او را؛ به زور سفسطه، مدرن، جمهوری گرا و معتقد به رأی مردم معرفی کنند؛ دانشگاه ما به مصلای نماز جمعه تبدیل شد و میرود، تا با دفن شهدای جنگ در دانشگاه ها، از این مراکز علمی تکیه، امامزاده و زیارتگاه ساخته شود. امام راحل آقای خاتمی امامی است که تا آنجا که در حیطه قدرتش بود، هر گونه نو اندیشی که به جای خود، حتی غیراندیشی دینی و اسلامی آنرا هم تحمل نکرد، لیبرالیسم و ملی گرائی را کوبید و برجسته ترین نمایندگان آنرا به جوخه های اعدام سپرد.

آیا آقای خاتمی میتواند قول دهد که اگر یکبار دیگر به ریاست جمهوری رسید، دستور خواهد داد تا این قبرها شکافته و آن اجساد به گورستان شهدا ، یعنی همانجا که باید دفن شوند انتقال یابند؟ ؟

« …رئيسه موسسه گفتگوی فرهنگ‌‏ها و تمدن‌‏ها با اشاره به اينکه امام ميزان را رای ملت می‌‏دانست، اين عقيده امام راحل را نشان‌‏دهنده اين دانست‌‏که‌‏ تناقضی ميان نظريه شان و اين مساله نمی‌‏ديدند… .»

اولاً جناب خاتمی! امام شما درهمان موقع هم فرمودند:

ـ در نظام های جمهوری و سلطنتی، یا مردم ویا شاه تصمیم میگیرند ولی در نظام اسلامی حدود را شرع تعین کرده است، امام فرمود آب و برق را مجانی میکنیم ، فساد را ریشه کن، مارکسیستها هم آزادند…، بجز آزادی فساد همه جور آزادی هست… و… . جناب خاتمی این فرمایشات امام درست مثل وعده های انتخاباتی خود جنابعالی فقط مصرف انتخاباتی داشتند و نه بیش. شما هم مثل امام راحلتان با اتکاء به آرای این ملت به قدرت رسیدید ولی خود را متعهد به رهبر و امام و آنها نیز خود را فقط در برابر خدا مسئول و پاسخ گو دانستند و میدانند. لذا بهتر است، یا فرمایشات آن چنانی امام راحل را یاد آوری نکنید یا اگر میکنید موارد عکس آنراهم ذکر کنید.

جناب خاتمی هم شما و هم آن امامتان با این شعار های واهی هم ملت را کور کردید و هم به چشم کور شده آنان خاک میپاشید!

آری میزان رأی ملت است! طبیعی است که شما رأی رأی بکنید و از قداست مشروط این واژه برای خود مشروعیت بیافرینید! آری رأی مهم است ولی نه در جامعه ائی که در آن سنگها بسته و سگهای هار، گزمه های حکومتی به صورت لباس شخصص ها و گشت های جوراجور و واحد های چماقدار آزادانه میگردند و رأی میسازند.

جناب خاتمی شما در سر زمین خفه شدگان و نفس گرفتگان به خوش غزل خوانی افتاده اید!

امام در شرایطی بر رأی مردم تکیه میکند که بعلت هیپنوز جنبش دینی همه مردم تخدیر گشته اند و آن هنگام هم که در اثر نسیمکی ممکن است از تخدیر بدر آیند و یا با صدائی غیر صدای طلبه خانه ها از خواب برخیزند، امام راحل شما چنان آن صدا ها را در گلو خفه کرد که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد. جناب خاتمی قدر ی بخود زحمت داده و از برج عاج فرود آئید و بروید در این سایت های اینترنتی انبوه جنازه های آویزان شده از درختان و جرثقیل ها را ببینید و بعد به مدیحه پردازی در منغبت جمهوری خواهی و مدرن بودن آن امام که کپُی درستی از امامان پیشین بود بپردازید!

امام راحل میفرمایند:

»* بايد سينه زدن هم محتوا داشته باشد.

* روضه سيدالشهدا براي حفظ مكتب سيدالشهداست. آن كساني كه مي‌گويند روضه سيدالشهدا را نخوانيد، اصلا نمي‌فهمند مكتب سيدالشهدا چه بوده و نمي‌دانند يعني چه، نمي‌دانند اين گريه‌ها و اين روضه‌ها حفظ كرده اين مكتب را.

* الان ? ?????سال است كه با اين منبرها با اين روضه‌ها و با اين مصيبت‌ها و با اين سينه‌زني‌ها ما را حفظ كرده‌اند.

* عاشورا با “نه” خود، يزيديان را در طول تاريخ نفي كرد.»( نقل از ایلنا بمناسبت محرم)

جناب آقای دکتر خاتمی!

به این جملات رهبر راحل خود خوب توجه فرمائید! اگر این، مانیپولاسون و افسون کردن توده ساده مذهبی با استتفاده از باور های دینی آنها، که نمونه های آن در همه جای دنیا هم وجود دارد، نیست پس چیست؟؟؟
ولی در کجای دنیا این گونه اعتقادات پیش پا افتاده مذهبی مردم را مورد بهره برداری ابزاری برای مقصد سیاسی شخصی قرار میدهند؟؟ و بعد هم با استفاده از نتیجه این شارلاتان بازی اخوندی نتیجه میگیرند که چون ملت ما مسلمان است ما مستوجب حکومت دینی هستیم! و سکولاریسم به سر ما زیاد است! جناب خاتمی فکر میکنید مردم امزیکا این غول پیشرفت ، علم و صنعت از مردم ما کمتر مذهبی هستند؟؟ اگر این جور فکر میکنید سخت در اشباهید.

جناب خاتمی! تاریخ در دست رهبر راحل شما نبود و به اراده شما هم نیست. انقلاب اسلامیی که شما ها بر امواج آن سوار شدید برآمدِ خرافه پرستی، قشری گری و گذشته گرائی مردم بود نه آینده نگری آنان، گذشته گرایی که رهرو و مرشد آن با پیام خود نه تنها این گرایشان را در مردم ، زنده و فعال کرد بلکه همه پیروان خود را به غرقاب ان کشید. شما بدام ِ آن موج واپسگرائئی افتادید که خود آفریده اید. این انقلاب، در آنروز که نخواهد و یا نتواند به ساز این عجوزه تاریخ برقصد و یا چون ضحاک مغز جوان را نخورد، از نفس افتاده و مرده است. اگر میپندارید که روزی خواهید توانست با بالهائی هر چند هم جادوئی از این باتلاق تیک آف Take off کنید اشتباه میکنید.

جناب خاتمی! شما خود میدانید اگر در این مرز و بوم فقط یک ماه احزاب و نهاد های مدنی و صنفی فعالیت آزاد کنند، همان امام، از گور برخاسته فریاد خواهد زد این رأی های مردم را مثل آن قلمها بشکنید!

جناب خاتمی! شما خود میدانی که همه اقتدارگرایان تاریخ تا آن هنگام که به غلط و یا با شیادی حمایت مردم و بویژه توده های وسیع بیسواد و نا سازمانیافته را داشته اند، رأی ملت برایشان میزان بوده است! و با چماق این گونه آراء حریفان را کوبیده اند. چرا امروز برای موگابه و دیروز برای صدام پریروز برای چائوشسکو دیگر رأی مردم میزان نبود ؟ چون آش استبداد چنان مسموم و کپک زده بود که کرخت ترین شامه را هم میسوزانید!
امام شما اول گفتمان دینی را بر جامعه چیره کرد و بعد بر بستر این جامعه مدنیِ دین زده، از ملت رأی گرفت.

جناب خاتمی! شما میگوئید که مردم باید خود را درست کنند تا جامعه درست شود و بر ای اینکه کم نیاورید، آخوندمنشانه می فزمائید که در برخی جوامع، با تغیر حکومت، اصلاح جامعه ممکن است و در برخی با اصلاح مردم !!! و در جامعه ما این مردم هستند که خود را باید درست کنند!!!

جناب خاتمی! این سفسطه های صد تا یک غاز را نه به نسل جوان امروز میتواند بخورانید و نه حتی به جماعت فاقد تجربه سیاسی و بیسوادیی که تا دیروز تحت تأثیر گذرای هیجان آشورائی برایتان سینه میزدند!

جناب خاتمی! یا این ملت و مملکت از هم میپاشد و با از پاشیدگی خود، شما و رهبرت را هم اصلاح میکند و یا نه، برمیخیزد و قبل فروپاشیدن، رهبر، نظام ولائی و شما را اصلاح خواهد کرد!

ادامه :
«…خاتمی با طرح اين سوال که آيا اصلاحات حوزه دين را هم شامل می‌‏شود، گفت:‌‏ اينکه دين اصلاح شود، به اين معنا نيست که پناه بر خدا دين خدا ناقص است و کمبود دارد و بشر بايد آن را اصلاح کند. دين خدا نقص ندارد که نياز به اصلاح داشته باشد.»

بله به نظر آقای خاتمی: ـ «پناه بر خدا»!! مگر میشود که دین خدا هم ناقص باشد؟؟ و اگر در نظر گیریم که گوینده، یک آخوند شیعه است و اگر در نظر گیریم که مفتی سنی و خاخام یهودی و مونک و راهب بودائی و مغ زرتشتی و … هم همین قدر از نگاه و زاویه قرائت دینی خود :« پناه برخدا » بگویند و…ـ آنگاه در می یابیم که آقای خاتمی نه رسول صلح و آشتی ادیان و تمدن ها نیست، بلکه پیک جنگ ادیان است، زیرا کدام یک از این ادیان هستند که ذره ائی حقانیت برای آن دینهای دیگر قائل باشند؟ امام راحل بجز خودش چه کسی را قبول داشت ! مگر مردم رفتاری را که او با مرحوم آیت الله شریعتمداری کرد فراموش کرده اند؟

آگر آقای خاتمی خیلی به آنچه میگوید باور دارد و در ادعای خود مبنی پیک آشتی شدن صادق هستند، این مأموریت را اولاً از دا خل کشور شروع کنند و قبل از آن هم باید برود و لباس آخوندی از تن برگیرد و چون مولوی و حافط، خدا را در بسیط عرفانی آن و بر فراز مذاهب و ملت ها بنگرد نه در قفس تنگی که خود برایش تعبیه کرده است و عرض و طول آن از حوزه های علمیه قم بیشتر نیست. این آرمان جوئی عرفانی با سیاست ورزی مدرن در یک شخص نمیتوانند بگنجند نکته ائی که، آقای کرباسچی در مصاحبه اخیر خود با اعتماد ملی به خوبی توضیح داده اند و من، مطالعه هم مصاحبه ایشان و هم سخنرانی آقای خاتمی را که در حقیقت میتوان آنرا به مانیفست انتخاباتی ایشان تعبیر کردرا، به علاقمندان توصیه میکنم!

در پایان از طرح این گمانه زنی که پس از مطالعه سخنرانی آقای خاتمی ذهنم را نیز بخود مشغول کرده نمی توانم بگریزم که به نظر من فقط آن خاتمیی که از عالم بالا وعده جانشینی سلطان صاحب قران راگرفته باشد میتواند این گونه شیفته وار و شیدا، ان الحق گویان از امام و ولایت فقیه سخن براند!





















Copyright: gooya.com 2016