جمعه 25 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پرتاب ماهواره امید! پیشرفت تکنولوژیکی یا نمایش وا ماندگی؟، حبیب تبریزیان، راهبرد

در دنیای بشدت رقابت آمیز اقتصادی و به تبع آن سیاسی و نظامی امروز جائی برای حرکت های نمایشی و ژست های هزینه ساز افاده آمیز وجود ندارد. در این دنیا صحبت از میکروسنت ها و میکرو پرسنت هاست و هرگونه غفلتی در این عرصه یعنی از دست دادن واگونهای مقدم و حتی پسینی قطار پیشرفت اقتصادی و جایگاه مناسب تکنولوژی در جهان معاصر. در زبان متعارف (اقتصادی)، واژه تکنولوژی هیچ ضمیمه، صفت و یا قیدی ندارد مگر نوعگونه (مثل تلفن، اتوموبیل و). ولی از آنجائیکه حکومت اسلامی ما در بسیاری زمینه ها بدعت گذار بوده و هست، این بدعت گذاری را نیز به مفاهیم مباحث سیاسی و اقتصادی تحمیل کرده میکند مثل مستضعف، مستکبر، طاغوت و… .



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بنابر این ما امروز با دو نوع تکنولوژی سروکار داریم: تکنولوژی اقتصاد محور و تکنولوژی ایدئو لوژی و تبلیغات محور. تکنولوژیی که در کشور های صنعتی غرب رخ داده است و با نیروی محرکه اقتصادی و عقلانیت اقتصادی و بر حسب منافع ملی به جلو رانده میشود وآن نوعی که دولت اسلامی ما، با انگیزه و موتور عقلانیت تبلیغاتی ایدئو لوژیکی و هیجان سازی عوامفریبانه وبقصد آبرو آفرینی فرا مرزی دنبال میکند. برای توضیح بیشتر مطلب، از یکی از خاطرات شغلی خودم در کارخانه ولوو(کامیون و سایر ماشین های سنگین و نه اتو موبیل) در سوئد مثال میآورم. دو دهه قبل بود که استخدام شدم و طبق روال ولوو، دو هفته اول، دوره آشنائی و گذراندن کورس های مختلف بود. از کورس آتش نشانی گرفته تا کمک های اولیه و حقوق سندیکائی و حرفه ائی و… . مجتمع مورد بحث کارش تولید جعبه دنده های ماشین آلات سنگین بود که تماماً در تولیدات کنسرن ولوو مصرف میشد. روز اول با سخنرانی مدیر مجتمع شروع شد که ضمن توضیح ساختار کنسرن« ولوو» و فلسفه اقتصادی و راهبرد تکنولوژیکش، از جمله توضیح داد که: ـ در بین کارخانجات ماشین آلات و وسایط نقلیه سنگین دنیا تنها کمپانی ولوو است که جعبه دنده های خود را خود ـ در داخل کنسرن ـ میسازد. سایر کمپانیهای مشابه و رقیب از جمله دایملر بنز و مان، جعبه دنده های خود را از شرکتهای جانبی ( تحت قرار داد یا پیمان کارانه ) میخرند. وی افزود ولی این بدین معنا نیست که شرکت مادر(ولوو) خود را موظف به خرید داخلی از شرکت (دختر) خود می بیند. او توضیح داد، اگر ما نتوانیم جعبه دنده را به قیمت مناسب و کاملاً رقابت آمیز با بهترین کیفیت وطبق زمانبندی تحویل دهیم، کمپانیی که ما خود جزئی از آنیم، درنگ نمیکند که این دستگاه مهم را از تولید کننده ائی خارج از کنسرن، که این جعبه دنده ها را، بهتر، ارزانتر، و متناسب با زمانبندی تحویل میدهد بخرد و این مجتمع را هم یا بفروشد و یا خط تولید آنرا تغیر دهد .
این سیاست «ولوو» آن چیزیست که به آن راهبرد تکنولوژیکی و فلسفه اقتصادی یک واحد صنعتی میگویند و در واحد ملی هم، هر چند نه به این شدت، همین فلسفه و راهبرد معتبر است. تردید نیست که اگر جامعه اقتصادی سوئد به این محاسبه برسد که تولید مثلاً دم پائی یا آفتابه لگن سود آور تر از تولید تلفن همراه است، کارخانه اریکسون بی توجه به حیثیت تکنیکی خود خط تولید تلفن همراه را با خط تولید دم پائی و… تبدیل میکند و دولت و مؤسسات دانشگاهی و تحقیقاتی هم مسیر کار تحقیقاتی و آموزشی خود را با این فلسفه تجاری و تولیدی جدید تطبیق میدهند. و در این راستا هست و بود که فرضاً قریب یک دهه پیش سوئد اولین موشک حامل سفینه تحقیقاتی خود را از« کیرونا»، یکی از شهر های شمالی این کشور، به فضا پرتاب کرد و پس از آن، سفیه های تحقیقاتی بسیاری از دیگر کشورها را نیز به فضا فرستاد. البته با توجه به کسب سود و نه کسب آبرو و پرستیژ و یا به قصد هیجان آفرینی عوام گرایا نه .
و اما برای اینکه تصویر روشنتری از زمینه های تکنولوژیک و اقتصادی این پروژه داشته باشیم، لازم است بدانیم منابع تکنیکی این پرروژه چگونه تسهیم و تآمین شده بود. شرکت سوئدی اریکسون، بعنوان یکی از پیشرفته ترین مؤسسات تکنولوژیکی فوق مدرن دنیا، نیاز مند این نبود تا برای تآمین وسائل مخابراتی و ارتباطات ماهواره ائی این پروژه متحمل هزینه های گزاف جدید و تک مقصودی شود. تولید وسایل مورد نیاز موشکی و ماهواره ائی این پروژه بخشی از تولیدات جاری این موسسه بزرگ و پیشروی صنعتی را تشکیل داده و میدهد و حتی از ناسا هم سفارش میگیرد. دیگر شرکت سوئدی ـ آ. ب. ب ، در زمینه های مهندسی فوق مدرن برای ساخت سکوی پرتاب چنین پروژه ائی در همین موقیعت قرار داشت. شرکت ساب اسکانیا، دیگر کنسرن سوئدی سازنده ی جنگنده و شکاریهائی است که در بازار دنیا با هواپیماهای امریکائی و فرانسوی رقابت میکند. زمینه اقتصادی ملی چنین پروژه ائی، اقتصاد کشوری است که سرانه واقعی در آمد آن بیش از پانزده هزار دلار است و نرخ بیکاری آن بین 2 تا 6 درصد نوسان میکند و با 4 در صد جمیت کشاورزی در نقطه ائی نا مطلوب به لحاظ کشاورزی، صادرکننده فراورده های دامی و کشاورزی است .
این سوئد، مثل همان ولووی خود، تردیدی بخود راه نمیدهد که سرویسهای ماهواره ائی را از، مثلاً، قطر یا شارجه نوعی بخرد، اگر آنها بتوانند همین سرویس را ارزانتر و مناسب تر عرضه کند.
عقلانیت اقتصادی در دنیای واقعی و غیر هپروتی امروز محرکه اصلی توسعه تکنولوژیکی است و جائی برای ژست های پر خرج عوام فریبانه نمیگذارد. هزینه هائی که پروژه ها و طرح های حیثیتی، به اقتصاد ملی میتوانند تحمیل کنند بار آن واحد هائی را که قابلیت یا شانس رقابت در بازار جهانی را دارند چنان سنگین کرده که، یا کمر آنها را خرد میکنند و یا آنهارا در وضع دشوار رقابتی قرار میدهند. رویکرد و نگاه تبلیغاتی، سیاسی و ایدئولوژیکی به مسئله توسعۀ تکنولوژیکی، رویکردی مخصوص آن کشور هائی است که به سیم آخر زده اند و خود را در رقابت در عرصه اقتصادی ، سیاسی ناتوان میبینند و با عوامبسیجی پوپولیستی تلاش میکنند این واماندگی خود را جبران کرده و در معادلات جهانی، با اتکا به قدرت منبعث از پوپولیسم و نیروی نظامی بر خاسته از آن با جهان مدرن روبرو شوند. نمونه تاریخی این رویکرد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که طی بیش از هفتاد سال تجربه نکبت آفرین ایدئولوژی گرائی، امپراطوری صنعتی روسیه دوران تزاری را که روزی خود را رقیب آلمان، انگلیس و فرانسه میدانست، به روزی انداخت که امروزه دیگر نه از امپراطوری کهن تزاری یا اتحاد جماهیر شوروی، بلکه از شیخ نشین نفتی ـ گازی روسیه میتوان صحبت کرد و دراین ادعا هیچ گزافه ائی نیست. حتی جای تردید است که این شیخ (شیخ ـ مافیا) بتواند تداوم و ثبات کنونی خود را نیز حفظ کند. زیرا تناقض بین ظرفیت اقتصادی و امکانات فنی این شیخ نشین جدید با داعیه های جهانی آن ناخواناست و این میتواند همین مافیا نشین نفتی را هم از هم بپاشاند و زراد خانه هسته ائی مهیب آنهم مانعی در راه فرایند فرو پاشی آن نمیتواند باشد. امروزه روسیه ،مثل هر کشور دیگری در جهان، فقط در تعامل با غرب است که میتواند از سقوط بیشتر آتی خود اجتناب کند و لاغیر.
در آن هنگامی که مردم بدبخت و بینوای روسیه در صف های کیلومتری برای خرید چند تخم مرغ یا چند سیر گوشت خوک از سرو کول هم بالا میرفتند و جوانان روسی برای خرید شلوار جین های مسافران اروپائی روی دست هم آمده و حاضر به فروش خود هم بودند و دختران روسی برای یک جوراب نایلون غربی و یا چند بسته آدامس خود را میفروختند، سفینه خود رونده لونا، در میان هیجان کور و شور آفریده از طرف ماشین تبلیغاتی کرملین و سایر اعضای بلوک شرق و احزاب نوکر، بر سطح ماه به زمین نشست. هزینه ائی که مردم روسیه، برای این رویکرد ایدئولوژیک ِ تبلیغاتی ـ نظامی رهبرانشان به مسئله اقتصاد و تکنولوژی پرداختند از سیاسی گذشته تاریخی بود هزینه ائی که مردم روس هرگز و هرگز، از پس جبران آن برنخواهند آمد. روسیه، برای رسیدن به یک تکنولوژیی صنعتی، با محوریت عقلانیت اقتصادی و تکنولوژیکی، در سطح کشورهائی مثل ترکیه یا مالزی و نه اسپانیا یا بلژیک( که بحثی از آلمان و فرانسه نیست) به چند دهه وقت نیازمند است. روسیه در هیچ عرصه ائی قادر نیست کالائی را تولید کند که با کالاهای تولیدی این دو کشور بتواند رقابت کند. اگر روسیه اینجا و یا آنجا، این یا آن پروژه بزرگ مهندسی را پیاده میکند، از سیاسی بودن این پروژه ها بگذریم، قیمت گذاری این پروژه ها ست که آنها را قابل فروش میکند. تولیدات نظامی نیزدومین و شاید هم اولین کالای روسی قابل رقابت در بازار جهانی است که ازمشتریان معینی برخوردار است و دلیل عمده آنهم آنست که تمام اقتصاد روسیه قربانی و هزینه کِشِ صنایع نظامنی آن شده است، با رایانه سنگینی که از محل اقتصاد ملی و در درجه اول به حساب نفت ، گاز و تخریب محیط و منابع طبیعی و… تآمین میشود و این سیاستی است که در بلند مدت حتماً به بن بست خواهد رسید.
در پرتو این پیش گفتار است که میتوان رویداد فرستادن موشک حامل ماهواره دولت احمدی نژاد را به هزینه فقر، بیکاری و بحران اقتصادی و فلج صنایع داخلی به نقد کشید.
این پروژه ی آوازه گرانه، در همه اجزای خود وارداتی است و اگر وارداتی نیست بدتر، زیرا حاکی از هزینه فوق العاده سنگین این طرح های« تک مقصدی» و لاجرم غیر اقتصادی است. این پروژه ها، مثل خریدن یک اتوبوس بزرگ لوکس شخصی برای آمدن فردی از رشت به تهران است که هیچ توجیهی، حتی توجیه سیاسی هم ندارد. قبل از دولت احمدی نژاد دولت کره شمالی به قیمت وابسته کردن کشورش به صدقات و نذورات برادر شمالی اش این راه را رفت و جز احساس نفرت و تحقیر برای خود، هیچ احساسی را در دیگران بر نیانگیخت.
واما این پرژه فضائی حکومتی، لایه سیاسی دیگری نیز دارد که در نگاه نخست دیدن آن آسان نیست . تلاش دولت احمدی نژاد برای دست یافتن به آن قبیل فن آوریهائی که نه در خدمت توسعه اقتصادی و ایجاد اشتغال و رفاه برای ملت و پیشرفت برای مملکت بلکه برای زورآزمائی و قدرت چانه زنی و معامله با غرب، قابلیت مصرفی دارند نشان از آن دارد که این رژیم در مناسبات بین المللی ، پایه محاسبات خود را روی یک سری راهبرد های استراتژیک جمکرانیستی بنا نهاده است که با واقعیت مناسبات بین المللی مطابقتی ندارد و از این رو، این محاسبات نه تنها در تعاملات جهانی پاسخ نمیدهد بلکه به تقابل و گارد گیریی که برای آن آمادگی جدی هم نیست و بلوف آمیز است منجر میشود . این محاسبات جمکرانیستی که مقام معظم رهبری، سید علی خامنه ائی و تمامی مافیای حاکم هم پشت آن ایستاده است از قماش همان محاسباتی است که صدام حسین هم برای خود میکرد. محاسبه محذورات بین المللی و فشار افکار عمومی بویژه در دنیای اسلام که مانع از اقدام عملی غرب میبایستی میشد.
این تلاش تب آلود برای دست یابی به آن نوع فن آوری که فاقد زمینه های اقتصادی و فنی است چیزی جز به چالش کشیدن دنیا با توسل به ابزار باج گیری تروریستی نیست و مسلماً دنیای امروز تسلیم چنین تروریسمی نخواهد شد حتی اگر لازم باشد تا پرچم ضد تروریسم را به دست صلیبیونی بسپارد که با تروریسم و بنیاد گرائی با زبان خود آنان سخن گویند!
آری اگر ماهواره امید نه با فریاد «الله اکبر» بلکه با سرود ای ایران به آسمان فرستاده میشد! و اگر این ماهواره نه در حالتی که بحران اقتصادی مملکت را فلج کرده است و هزاران موسسه تولیدی به ورشکستگی کشانده است و روزی نیست که در اینجا و آنجا، کارگران برای مطالبه مواجب معوقه اشان به اعتراض دست نزنند و… به فضا پرتاب میشد، و اگر این ماهواره نه در شرایطی که بیکاری ، اعتیاد، ناامیدی و احساس بی آیندگی فضای جامعه را اشباع کرده است به آسمان فرستاده میشد، و اگر دزد بازاری و بچاپ بچاپ فضای حاکم بر سیاست حاکم و حکومت را تیره نکرده بود و… هزاران اگر های دیگر، آنگاه پرتاب ماهواره میتوانست برای مردم ایران، آنهم بنام ایران و با« سرود ملی ایران» غرور آفرین باشد. ولی ماهواره «امید» نه بر این چنین زمینه ائی و برای امید آفرینی در ملت بزرگ ما بلکه برای جرعت دادن به حماس و حزب الله و بقصد قوت قلب دهی به آنان برای ایستادگی در برابر اسرائیل و با فریاد «الله اکبر» به فضا پرتاب شد. مردم ایران و بویژه تحصیل کردگان این مرز و بوم، این بلند پروازی پر هزینه حکومت را که برای سنگین کردن وزنه چانه زنی خود با غرب به میهنمان تحمیل میکند، جز برگی دیگر در خیانت این رژیم به مصالح ملی تعبیر نخواهد کرد!
مردم هوشیار میهنمان میدانند و باید بدانند که جانب دیگر این سیاست های نمایشی و ماجرا جویانه اینست که، رژیم امید خود را برای کنار آمدن با مردم از دست داده است و بر آنست تا با کسب این قبیل امتیازات ظاهری و هزینه ساز به لحاظ ملی، از موضع برتری جوئی با مردم روبرو شده و در پرتو این طرح های جنجالی مطالبات اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی مردم را همچنان نادیده گرفته و هر صدای مطالباتی را خفه کند!





















Copyright: gooya.com 2016