جمعه 4 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حق شهروندی رُکسانا! بابک داد

رکسانا صابری
اين نوشته بی هيچ قضاوت مثبت يا منفی درباره خانم رکسانا صابری يا آقای نصرت الله تاجيک، به تفاوت های مفهومی "حق شهروندی" در آمريکا و ايران نگاه می کند و قضاوتی درباره عملکرد اين اشخاص بخصوص ندارد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


دفاع مستقيم و صريح رئيس جمهوری آمريکا از «رکسانا صابری» و اظهارات دلجويانه خانم کلينتون وزير امورخارجه آمريکا از سرنوشت او«به عنوان يک شهروند آمريکايی»،اگرچه در عرف کشور آمريکا،«جزو وظيفه مقامات» کشورشان محسوب می شود و امری عادی است، ولی خيلی از ما را به «غبطه و حسرت» مبتلا کرده است.از خود ميپرسيم:اين «حق شهروندی»يک شهروند آمريکايی(حتی برای شهروندی مثل رکسانا،که تبارش هم غيرآمريکايی است)،چگونه «کيميايی» است که دفاع از حقوق شهروندان را جزو «وظايف مقامات کشور» ميداند؟اين چه «اکسيری» است که در هر صورتی،«شهروند آمريکايی» صاحب بزرگترين امکانات کشورش برای حفظ جان و مال و ناموسش هست؟به ياد داريم در جريان بمبارانهای لبنان در جنگ ۳۳ روزه اسرائيل،مقامات ايالات متحده،هزاران خانواده آمريکايی مقيم در لبنان را با «ناوهای جنگی» از بيروت به مکانهای امن و غيرجنگی منتقل کردند.ميپرسيم اين «حق شهروندی» چيست که يک خانم منشی ساده،ميتواند «رئيس جمهوری کشورش» را به اتهام هتک حرمت خود به دادگاه بکشاند و بلوای «مونيکا لوينسکی و بيل کلينتون» براه می افتد؟و چگونه است که برای يافتن يک «مأمور بازنشسته پليس آمريکايی» که در کيش مفقود شده،مذاکرات در سطوح بالای ديپلماتيک انجام می شود و مطبوعات آمريکا هنوز پيگير سرنوشت او هستند؟
خيلی سعی کردم پيدا کنم که آيا شهروندان ايرانی که هر روز در کشورهای مختلف متهّم می شوند يا به اتهام ارسال مهمات به ايران،تعقيب يا دستگير و زندانی می شوند،آيا مورد چنين حمايتهايی از سوی مسئولان کشورمان قرار می گيرند يا خير؟راستش چيزی نيافتم بجز اين خبر ديروز روزنامه «اعتمادملی» که خبری برخلاف پرسش مرا بازتاب داده است!يعنی بی توجهی مقامات به سرنوشت يک شهروند ايرانی!
اعتماد ملی خبرداده:{ در پی ورود مستقيم رئيس‌جمهور امريکا در ماجرای رکسانا صابری و نامه دفتر رئيس‌جمهور احمدی‌نژاد در مورد اين پرونده، نصرت‌الله تاجيک «ديپلمات سابق کشورمان» که به اتهام خريد دوربين‌های ديد در شب در انگليس در بازداشت خانگی است، با ارسال نامه‌ای به سفير ايران در لندن،‌از عدم اقدام مسوولان ايران در رسيدگی به پرونده وی گله کرد. تاجيک که وضعيت وخيم جسمانی‌اش تاکنون مانع از استرداد او به آمريکا شده؛ در نامه‌اش نوشته است: جای تعجب است که دفتر رئيس‌جمهور ايران طی نامه‌ای به دادستان تهران از وی می‌خواهد که رکسانا صابری از تمامی آزادی‌ها و حقوق قانونی برای دفاع از خود برخوردار شود. البته اين جمله، تاکيد حقی است و طبيعتا از اين حق هم برخوردار بوده‌اند و گرنه الان زمين و زمان همچون موارد قبلی به هم دوخته شده بود. آيا رئيس‌جمهور ايران می‌داند که اينجانب در طول اين ۳۰ ماهی که تحت انواع شکنجه‌های روحی قرار دارم و با توجه به بيماری‌های قلبی، سردرد، سرگيجه و اعصاب و حصر خانگی و عدم امنيت اجتماعی برای خود و خانواده‌ام از کوچکترين حقوق انسانی برای ادامه زندگی برخوردار نيستيم؟ آيا ايشان می‌داند که اگر چه ظاهرا من فقط يک هفته در زندان بوده‌ام، ولی در حقيقت اين ۳۰ ماه را هم با انواع کنترل‌ها و محدوديت‌هايی که برای من فراهم نموده‌اند به صورت محترمانه از تمامی ارتباطات اجتماعی محروم بوده و در خانه محبوس هستم؟}(اعتمادملی/چهارشنبه۲ارديبهشت۸۸)
اين نوشته بی هيچ قضاوت مثبت يا منفی درباره خانم رکسانا صابری يا آقای نصرت الله تاجيک، به تفاوتهای مفهومی «حق شهروندی» در آمريکا و ايران نگاه ميکند و قضاوتی درباره عملکرد اين اشخاص بخصوص ندارد. از طرفی کسانی مثل من غبطه و آرزوی زندگی در غرب يا آمريکا را نداريم و حاضريم روزی هزاربار هم عليه «آمريکای جهانخوار!» شعار سربدهيم.ولی هرچه می کنيم نمی توانيم علت قداست و اهمّيت اين «حق شهروندی» را در ينگۀ دنيا «هضم» کنيم.زيرا با آموزه هايی که از تمدن ايرانی و آئين مسلمانی و سيره امام علی(ع) در حکومتداری خوانده ايم،اين «حق شهروندی» يک کالای «صددرصد ايرانی و اسلامی» بوده که زمانی که سرزمين آمريکا حتی کشف نشده بود،در حقوق بشر کورش و نهج البلاغه امام علی(ع) بارها بر آن تأکيد شده است.مع الأسف حالا که حتی شهروندان غرب و مردمان «آمريکای جهانخوار!» از آن بهره مند هستند، در کشوری که به ام القرائی جهان اسلام افتخار ميکند،«حق شهروندی» چنان است که حتی«يک ديپلمات سابق ايرانی» هم از نداشتن آن «حق شهروندی» و حمايت حقوقی از خويش، گلايه و شِکوه دارد؟! و چرا وضعيت «حق شهروندی» در ايران چندهزارساله،چنان است که برای رعايت «حقوق قانونی آنها و اجرای دقيق عدالت» درباره پرونده دو متهم،رئيس جمهوری و رئيس قوه قضائيه هر دو بايد «بيانيه» صادر کنند؟

فرصت نوشتن/ روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogfa.com
[email protected]





















Copyright: gooya.com 2016