سه شنبه 5 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شرايط يکسان دلايل دوگانه، احمد فعال

احمد فعال
آيا وضعيت کنونی و کابوس ادعايی تحريميان ديروز و دعوت کنندگان امروز از همان آغاز قابل پيش بينی نبود؟ اگر آن ها نمی‌توانستند، چنين کابوسی و چنين وضعيتی را پيش‌بينی کنند، اولاً چرا بدون انتقاد از رويه گذشته، تغيير موضع داده‌اند؟ ثانياً آيا به ناتوانی خود در تحليل رويدادها و تحليل واقعيتِ نظامی که با آن روبرو هستند، اعتراف می‌کنند؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پيشتر در باره اعتماد و فراتر از آن، درباره جنبش اعتمادسازی سخن به ميان آمد. تجربه‌ها نشان می‌دهند که جريان روشنفکری و سياست‌ورزی کمترين کوششی برای جلب اعتماد عمومی از خود نشان نداده‌اند. توجه به اين حقيقت بسيار مهم است که، از جلب اعتمادها تا ايجاد جنبش اعتمادسازی فاصله بسيار وجود دارد. اکنون در شرايط حاضر، جامعه ما در وضعيت بسيار سختی قرار دارد. وضعيتی که تمام پيوندهای اعتمادانگيز، در سطوح مختلف جامعه از ميان رفته‌اند. اعتمادها به موجب استواری بر حقيقت و امتناع از مصلحت‌ها و ملاحظات تحصيل می‌شوند و جنبش اعتمادسازی به موجب مخاطب قرار دادن وجدان جمعی در بيان حقيقت حاصل می‌شود. همچنين است که اعتمادها به موجب پذيرش مسئوليت و انتقادپذيری بدست می‌آيند و جنبش اعتمادسازی به موجب مخاطب قرار دادن وجدان جمعی در مسئوليت و انتقادپذيری بدست می‌آيد. اگر حقايق به تمام و کمال بيان نشوند، اعتمادها بازنمی‌گردند و اگر مسئوليت رفتار و انديشه‌های خود را بر عهده نگيريم، هيچ اعتمادی بازنخواهد گشت.

با توجه به مقدمه ای که از پيشاروی خوانندگان گذشت، توجه آنها را به يک تجربه در دو دوره انتخابات جلب می‌کنم. گفتن ندارد که در آستانه انتخابات دوره دهم رياست جمهوری در ايران، بخش بزرگی از تحريميان دوره‌های قبل و به ويژه تحريميان دوره نهم انتخابات رياست جمهوری، به صحنه انتخابات حضور پيدا کرده‌اند. آنها برای حضور خود دلايلی ارائه می‌دهند، اما در بيان اين دلايل هيچ اشاره‌ای به پذيرش مسئوليت و انتقادپذيری نسبت به رفتارهای انتخاباتی گذشته خود نداشته‌اند. فهرست تمام و کمال تحريميان گذشته در حافظه نويسنده نيست. اما به خاطر دارد که يکی از مهمترين دلايل آنها در عدم مشارکت، وجه بی کفايتی جريان اصلاحات در پيشبرد دموکراسی و حقوق مدنی بود. تا جايی که اعلام جبهه دموکراسی‌خواهی از سوی يکی از نامزدهای رياست جمهوری، توجه چندانی در نيروهای دموکراسی خواه پديد نياورد. در پايان انتخابات و پس از پيروزی دولت نهم، مجادله سختی ميان تحريميان و طرفداران اصلاحات صورت گرفت. طرفداران تحريم معتقد بودند که پيروزی دولت نهم محصول ناتوانی اصلاحات در تعميق جريان دموکراسی و آزادی و دفاع از حقوق جامعه بود. و متقابلاً طرفداران اصلاحات معتقد بودند که پيروزی دولت نهم نتيجه جريان تحريم بود. به زعم آنها، اگر تحريميان به جای تحريم رويکرد مشارکت در انتخابات را بر می‌گزيدند و نيز اگر جامعه دست به تحريم نمی‌زد، اکنون شاهد وضعيتی نبوديم که جامعه ايرانی را در سراشيبی پرتگاه قرار داده باشد.

اکنون توجه خوانندگان را به تجربه‌های نزديکتر جلب می‌کنم. پاره‌ای از جريان‌های دانشجويی و شخصيت‌های سياسی، در بيان دلايل خود برای حضور در انتخابات، صرفاً به عدم پيروزی دولت نهم اشاره می‌کنند. اما آنها از خود نمی‌پرسند که اگر عدم پيروزی دولت نهم تنها دليل حضور آنها در انتخابات است، پس چرا به همين دليل در دوره قبل در انتخابات حضور نيافتند؟ اگر عدم حضور جامعه نتيجه تأثير مستقيم عملکرد تحريميان نباشد، اما هر تحريمی و هر دعوتی، در حقيقت بيان طرح و الگويی است که جامعه برابر با آن رفتار کند. اين حداقل مقتضيات سياست‌ورزی و روشنفکری است. و اين حداقل پاسخی است که از نظام توقعات تحريميان و دعوت‌ کنندگان بر می‌آيد. بنابراين، کسانی که در دوره قبل انتخابات را تحريم نمودند، و نتيجه آن پيروزی دولت نهم بود، و اکنون به همان دليل دعوت به مشارکت در انتخابات می‌کنند، بدون هيچ ترديد بايد مسئوليت وضعيتی را که آنها بحران و يا سراشيبی سقوط و...توصيف می‌کنند بر عهده بگيرند. به ديگر سخن، اگر نتيجه عدم مشارکت، امتداد بخشيدن به نوار پيروزی بحران آفرينی است، چرا به همين دليل از آغاز مانع از تشکيل نوار بحران آفرينی نشدند؟ در نتيجه آيا حق با اصلاح طلبان نيست که مسئوليت بحران آفرينی را مستقيماً بر عهده اين دسته از تحريميان بياندازند؟ آيا آنها چنين مسئوليتی رابر عهده می‌گيرند؟

حقيقت اين است مسئوليت وضعيت کنونی، حداقل بر اساس موضوعی که نويسنده در اين نوشتار تعقيب می‌کند، نمی‌تواند بر عهده کسانی باشد که در شرايط حاضر دست به تحريم زده‌اند. چه آنکه آنها لزومی به طرح دلايلی ندارند که دعوت کنندگان امروز و تحريميان ديروز مبادرت به طرح اين دلايل می‌کنند. اين است که وقتی در شرايط يکسان دلايل دوگانه و موضعگيری‌های دوگانه اتخاذ می‌شود، آثار چنين مواضع ناراستی جز دور شدن از حقيقت و دامن مصلحت بر تن حقيقت دوختن و در نتيجه، افزودن بر دامنه بی‌اعتمادی‌ها نيست.

ممکن است تحريميان ديروز و دعوت کنندگان امروز، کابوس ناشی از وضعيت کنونی را مهمترين دليل خود، در اعلام دعوت به مشارکت نمايند. اما پرسيدنی است که، آيا وضعيت کنونی و کابوس ادعايی آنها از همان آغاز قابل پيش بينی نبود؟ اگر آنها نمی‌توانستند، چنين کابوسی و چنين وضعيتی را پيش‌بينی کنند، اولاً چرا بدون انتقاد از رويه گذشته، تغيير موضع داده‌اند؟ ثانياً آيا به ناتوانی خود در تحليل رويدادها و تحليل واقعيتِ نظامی که با آن روبرو هستند، اعتراف می‌کنند؟ اما واقعيت اين است که وضعيت کنونی نه تنها نسبت به دوران اصلاحات کابوس نيست، بلکه از پاره‌ای جهات به دوران گذشته نيز ارجحيت دارد. دليل نخست، تجريه شخصی نويسنده در سازمان کار است. اين تجريه نشان می‌دهد که روند آريستوکراسيون مديريت (اشراف سالار کردن مديريت) که نتيجه دو دولت پيشين است، در شرايط حاضر خيلی جدی‌تری از گذشته رو به پيش نيست. دليل دوم اينکه، وضعيت کنونی هر چه هست و هر چه نيست، يکسان کردن درون و بيرون نظام سياسی و اقتصادی است، در حالی که اصلاح طلبان کوشش دارند که تا با وارونه کردن حقيقت، واقعيت را بپوشانند.

[email protected]
www.ahmadfaal.com





















Copyright: gooya.com 2016