سه شنبه 23 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ایرانستان! احمد وحدت خواه

احمد وحدت خواه
بی مناسبت نخواهد بود که «انتخابات» اخیر و مهندسی جبونانه برای تغییر نتیجه آن را، صرفنظر از تلاش غرور برانگیز ملت در حضور در آن برای تغییر شرایط، یک صحنه نبرد میان قدرتهای غربی و اروپا از یکسو و روسیه و چین مستعمره جو از طرف دیگر تعریف کنیم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


روزی که مسعود بهنود در پی ورود میرحسین موسوی به بازی انتخابات ریاست جمهوری نوشت «ما داریم می آییم» قصد داشتم برای او بنویسم «مسعود جان تو برو ما بازهم در تبعید خواهیم ماند».

به احترام دوستی و برای حق انتخاب او از این کار خودداری کردم و سه هفته بعد در شب شمارش آرا و با نگاه به شور و عظمت صف رای دهندگان و دیدن پیر زنی ۸۰ ساله که با پشتی خمیده ساعتها در انتظار انداختن رای خود به داخل صندوق ایستاده بود با بغضی در گلو و اشکی بر گونه می خواستم به بهنود زنگ بزنم و بگویم «ما هم با تو همسفر هستیم». اما چه میلیونها دلهای ساده ای سرنوشت خود را به دست چه تبهکاران و واماندگانی از قافله انسانیت که نسپردند.

در چند و چون حوادث تلخ و شیرین خونبار هفته های گذشته و پیامدهای آن تاریخ نویسان و مفسران بسیار گفته و نوشته و خواهند گفت و خواهند نوشت، اما شاید کوتاه ترین تعریف آن در لابلای آخرین پیام همان میرحسین موسوی نهفته است آنجا که گفت «در حیرتم این قوم چگونه جشنواره ای تاریخی و بی نظیر از همبستگی ملی و ایمان ملت ما برای یک فردای روشن را یکشبه به سیاه ترین برگ تاریخ آن تبدیل کردند».

به راستی چه نیروی اهریمنی و پلیدی از میان ما می تواند چنین جنایت هولناکی را در حق ملت خویش و سرنوشت آن روا بدارد؟ ریشه های این تفکر در کجاست؟ از کجا تغذیه می شود؟ به دنبال چیست؟ و صدها چرا و سئوال دیگر هم می توان مطرح کرد و همچنان در همان حیرت باقی ماند.

اما، پاسخ شاید چندان هم دور از ذهن نیست.

ایران به گفته مایکل آکسوردی مورخ و ایرانشناس انگلیسی یک کشور نیست. پدیده ای فرهنگی-تاریخی است که در محدوده ای جغرافیایی فراتر از مرزهای کشوری به نام ایران حضور دارد و آثار این حضور معنوی بر سرنوشت بسیاری از همسایگان ما نیز تاثیر گذار بوده و مانده است. بدیهی است امواج هرگونه تغییر و تحول بزرگ اجتماعی-سیاسی در قلب تپنده این «امپراتوری» معنوی و فرهنگی به سایر مناطق آن نیز سرایت کرده و با توجه به شرایط محلی آنها را نیز متحول می سازد.

موج دموکراسی خواهی ملت ایران در دوران معاصر یک نمونه این تاثیر گذاری بر منطقه و جهان اسلام بوده است و به تبعیت از آن نقش قدرتهای جهانی برای محدود و یا متوقف کردن این موج نیز همپای تحول خواهی ایرانیان در همه معادلات سیاسی منطقه دیده می شود.

سی سال حکومت جمهوری اسلامی که با شعارهای آزادی و استقلال تاسیس گردید در روز ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ شکست قطعی خود در برآورده ساختن این آرمان های ملی ما ایرانیان را به نمایش گذاشت.

تلاش بازماندگان نسلی که آن انقلاب را به پیروزی رساند برای دمیدن جان دوباره به آن با یارگیری از نسلی که هرگز بهره ای جز سرکوب و خشونت و خفقان از آن ندیده است در این روز به نتیجه مورد نظر آنها نرسید زیرا نه از آن انقلاب دیگر مفهوم ودستاوردی باقی مانده بود و نه این نسل جدید اصولا به دنبال آرمان های انقلابی بوده است.

از طرف دیگر فاکتور رقابت قطب بندیهای اقتصادی - سیاسی بین المللی در میان گردباد یکی از مهلکترین دوران رکودهای مالی در جهان و دو جنگ تمام عیار فرامنطقه ای در چپ و راست خاک میهن ما اجازه نمی داد تا تعیین سرنوشت سیاسی ما در این انتخابات دربست در اختیار خودمان باشد.

به علاوه، دومین بزرگترین کشور صادرکننده نفت و گاز جهان که حیات و ممات اقتصادهای بیمار جهانی به بهای آنها بستگی دارد، یعنی ایران ما، خود در پی چهار سال جهالت و جنایت دستگاه رهبری آن در کشاندن میهن به ورطه نابودی از این پس دیگر نه با اتکا به نیروی ملت، بلکه با وابستگی به قدرتهای خارجی ادامه حیات خود را ممکن می سازد.

پس بی مناسبت نخواهد بود که «انتخابات» اخیر و مهندسی جبونانه برای تغییر نتیجه آن را، صرفنظر از تلاش غرور برانگیز ملت در حضور در آن برای تغییر شرایط، یک صحنه نبرد میان قدرتهای غربی و اروپا از یکسو و روسیه و چین مستعمره جو از طرف دیگر تعریف کنیم.

در این میان، مافیای حاکم بر ایران بر بستر بحران هسته ای هر روز از هماهنگی سیاست های منطقه ای خود با غرب فاصله گرفته و به تدریج به طور کامل در دامان روسیه ای افتاده است که خود به نوعی با یک مافیای دیگر بین الملی اداره می شود.

مهدی کروبی در بیانیه خود در نا مشروع خواندن دولت احمدی نژاد به این واقعیت اشاره می کند وقتی که می گوید برای سرکوب مردم نیروهای ویژه و بسیجیان را ماهها پیش از انتخابات به کشور «همسایه شمالی» ارسال کرده بودند و اینکه «مگر ما کشوری از اقمار روسیه هستیم که میگویید قرار بوده اینجا هم انقلاب مخملی بشود؟»

سی سال پس از انقلابی به نام اسلام پیش بینی محمد رضا شاه از پیوند ارتجاع سرخ و سیاه اینک به وقوع پیوست و ایران را «ایرانستان» کرده اند.

آیا شرف ایرانی این ننگ را می پذیرد؟


احمد وحدت خواه


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016