جمعه 2 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

میان ماه من تا ماه گردون...، احمد وحدت خواه

ابوالحسن بنی صدر
فاجعه از آن روزی آغاز شد که ده سال پس از مشاهده فرود انسان بر روی کره ماه در چهل سال پیش ملت ما این بار تصویر فردی را در آن دید که مدعی خوشبختی دنیا و آخرت او بود!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


شاید بسیاری از ما ایرانیان در روزهای اخیر و در پی حوادث تلخ و شیرین جنبشی تاریخی که میهن ما را فراگرفته است به سالروز یک حادثه تاریخی بسیار عظیم تر و مربوط به همه بشریت کمتر توجه کردیم و آن جمعه گذشته و چهلمین سالگرد فرود نخسین انسان بر روی کره ماه بود. همان روزی که میلیونها هموطن ما با فریادهای آزادیخواهانه خود در نماز جمعه به دنیا اعلام کردند که آنها قصد دارند سرنوشت خود را از دست فروشندگان بهشت و دوزخ آسمانی خارج کرده و آن را در دست توانای زمینی خود بگیرند.

در دنیای روزنامه نگاری بهترین تیتر تاریخ این حرفه را تیتر روزنامه نیویورک تایمز در روز گام نهادن نیل آرمسترانگ به سطح کره ماه می دانند که با بزرگترین حروف خود بر روی صفحه اول روزنامه نوشت Man on Moon.

من آن روز دوازده سال بیشتر نداشتم و همراه بچه های محلمان در خیابان حشمت الدوله و پاستور با دوچرخه های کرایه ای از عباس آقا دوچرخه ساز به فرحزاد رفته بودیم. ساکنان فرحزاد را آن روزها بیشتر روستائیانی تشکیل می دانند که پس از انقلاب سفید ترک ده و دیار کرده و برای پیوستن به خیل عظیم کارگران ساختمانی به اطراف تهران کوچ کرده بودند. بااین حال به روشنی بیاد دارم که جریان فرود انسان بر کره ماه همزمان توسط تلویزیون ملی برای مردم ایران پخش می شد و در کوچه ها صاحبخانه هایی که تلویزیون فیلیپس ماهاگونی از مظاهر دارایی آنها بشمار می رفت جعبه جادویی خود را به درب منزلشان کشانده بودند تا سایر همسایگان و حتی رهگذران هم این صحنه تاریخی را در سیاه وسفید تما شا کنند.

در فرحزاد روستاییان به گرد دکه روزنامه فروشی حلقه زده بودند و بیصبرانه به خبرهای کیهان و اطلاعات در این باره که از طرف روزنامه فروش مفت و مجانی و به صدای بلند برایشان خوانده می شد گوش فرا می دادند.

این تصویری کوتاه از ملت ما بود در چهل سال پیش در روز فتح ماه. مردمی عادی، همگون، هر کس سر جای خود و همگی مشتاق کار و زندگی و از همه مهمتر یادگیری و تلاش برای ساختن آینده ای بهتر.

فاجعه از آن جا آغاز شد که همین مردمی که به چشم خود دیدند که سفینه ای از فولاد و مس و شیشه و ساخت انسان، در اثر تکامل دانش بشری پس از طی فاصله ای نزدیک به چهارصد هزار کیلومتر دراعماق فضا یکی از هم نوعان آنها را سالم روی کره ماه پیاده میکند و سپس سوار بر آن او را به زمین بر می گرداند ده سال بعد از آن ناگهان عکس فردی را روی این کره می بیینند که در تمام عمرش حتی به تلفن هم دست نزده بود چون آن را حرام می دانست!

و از آنهم فاجعه بارتر، این فرد رهبری انقلابی را مدعی می شود که قرار است گویا به آنها آزادی و استقلال و خوشبختی دنیا و آخرت بدهد!

پروفسور ریچارد فرای استاد فرهیخته هاروارد و از برجسته ترین ایرانشناسان جهان در نقدی بر نمایشگاه «ایران، امپراتوری فراموش شده » در موزه بریتانیا در دوسال پیش نوشته بود «آشنایی با تاریخ تمدن ایران کمتر از آشنایی با تاریخ تمدن جهان نیست».

چگونه وارثان این تمدن پس از هفت هزار سال تاریخ مدون خود در قرن بیستم سرنوشت و آینده خود را به دست آن «فرد» سپرد سئوالی است که پاسخ به آن درهای آینده روشن را به روی نسل سبز پوش ایرانی باز خواهد کرد.

تا آن روز و یافتن آن پاسخ اما می توان و باید به این جوانان قهرمان که سینه خود را به روی گلوله دژخیمان رژیم گشوده اند یاد آوری کرد که سرنوشت و آزادی آنها و میهنشان در گرو راهکارهای زمینی است و هر راه حلی که حتی بویی از آن تصویر دروغین در ماه برده باشد به سراب ختم خواهد شد.

احمد وحدت خواه


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016