چهارشنبه 28 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مهديه محمدی، همسر احمد زيدآبادی: زيدآبادی ۳۵ روز در يک ’’قبر‘‘ بوده، دويچه وله

خبر بستری شدن احمد زيدآبادی و فيض‌الله عرب‌سرخی دو تن از فعالان سياسی بازداشت‌شده در بيمارستان و نيز تشکيل نشدن دادگاه اين افراد در روز چهارشنبه ۲۸ مرداد، گمان‌ها در مورد شکنجه اين زندانيان را تقويت کرده است.

روز سه‌شنبه ۲۷ مرداد، برخی از سايت‌ها از وخامت حال احمد زيدآبادی و فيض‌الله عرب‌سرخی در زندان خبردادند. به نوشته‌ی پايگاه اينترنتی ’’موج سبز آزادی‘‘ ظاهرا اين دو تن به خاطر حضور در دادگاه تحت فشار قرار گرفته و مورد ضرب و شتم واقع شده‌اند. اين سايت همچنين از اعتصاب غذای زيدآبادی خبر داد.

مهديه محمدی همسر زيدآبادی روز دوشنبه ۲۶ مرداد توانست برای اولين بار پس از ۵۳ روز همسرش را در زندان ملاقات کند. البته اين ملاقات در خارج از ساعت اداری و در حالی صورت گرفت که هيچ‌کدام از ماموران اوين و کارمندان در محل کارشان حضور نداشتند و سالن ملاقات کاملا خالی بوده.

محمدی می‌گويد در آن روز حال زيدآبادی خوب بوده و طوری نبوده که بخواهد در بيمارستان بستری شود اما وی از اعتصاب غذای ۱۷ روزه همسرش در زندان خبر داد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


به گفته‌ی وی زيدآبادی بلافاصله پس از بازداشتش در نيمه‌شب و انتقالش به سلول انفرادی بند ۲ الف، اعلام اعتصاب غذا می‌کند ولی تا ۱۷ روز هيچکس حتی در سلول او را باز نمی‌کند. مهديه محمدی می‌گويد:

«درتمام طول اين هفده روز هيچ احدی سراغش نرفته. يعنی در اتاقی يک متر در يک مترونيم تنها بوده. می‌گفت هيچ صدايی آنجا نمی‌آمده. اصطلاحی که به کار برده اين که دقيقاً مثل يک قبر بوده. اين اصطلاحی‌است که همه‌ی اين آقايان و خانم‌هايی که خانواده‌هايشان رفتند ملاقاتشان، به‌کار برده‌اند. جايی بوده که مثل يک قبر بوده. هيچ صدايی نمی‌آمده و هيچ احدی را ظرف اين هفده روز نديده».

همسر زيدآبادی به نقل از وی می‌گويد که پس از ۱۷ روز در حالی که تقريبا نيمه‌بيهوش بوده او را به بهداری منتقل می‌کنند و پزشک آنجا به وی توصيه می‌کند که اعتصاب غذايش را بشکند چرا که هيچکس صدای او را نخواهد شنيد و هيچکس حتی نمی‌د‌اند او در کجاست.

بعد از شکستن اعتصاب غذا، زيدآبادی را دوباره به همان سلول قبلی منتقل می‌کنند جايی که به گفته‌ی خودش غيرقابل توصيف بوده. زيدآبادی به همسرش توضيح می‌دهد که پس از چند روز دچار جنون شده و حتی قصد خودکشی داشته است. مهديه محمدی می‌گويد: «خودش می‌گفت دچار جنون شدم. يعنی يک حالت توهم پيدا کرده بود و همه‌اش داد و فرياد می‌کرده. اصلاً می‌گفت به فکر اين بودم که يکجوری خودم را از بين ببرم. ولی هيچی پيدا نمی‌کردم که خودم را بکشم. و بعد ديگر شروع کرده داد و بيداد و سروصدا. بعد که ديدند دارد ديوانه می‌شود، آمدند او را بردند يکجای ديگر که نمی‌دانم آن جای جديد کجاست».

دکتر احمد زيدآبادی، عضو سازمان ادوار تحکيم وحدت، روزنامه‌نگار و تحليلگر سياسی همچنان در سلول انفرادی است با اين تفاوت که بازجويی می‌شود و حداقل در روز با يک انسان ديگر که بازجوی اوست ارتباط دارد. به او کتاب وصيت‌نامه آيت‌الله خمينی را داده‌اند و در مجموع به همسرش گفته که وضعيت سلول فعلی او با سلول قبلی قابل مقايسه نيست.

او همچنين به همسرش گفته «مرا مجبور کرده‌اند در دادگاه روز چهارشنبه شرکت کنم و بگويم که زندگی سياسی‌ام را کنار خواهم گذاشت».

هيچکس نمی‌داند عرب سرخی کجاست

فيض‌الله عرب‌سرخی عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی زندانی ديگری است که اين‌روزها خبر بستری شدنش در بيمارستان شنيده می‌شود. ’’نوروز‘‘ پايگاه خبری جبهه مشارکت نوشته که وی پس از سر باز زدن از حضور در دادگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و هم‌اکنون در بيمارستان بقیةالله تهران بستری است.

مريم قدس همسر عرب‌سرخی می‌گويد هيچ اطلاعی از وضعيت همسرش ندارد و ۴۴ روز است که نه می‌داند او کجاست و نه هيچکس خبری از وی دارد. او می‌گويد: «آقای خداياری که آزاد شدند و من ديشب رفتم ديدمشان، اصلاً نمی‌دانست که عرب‌سرخی زندان است. تا من را ديد گفت، آقای عرب کجا هستند؟ گفتم، ايشان هم که زندان هستند، با شما هستند. گفت من نمی‌دانستم. يعنی اينها آنجا کاملاً در قرنطينه‌ی خبری هستند و هيچ کدام اصلاً نمی‌دانند در چه وضعی هستند. فقط مثلا بازجوها روزهای آخر می‌گفتند که اصلاً قسمت آنها قسمت ديگری است، بخش ديگری است که ما اصلاً اطلاعی نداريم. يعنی حتا وزارت اطلاعات و قوه قضاييه هم ظاهراً اطلاعی ندارند».

خانم قدس می‌گويد که در مراجعه يکی از بستگانشان به بيمارستان بقیة‌الله برای پيگريی وضعيت همسرش به او گفته شده که چنين شخصی در اينجا بستری نيست.

وی ادامه می‌دهد که عليرغم خواست قلبی‌اش گويا ناچار است که خبر مصدوم شدن همسرش را تاييد کند: «اين خبر را مجبورم ناخواسته تأييد کنم. اگرچه دلم نمی‌خواهد تأييد کنم ولی لابد بلايی سرش آمده که اصلاً اينها نمی‌خواهند حتا صدايش شنيده بشود، نمی‌خواهند ديده بشود. من به‌عنوان همسر ايشان طبيعی است که نگران می‌شوم».

وکلا هم بی‌خبرند

وکلای مدافعان اين زندانيان تا به حال نه اجازه‌ی ملاقات با آنان را داشته‌اند و نه حتی توانسته‌اند پرونده‌ی موکلانشان را ببينند. اين وکلا حتی هنوز نتوانسته‌اند وکالتنامه‌شان را به امضای موکلان برسانند.

مهديه محمدی می‌گويد در حالی که روز دوشنبه زيدآبادی به او گفته که چهارشنبه در دادگاه حاضر خواهد شد، وکيل او اصلا هيچ اطلاعی از برگزاری دادگاه نداشته است. وی می‌گويد: «آقای شريف گفتند با برگزاری اين دادگاه من اصلاً حضور پيدا نمی‌کنم. برای اين که وکيل بايد حداقل يک يا دو هفته قبل خبر داشته باشد. من بايد پرونده را بخوانم، بايد لايحه روی پرونده بگذارم و بتوانم دفاع کنم. ولی اگر قرار باشد اين طوری برايشان دادگاه بگذارند، من حضور پيدا نمی‌کنم. چون آقای شريف هنوز حتا نتوانسته وکالتنامه‌اش را به امضای آقای زيدآبادی برساند».

همسر عرب‌سرخی نيز از تلاش‌های وکيل همسرش برای امضای وکالتنامه و بی‌اثر بودن اين تلاش‌ها تا کنون می‌گويد: «آقای دکتر نعمت احمدی وکيل‌شان هست که من تا هفته‌ی پيش هم که با ايشان تماس داشتم متأسفانه حتا موفق نشده بودند وکالتنامه را به قاضی تحويل بدهند. ظاهراً قاضی‌ پرونده‌ی همسرم، محمد‌زاده نامی است که بعد از چند ساعت که آقای احمدی جلوی اوين معطل بودند، گفته الان وقت ندارم و نمی‌توانم ببينم و امضای قاضی حداد را هم نمی‌شناسم! بعد ايشان گفته که خب من فردا بيايم؟ گفتند، نه من فردا هم نمی‌آيم و بايد در يک تشييع جنازه‌ شرکت کنم. تا چند روز پيش که اطلاع دارم، هنوز نتوانسته بودند که اصلاً وکالتنامه را تحويل ايشان بدهند. يعنی بعد از چهل و خرده‌ای روز».

بی‌خبری از ساير فعالان سياسی زندانی

در همين حال اخباری مبنی بر وخامت حال سعيد حجاريان، عضو جبهه مشارکت نيز منتشر شده است. وی که به علت سوءقصد ۱۰ سال پيش، روی صندلی چرخدار می‌نشيند و قادر به تکلم درست نيز نيست، به يک ساختمان خالی در يک منطقه نظامی منتقل شده و خانواده‌اش تنها يک بار توانسته‌ با او ديدار کند. اعضای خانواده‌ی حجاريان با چشم‌های بسته به محل اقامت وی برده شده‌اند بنابراين نمی‌دانند که اين ساختمان در کجا قرار دارد.

شب گذشته نيز تعدادی موتورسوار به در خانه‌ی حجاريان مراجعه کرده و زنگ در را به صدا درآورده‌اند اما اهالی خانه در را به روی آنان باز نکرده‌اند.

مصطفی تاجزاده عضو ديگر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی نيز جزو کسانی است که تا به حال هيچ خبری از او منتشر نشده و خانواده‌اش در بی‌اطلاعی کامل به سر می‌برند.

فخرالسادات محتشمی همسر حجاريان می‌گويد هربار که برای ملاقات می‌روند به آنها گفته می‌شود که چون هنوز بازجويی از وی ادامه دارد، بنابراين ممنوع‌الملاقات است. اين در حالی است که بسياری از کسانی که با خانواده‌هايشان ملاقات کرده‌اند همچنان تحت بازجويی هستند. محتشمی می‌گويد اين امر نشان می‌دهد که پرونده‌ی همسرش هيچ موردی نداشته و تنها سعی بر پروند‌ه‌سازی او می‌شود.

هيچ فريادرسی نيست

ظاهرا خانواده‌ی اين افراد از پيگيری وضعيت زندانيانشان در سيستم قضايی ايران نااميد شده‌اند. آنها می‌گويند هيچ کس نيست که به فرياد ما برسد.

مهديه محمدی همسر زيدآبادی می‌گويد: «من واقعاً از هر انسانی که يک‌ذره وجدان دارد می‌خواهم که به داد ما برسد. فاصله‌ی مرگ و زندگی شوهران ما مثل يک مو باريک است. باور کنيد ما به راحتی آقای زيدآبادی را از دست داده بوديم. يعنی ايشان با آن اعتصاب غذا می‌توانسته از بين برود. با آن حالت جنون می‌توانسته خودش را بکشد. و من نمی‌دانم، واقعاً هيچ احدی نيست به داد ما برسد و ما را از اين شرايط نجات بدهد؟»

مريم قدس همسر عرب‌سرخی با اشاره به گذشته‌ی شوهرش و زحماتی که وی برای استقرار جمهوری اسلامی کشيده می‌گويد: «هيچکس انتظار ندارد با کسانی که بچه‌های خود اين انقلاب بودند اين طور رفتار شود. همسر من برادر دو شهيد است. عمری برای همين نظام کار کرده. خيلی زشت است. بازتاب‌های خوشايندی نخواهد داشت. اين را می‌گويم چون می‌دانم مسئولين هم حتماً می‌بينند و گوش می‌دهند، بلکه به هرحال به خودشان بيايند».

نويسنده: ميترا شجاعی
تحريريه: کيواندخت قهاری


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016