چهارشنبه 29 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قحطی خدا آمده است، بيژن صف سری

بيژن صف سری
به شهادت تاريخ اين مرز و بوم، در اين سرزمين اهورايی، هر از گاهی "قحطی خدا" بوده است، لااقل در يک صد سال گذشته چند صد بار وجود داشته است تا نگوئيد کفر چرا، نگاه کنيد به قصه پرغصه مطبوعات ايران از آغاز تا به امروز که نقض آشکار قانون اساسی و قانون مطبوعات آن هم توسط دولت، حديثی کهنه است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در خبرها آمده بود در هشتمين رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات، ايران به لحاظ محدوديت هايی که برای مطبوعات خود قائل است و آن ها را در فشار سانسور قرار می دهد، رتبه چهارم را کسب کرده که اين يعنی همان جمله معروف ابوسعيد ابوالخير که می گفت:
در زمان های گذشته قحطی آب و نان بود، اما اکنون قحطی خدا آمده است اگر چه برخی تصور خود را به خدايی گرفته اند.

می گويند در گذشته های نه چندان دور در برخی از مذاهب از اسلام تا مسيحيت و کليمی، اصناف و پيشه وران يکی از انبيا را حامی صنف خود می پنداشتند مانند نجاران که حضرت نوح و قصاب ها، حضرت ابراهيم را. و حتا در ايران آرايشگران، صنف خود را منتسب به سلمان پارسی می دانستند چرا که بر اين باور بودند موهای پيامبر را سلمان آرايش می کرد و بر همين باور نام حرفه خود را سلمانی گذاشتند الغرض هر يک از اصناف و پيشه وران در بين اوليا و انبيا خدا، حامی برای خود دارند مگر قبيله بی ياور قلم به دستان اين کهنه ديار که جز به عنايت خدا پناهی نداشتند اما گويی اکنون قحطی خدا آمده است.

در يک سال گذشته بدبينی مفرط مقامات حکومتی عليه روزنامه نگاران و وب نگاران آن چنان شدت يافته که برای هر چه بيشتر اعمال سانسور بر مطبوعات، نيروهای امنيتی در چاپخانه‌ها و تحريره‌های روزنامه‌ها، استقرار يافته اند اما به اين هم بسنده نشد بلکه با بازداشت و زندانی کردن تعداد بسياری از روزنامه نگاران، و بدرفتاری غيرقانونی با آن ها در زندان ها، باعث فرار و يا بهتر بگويم هجرت ناخواسته طيفی وسيعی از روزنامه نگاران به خارج از کشور شد که تعبير آن باز هم در يک جمله، قحطی خدا است.

اما به شهادت تاريخ اين مرز و بوم، در اين سرزمين اهورايی، هر از گاهی "قحطی خدا" بوده است، لااقل در يک صد سال گذشته چند صد بار وجود داشته است تا نگوئيد کفر چرا، نگاه کنيد به قصه پر غصه مطبوعات ايران از آغاز تا به امروز که نقض آشکار قانون اساسی و قانون مطبوعات آن هم توسط دولت، حديثی کهنه است، طرفه آن که تاريخ مطبوعات اين کهنه ديار، ازچنين فرامين برای بند وبست و محدوديت رسانه ها، لبالب است و تا بوده همين بوده خاصه اين رسم روزگار است که تا قدرتمندی قصد آن کند که بر سينه جامعه بنشيند و بی سوال حکم راند اول بايد خروس کدخدا را سر ببرد، حال امروز نيز فصلی ديگر از تاريخ مطبوعات اين آب و خاک در حال تکرار است که:
رسم دنيا جمله تکرار است اندر کارها
تا چه زايد عاقبت زين رسم و اين تکرارها
بس حوادث چشم ما بيند که نو پنداردش
ليک چشم پير دنيا، ديده آن را بارها

برای نمونه، سال ۱۳۲۵ قمری سالی است که با حمله به دفاتر جرايد آن دوره، قحطی خدا می شود، در آن قحطی، افصيح المتکلمين، مدير روزنامه "خير الکلام" را به چوب بستند و روزنامه های مساوات، حبل المتين، روح القدوس، صوراسرافيل و فرياد را توقيف و ميرزا جهانگيرخان شيرازی را در اداره جرايد وزارت معارف و سلطان العما خراسانی، مدير روزنامه "روح القدوس" را در محکمه جنايی تهران، محاکمه می کنند.

در همان سال بود که سيدمحمدرضا شيرازی، مدير روزنامه "مساوات" در مقاله ای با عنوان "شاه در چه حالست" نوشته بود:
"...از کشاکش با ملت و گيرودار با نوع، تا کنون هيچ سلطان قاهر، هيچ نافذالامر مقتدری، صرفه نبرده و طرف نبسته، و هيچ پادشاه قادری از اين بند، به سلامت نرسته...".

اما در عسر و حرج يا سختی احوال جرايد و خبرنگاران هيچ توصيفی گوياتراز اشعار "اشرف الدين گيلانی" مدير نشريه نسيم شمال نيست که در قالب سروده ای زيبا گفت:
مگو نمی رسد امروز ز بهر ما خبری
خبر نگار شده محرم جن و پری
چو هست رشته اخبار در کف دگری
شده درخت خبر يک درخت بی ثمری
کسی نچيده گلابی ز شاخه شمشاد
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016