گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
29 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش هشتم)، علی صمد26 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش هفتم) 22 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش ششم)، علی صمد 14 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش پنجم)، علی صمد 9 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش چهارم)، علی صمد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران، بخش نهم و پايانی، علی صمدراهکار ترک کشور و جستجوی آمال و انديشهها در سرزمينهای دور، سالهاست که فکر نسل جوان کشور را بهخود مشغول کردهاست. رفتن و يافتن آنچه در سرزمين مادری از آنان دريغ شدهاست. متاسفانه آنها از کشور میروند و در کشورهای خارجی میمانند حتی اگر آنچه را که بهدنبالاش بودند، در آنجا نيابند
يازدهم- جوانان و مهاجرت به خارج کشور مهاجرت با توجه به ويژگی های روحی، روانی و شخصيتی جوانان برای آنان از جذابيت های زيادی برخوردار می باشد. مهاجرت از نظر نسل جوان، عاملی است برای رشد و تحرک اجتماعی. مدير گروه نظرسنجی دفتر «مطالعات و تحقيقات» سازمان ملی جوانان متذکر شد که: " در حدود ۴۴ درصد جوانان ايرانی، از فرصت مهاجرت به خارج از کشور استقبال می کنند و اين آمار را نشانه وجود بحران در زندگی نسل جوان کشور دانست"(۱). در واقع قشرجوان کشور در قبال نا امنی اقتصادی، مالی، شغلی، تحصيلی و ... بر اين باور است که با مهاجرت به خارج، فضا و فرصت کافی برای جبران اين کمبودها را بدست خواهد آورد. راهکار ترک کشور و جستجوی آمال و انديشه ها در سرزمين های دور، سال هاست که فکر نسل جوان کشور را به خود مشغول کرده است. رفتن و يافتن آنچه در سرزمين مادری از آنان دريغ شده است. متاسفانه آنها از کشور می روند و در کشورهای خارجی می مانند حتی اگر آنچه را که به دنبالش بوده اند، در آنجا نيابند. . در مقاله "نگاهی به روحيات و تمايلات جوانان نسل سوم" نوشته علی صمد که در سايت "کارآن لاين" در سال ۸۰ به چاپ رسيده است می خوانيم: "مشخصاً از دهه ۶۰ و بخصوص ۷۰، بخشی از جوانان کشورمان برای کارکردن به کشورهايی نظير ژاپن و کره جنوبی و ... سفر کردند. در اين کشورها به دليل کمبود کارگر، ايرانيان جوان توانستند برای مدتی در آنجا به کارگری بپردازند. درآمد حاصل از اين مشاغل کارگری با توجه به پول ايران بسيار قابل توجه بود و پس از بازگشت آن ها توانستند زندگی متوسطی را از حاصل درآمد خود در خارج تشکيل دهند. در ضمن وزارت کار و امور اجتماعی در آن دوره با بستن قرارداد با کشورهايی چون کره جنوبی و... تعدادی کارگرجوان و متخصص را به آن کشورها فرستاد و آن ها به مدت ٦ تا يک سال به کار در آن کشورها مشغول شدند و در قياس با ايران درآمد بالايی داشتند"(۲). از اواخر سال ۱۹۹۹ و بخصوص اول ژانويه سال ۲۰۰۰ موج جديدی از مهاجرت ايرانيان بخصوص قشر جوان به خارج و به ويژه به اروپا و کانادا ديده میشود. در سال ۲۰۰۰ "در حدود ۳۵۱۶۹ ايرانی در اروپای غربی تقاضای پناهندگی سياسی کردند"(۳). چنانچه بخواهيم مقايسه ای بين تعداد پناهندگان در سال ۲۰۰۰ با ۵ سال آخر دهه ۹۰ انجام دهيم (۱۹۹۹–۱۹۹۵)، خواهيم ديد که رقم ايرانيان مهاجر نسبت به گذشته افزايش زيادی را نشان میدهد. در بين "سال های ۱۹۹۹ - ۱۹۹۵ در حدود ۶۳۷۵۲ نفر طی ۵ سال به اروپای غربی آمده اند. اما فقط در سال ۲۰۰۰ اين تعداد به ۳۵۱۶۹ نفر بالغ میشود"(۴). از اواسط سال ۲۰۰۰، کشورهای اروپايی برای مقابله با سيل پناهندگان، تلاش های زيادی را آغاز کردند. آن ها برای مقابله با اين موج وسيع، به اتخاذ سياست های جديد پناهندگی روی آوردند تا بلکه بتوانند با اقدامات قانونی جلوی ورود مهاجرين جديد را بگيرند. علاوه بر مورد فوق، دولت های مذکور موفق شدند راه بوسنی يا يوگسلاوی سابق را ببندند و بدين طريق جلوی ورود ايرانی ها، ترک ها، افغان ها، روس ها و ديگر اقليت های مهاجر را تا حدودی به صورت موقت گرفتند. به عنوان مثال از "اول ژانويه سال ۲۰۰۱ تا آخر ماه اکتبر سال ۲۰۰۲ تعداد متقاضيان پناهندگی ايرانی به ۴۲۱۹ نفر کاهش پيدا کرد. يعنی به يک سوم تعداد پناهندگان ايرانی در سال ۲۰۰۰ رسيد"(۵). دلايل مهاجرت البته برای هر فردی میتواند متفاوت باشد ولی در عين حال، نقاط مشترک زيادی هم میتواند در ميان اين مهاجرين جوان وجود داشته باشد. به عنوان مثال میتوانيم بحران اقتصادی، فشار و محدوديت های سياسی و اجتماعی، ناروشن بودن وضعيت آينده ايران، آرزوی يک زندگی بهتر، بيکاری روزافزون جوانان، عدم امکانات رفاهی و تفريحی، چشم انداز روشن برای آينده نديدن، برخوردهای خشونت آميز و دستگيری وسيع نوجوانان و جوانان به دليل رعايت نکردن موازين اسلامی يا به جرم شادی کردن در انظار عمومی توسط ارگان های انتظامی حکومت، احساس عدم امنيت و به حال خود رهاشدن در جامعه، نگرانی از شرايط جاری و نااميدی از حمايت جامعه، فشار و توقعات خانوادگی، بی اميدی نسبت به بهبود اوضاع اجتماعی، سياسی و اقتصادی را از علل ترک کشور و مهاجرت به کشوری ديگر در نظر گرفت. البته دلايل بيرونی ديگری چون تبليغات وسيع اروپای غربی، آمريکا و کانادا در مورد وضعيت خوب اقتصادی و رفاه ساکنين اين کشورها و نياز بيش از پيش آن ها به مهاجرين و حرفه های تخصصی آن ها و نيز تجربه کاری بخشی از ايرانيان در کشورهايی چون ژاپن و کره جنوبی و ... و درآمد حاصل از اين کار در اين کشورها، باعث شده است که تصويری نادرست و رويايی از غرب در ذهن جوانان و نوجوانان ايرانی بوجود آيد و رفتن به اروپا و آمريکا و کانادا برای زندگی بهتر به عنوان يک آرزو و هدف در آيد. فارغ التحصيلان دانشگاهی و نخبگان جوان کشور برای مهاجرت به خارج، بيشتر تمايل به راه های قانونی برای خروج از کشور نشان می دهند. اين افراد در واقع از سفرهای ماجراجويانه و خطرناک پرهيز دارند. به عنوان مثال آن ها برای مهاجرت در يک نوبت چندساله در ليست کشورهای چون کانادا ثبت نام میکنند و منتظر جواب اقامت خود باقی می مانند. اين جوان تحصيل کرده بعد از ورود به کانادا بعد از مدتی به کار يا ادامه تحصيل در رشته تحصيلی خود میپردازد. مهاجرت رو به افزايش نسل جوان و خروج شمار قابل توجهی از فارغ تحصيلان مراکز آموزش عالی از کشور، به يکی از معضلات جدی جامعه تبديل شده است. مهاجرت جوانان به نوعی شکست و ناکامی سياست های حکومت در قبال جذب و جلب رضايت نسل جوان کشور است. و نشانگر اين است که جمهوری اسلامی نمی تواند امنيت روانی و اجتماعی، شغل و امنيت اقتصادی برای آنها تامين کند. خانم آزاده نظری در مقاله ای با عنوان "مهاجرت، آرزوی بسياری از جوانان ايرانی" در سايت جامعه شناسی ايران می نويسند :" بنا به گزارش کميساريای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد، آمار ايرانيان متقاضی پناهندگی در اتحاديه اروپا در سال ۲۰۰۴ در حدود ۸۸۰۰ نفر و در سال ۲۰۰۵ به ۷۷۲۰ نفر می رسد"(۱۰). بسياری از مهاجرت ها به اروپا بدون داشتن آگاهی لازم از شرايط مهاجرت در اين کشورها، انجام گرفته است. جوانانی که به اروپا برای پناهندگی آمده اند در شرايط خوبی به سر نمی برند. روند پناهندگی بسيار طولانی و مشقت بار شده است. کشورهای اروپايی با تغيير و سخت کردن قوانين پناهندگی و محدوديت های ديگر، موانع زيادی را برای آنان ايجاد می کنند. در واقع متقاضيان پناهندگی در شرايطی قرار گرفته اند که نمی دانند که آيا امکان ماندن در يک کشور اروپايی را بعد از چند سال سختی کشيدن خواهند داشت يا خير؟ اين هموطنان جوان تاکنون آسيب های روحی و روانی شديدی را تحمل کرده اند. آن ها خواست های عجيب و غريبی ندارند. در واقع اين جوانان میخواهند در يکی از اين کشورها دوران شاد و آرامی را برای خود داشته باشند و اين از خواست های اوليه و ابتدايی هر انسانی است که در جمهوری اسلامی به شدت لگد مال شده است. پايان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|