گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
15 اسفند» نسخه منسوخ جرجيوس و هشدار جدی ما، محمدرضا شکوهیفرد4 اسفند» جنبش يا شورش؟ تدبير چيست؟ محمدرضا شکوهیفرد 26 بهمن» اجرای سمفونی ترس با شرکت هزاران نيروی نظامی و امنيتی، اين گواه صادق پيروزی است! محمدرضا شکوهیفرد 23 بهمن» زين پس دستورالعملهای بيرونی را مشق نکنيم، محمدرضا شکوهیفرد 17 بهمن» آزمون صداقت غرب، محمدرضا شکوهی فرد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ديروز، امروز و فردایاش را میشناسد، محمدرضا شکوهیفردمهم پيروزی يا شکست نيست، مهم تعيين سريع دستاورد نيست، مهم کيفيت نقش آفرينی مان است، اينکه چه را چگونه طلب می کنيم. بيش از يک قرن از نهضت مشروطه می گذرد، افزون بر نيم قرن از نهضت ملی، بيش از سه دهه از انقلاب اسلامی، دستاوردها اما پس از آن حجم عظيم تلاشهايی که در جهت اعتلاء و ارتقاء شاخص های توسعه ملی خرج گشته طی اين سه حرکت اصيل و فراگير (که هر کدامشان در مقياس منطقه ای و بعضا جهانی سرآغازی بوده اند)، کجاست؟ اين درست است که هنوز هم بيماری استبداد مبتلا به ساختار سياسی فرهنگی ايران است، هنوز هم نام مستبدان پس يا پيش از نام خدا و ميهن در ادبيات مسلط حکام جاريست و هنوز هم شان ملت، بشمار نمی آيد و از سوی حکام، برده و مطيع و مطاع خوانده وطلب می شود. شايد بتوان آشکارترين دلايل ناکامی جامعه ما را علی رقم آنهمه کوشندگی و رخداد نهضت ها و انقلاب های رشک برانگيز، عدم وجود و رسوخ شناخت و باور و ايمان حقيقی اين جامعه به توانايی هايش ذکر کرد و اين فقدان ايمان در مقاطع سرنوشت سازی متاسفانه حتی به بخش های مهمی از رهبران و موثرين حرکت ها سرايت می کرد، اما اکنون هم پايوران اجتماعی و هم موثرين و متقدمين حرکت، در مراتب مختلف، اين دو ويژگی سابقا ناداشته را همراه خود دارند. اگر تحقق آرمان های آن سه نهضت عظيم هنوز در دالان تنگ و تاريک استبداد و مطلق انگاری قدرت برخی جريان های معدود معطل مانده، اين نه به سبب قدر قدرتی و سخت جانی استبداد بوده که هيچ استبدادی ذاتا سخت جان نمی تواند باشد، بل بدين سبب بوده که جامعه که بی ترديد فاعل اصلی هر حرکت پيشروانه ای می تواند باشد در آن هنگامه ها يا در بدبينانه ترين حالت، فاقد علم و شناخت و باور و ايمان و عمل مسئولانه که زائيده آنهاست بوده ، يا وجود انها چنان وزن محدودی داشته که هيچگاه فرصت ظهور و بروز نيافته بود. قطع يقين اگر مصاديق چنين ويژگی را درآغازين سالهای انقلاب شاهد بوديم، بسياری از رخدادهای تلخ و فرصت سوز ، بستر وقوع نمی يافت. ويژگی مذکور و ترکيب زيبای آنها با عقلانيت و ميانداری که پيوستگی و پايداری حرکت را سبب می گردد، امتياز ويژه ايست که جنبش سبز با توسل به درس تجربه بدست آورده و بايد آنرا به فال نيک گرفت. شايد بتوان در اين جمله مضامين و اهداف اين نوشتار را خلاصه کرد که جامعه کنونی ايران، متفاوت از هر دوره تاريخی گذشته خود، به خوبی ديروز، امروز و فردايی را که قصد ساختنش را دارد، می شناسد و باور دارد و اين رمز واحده توفيق نهائی حرکت اوست. Copyright: gooya.com 2016
|