چهارشنبه 16 تیر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ديدار مادران عزادار با مادر مجيد توکلی، فعالين حقوق بشر و دمکراسی

جمعی از مادران عزادار در آستانه ۱۸ تير،‌ سالروز حمله به کوی دانشگاه توسط نيروهای انتظامی و لباس شخصی ها به ديدار خانواده مجيد توکلی، شرف جنبش دانشجويی ايران رفتند تا همدردی مادران را با مادر مجيد که اين روزها يکبار ديگر سخت نگران سلامتی اوست اعلام نمايند.

در مسير سفر خود به شيراز مادران عزادار به مناسبت سالروز درگذشت کوروش کبير، از اولين بنيان گذاران حقوق بشر در جهان به پاسارگاد رفتند تا ضمن زيارت آرامگاهش با او درددل کرده و از حال و روز فرزندانش بگويند، با او بگويند پس از گذشت ۲۵۰۰ سال از ثبت اولين منشور حقوق بشر توسط او ايران در حسرت تحقق ابتدايی ترين فرمانهای حقوق بشريش شاهد تحمل چه ظلم ها و جناياتی عليه بهترين فرزندان اين تمدن کهن است. در دادخواستی که مادران برای کوروش نوشتند آمده است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


کوروش آسوده نخواب زيرا ما مادران داغدار برای دادخواهی به پيش آمديم، چرا که:

بعد از گذشت ۲۵۰۰ سال از فرمان حقوق بشر توسط تو، در کشورت به اسيران دربند تجاوز و شکنجه روا می دارند،‌ زنان کشورت را وحشيانه به بند می کشند و آنها را به اسارت می گيرند.

مادران عزادار (پارک لاله)

همچنين در ادامه شعر بزرگ بانوی شعر ايران، سيمين بهبهانی، توسط يکی از مادران خوانده شد:

هرگز نخواب کوروش

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد

رستم در اين هياهو گرز گران ندارد

روز وداع خورشيد زاينده رود خشکيد

زيرا دل سپاهان نقش جهان ندارد

بر نام پارس دريا نامی دگر نهادند

گويی که آرش ما تير و کمان ندارد

دريای مازنی ها بر کام ديگران شد

دارا کجای کاری؟!

دزدان سرزمينت بر بيستون نويسند

اينجا خدا ندارد!

هرگز نخواب کوروش ای مهر آريايی

بی نام تو وطن نيز نام و نشان ندارد

پس از آن مادران سفر خود را ادامه داده و به ديدار خانواده مجيد رفتند و با استقبال صميمانه خانواده او روبرو شدند.

در اين ديدار مادران به مادر مجيد گفتند چقدر آرزوی اين ديدار را داشتند و در طول اين ده ماه به ازای هر خبری که از دردها و رنج های مجيد به گوششان رسيد همراه با خانواده او دلشان به درد آمد و با شنيدن اندک خبر خوش از حال مجيد مثل توقف اعتصاب غذای او يا انتقال به بند عمومی کمی نفس راحت کشيدند. مادران گفتند مجيد به درستی شرف جنبش دانشجويی لقب گرفت ولی علاوه بر آن او مايه افتخار و سربلندی تمامی مادران و پدران ايران است و ما به داشتن فرزندانی چون مجيد چقدر به خود می باليم. به او گفتند وقتی نامه مجيد را پس از اعدام فرزاد کمانگر و ... می خواندند احساسی توام با غم سنگين و سرمستی داشتند، غم و دردی سنگين برای از دست دادن فرزند و معلمی چون فرزاد و سرمست از غرور داشتن فرزندی شجاع و انديشمند چون مجيد.

مادر مجيد از دردهايش گفت، از دوران سخت و طولانی انفرادی مجيد که بيش از ۴ ماه طول کشيد و در طول اين مدت مجيد هيچ تماسی با خانواده نداشت و از فرزاد گفت که در طول اين مدت چند بار با خانواده مجيد تماس گرفت، از اولين باری که خود را معرفی کرد و گفت مجيد در بند انفرادی است و من هر خبری که از او بگيرم به شما اطلاع می دهم و از دفعات بعدی که هر بار خبری از مجيد به او ميداد و ديگر خود را معرفی نمی کرد ولی او را از صدايش می شناخت و اينکه از شنيدن خبر اعدام فرزاد برای ۲۴ ساعت مات و مبهوت بود و حتی مجيد را از ياد برده بود و هنوز هم نمی تواند آن را باور کند.

بعد از گذشت بيش از ۴ ماه مجيد اولين تماس را با مادرش گرفت و او چقدر بی تاب شنيدن صدايش بود و اينکه هيچ وقت دلش نمی خواهد منزل را ترک کند، نکند مجيد زنگ بزند و او نباشد،‌ از گريه های دلتنگيش گفت، از تن بيمار و رنجورش گفت که اجازه مسافرت ندارد از اين رو نمی تواند حتی به ملاقات مجيد برود. از سختی مسافرت ۱۳ تا ۱۵ ساعته برای داشتن ملاقات ۱۰ دقيقه ای و آن هم کابينی توسط پدر و يا برادر مجيد با مجيد گفت.

از مکالمات خود با مجيد می گويد که يکبار به مجيد گفت: خدايا آخه ۴ ماه انفرادی و جواب مجيد که به طنز می گويد: مادر خدا را هم در انفرادی به بند کشيدند و صدای تو را نمی تواند بشنود، از روحيه بالای مجيد گفت و اينکه مجيد هيچگاه از دردهای خود نمی گويد و هميشه می گويد که خوب است و جای نگرانی نيست ولی مادر دردها و بيماری هايش را از صدايش می شناسد.

مادر از تلاش خستگی ناپذير مجيد برای ورود به دانشگاه می گويد، از بی خوابی های شبانه و اينکه گاهی وقتی پدرش ساعت سه يا چهار نيمه شب به مجيد سر ميزد می ديد او درحالی که کتابش بر روی سينه اش قرار گرفته به خواب رفته است.

مادر می گويد مجيد ۶ سال پيش برای ثبت نام در دانشگاه اميرکبير به تهران آمد اما انگار اسمش را در زندان اوين نوشته باشيم چون از اين ۶ سال، چهار سال را در اوين بسر برده و ما ياد شعار پر مغز مردم افتاديم که: ايران شده بازداشتگاه، اوين شده دانشگاه.

می گويد از دادستانی زنگ زدند که چرا با رسانه های خارجی صحبت می کنی و من گفتم: چه کنم؟ من چطور بايد صدايم را به شما برسانم؟ چطور بايد دردهايم را بگويم، مجيد ۴ ماه انفرادی بود و من به اندازه ۴۰ ماه حرف دارم اگر گوش کنيد الان همه آنها را به شما هم می گويم.

مادر از نگرانی فعليش می گويد از بيماری مجيد و اينکه پزشکان زندان می گويند امکانات و تخصص درمان مجيد را ندارند. از مسئولان می خواهد تا اجازه دهند مجيد زير نظر پزشکان متخصص درمان شود و شماره حسابی بدهند که هزينه درمان او را واريز کنند تا مجيد درمان شود. او می گويد وقتی بچه ام را دستگير کردند او کاملا سالم بود پس آنها مسئول سلامتش هستند.

او می گويد ما که به هر صورت اين همه درد و غم را تحمل می کنيم ولی آنها بيشتر لطمه می خورند. آنها چه خواهند کرد؟ چه دارند تا جواب خدا و ملت را بدهند؟

مادران در پايان ديدارشان از مادر مجيد خواستند تا سلام گرم همه مادران را به مجيد برسانند و آرزو کردند تا هرچه زودتر شاهد آزادی مجيد باشند و به استقبال آزاديش بروند.

مادران عزادار ضمن آرزوی سلامتی هرچه سريعتر برای مجيد، آزادی بی قيد و شرط مجيد و مجيدها را خواستارند.

مادران عزادار
تير ۱۳۸۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016